دانلود و خرید کتاب گفت و گو با مرگ آرتور کوستلر ترجمه خشایار دیهیمی
تصویر جلد کتاب گفت و گو با مرگ

کتاب گفت و گو با مرگ

انتشارات:نشر نی
دسته‌بندی:
امتیاز:
۵.۰از ۱ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب گفت و گو با مرگ

کتاب گفت و گو با مرگ؛ شهادتنامه اسپانیا نوشتهٔ آرتور کوستلر با ترجمهٔ خشایار دیهیمی و نصرالله دیهیمی است و نشر نی آن را منتشر کرده است.

درباره کتاب گفت و گو با مرگ

«... یکی دو بار با او روبه‌رو شدم. فقط با نوک انگشت‌هایش با من دست داد و زیر لب گفت: «حالت چطور است؟ بعداً می‌بینمت.» و رد شد...» این جملات روایت دیدار آرتور کوستلر با مرگ است؛ کسی که در این کتاب داستان دیدارش را با مرگ برای ما می‌گوید. آرتور کوستلر در طی جنگ‌های داخلی اسپانیا به‌دست نیروهای فاشیست افتاد و محکوم به اعدام شد. صد روز در زندان مالاگا وسویل ماند و در این صد روز، هر ساعت و هر لحظه در انتظار جوخه آتش بود و می‌دید چگونه دسته‌دسته هم‌زنجیرهایش را برای اعدام می‌برند. یگانه چیزی که می‌توان گفت این است که کتاب گفت‌وگو با مرگ شرح هیجان‌ها، اضطراب‌ها و بحران‌های روحی انسان‌هایی است که با مرگ روبه‌رو می‌شوند.

خواندن کتاب گفت و گو با مرگ را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به دوستداران شاهکارهای آرتور کوستلر پیشنهاد می‌کنیم.

درباره آرتور کوستلر 

آرتور کوستلر در پنجم سپتامبر ۱۹۰۵ در بوداپست متولد شد. پدرش مجار و مادرش اتریشی بود. پس از آنکه تحصیلات دوره دبیرستان را در بوداپست به‌پایان برد برای ادامه تحصیل به دانشگاه وین رفت. از سال ۱۹۲۷ کار نویسندگی را در انتشارات اولشتاین در برلین شروع کرد و یگانه خبرنگاری بود که در سفر علمی گراف‌زیپلین به قطب شمال شرکت داشت.

در سال ۱۹۳۰ سفری به آسیای مرکزی کرد و یک سالی را هم (۱۹۳۲ ــ ۱۹۳۳) در روسیه شوروی گذراند و پس از آنکه نازی‌ها در آلمان به قدرت رسیدند به پاریس رفت.

جذبه جنگ داخلی اسپانیا او را هم مثل بسیاری دیگر از نویسندگان بزرگ ــ جورج اورول، آندره مالرو، و ارنست همینگوی ــ به اسپانیا کشاند و او که عمیقاً طرفدار جمهوری‌خواهان بود به‌عنوان خبرنگار روزنامه نیوز کرونیکل عازم مالاگا شد و همان‌جا بود که پس از سقوط مالاگا به دست ارتش فرانکو، گرفتار آمد. سرانجام پس از آن روزهای طوفانی و لحظه‌های بحرانی، با وساطت وزارت امور خارجه انگلستان، در ماه مه سال ۱۹۳۷، با یک زندانی دیگر که در دست جمهوری‌خواهان بود، مبادله شد و به انگلستان برگشت. او که از سال ۱۹۳۱ عضو حزب کمونیست بود پس از بازگشت از اسپانیا، با گرفتن موضعی انتقادی، در سال ۱۹۳۸ از حزب کمونیست کناره گرفت.

در آغاز جنگ جهانی دوم، کوستلر در فرانسه بود و سردبیری هفته‌نامه‌ای را به‌عهده داشت که هم ضدهیتلر و هم ضداستالین بود. کوستلر را در سال ۱۹۳۹ نیز فرانسوی‌ها زندانی کردند. پس از آزاد شدن به انگلستان گریخت و در ۱۹۴۱ به ارتش بریتانیا پیوست. در همین زمان بود که با انتشار کتاب ظلمت در نیمروز و افشای جنایت‌های استالین شهرت جهانی پیدا کرد.

پس از پایان جنگ، روزگاری در هند، ژاپن، اسرائیل و امریکا اقامت داشت و اواخر عمر در لندن به‌سر می‌برد. روز پنجشنبه سوم مارس ۱۹۸۳ در ۷۷ سالگی به اتفاق زنش و به پیروی از هدف انجمن Exit که عضو آن بود به زندگی پرماجرای خود خاتمه داد... زیرا که به‌موجب آیین این انجمن «هر کسی حق دارد که هر وقت لازم بداند، آبرومندانه از این جهان برود.»

از کوستلر آثار فراوانی به‌جا مانده است که ــ گلادیاتورها، نوشته ناپیدا، خوابگردها، از ره رسیدن و بازگشت، قبیله سیزدهم، ظلمت در نیمروز، جنگ صلیبی بی‌صلیب، برجِ عزرا، عصر عطش، وازدگان خاک، هیروگلیف‌ها، نیلوفر آبی و آدم ماشینی از آن جمله است.

بخشی از کتاب گفت و گو با مرگ

«شش هفته‌ای می‌شد که وقفه‌ای در جنگ پیش آمده بود. زمستان سرد بود، و بادی که از گواداراما می‌وزید، مادرید را تازیانه می‌زد. مورها در سنگرهایشان سینه‌پهلو می‌کردند و از سینه‌هایشان خون می‌آمد. گذرگاه‌های سییرانوادا بسته شده بود، چریک‌های جمهوری‌خواه نه اونیفورمی داشتند نه پتویی، و بیمارستان‌هایشان کلروفورم نداشت، و انگشت‌ها و پاهای یخ‌زده‌شان می‌بایست بی‌آنکه بی‌هوششان کنند بریده شود. پسری در بیمارستان آنارشیست‌ها در مالاگا در حینی که دوتا از انگشت‌های پایش را اره می‌کردند سرود مارسییز می‌خواند و این تهوّر شهرت و آوازه یافت.

آنگاه بهار آمد و همه‌چیز دوباره روبه‌راه شد. شکوفه‌ها بر سر درخت‌ها باز شدند، و تانک‌ها در جاده‌ها به راه افتادند. لطف و مرحمت طبیعت، به ژنرال کئیپو د لیانو امکان داد تا حمله‌ای را که از مدت‌ها پیش علیه مالاگا تدارک دیده بود، از همان نیمه ژانویه آغاز کند.

سال هزارونهصدوسی‌وهفت بود. ژنرال گونسالس کئیپو د لیانو، که در گذشته‌ای نه‌چندان دور، علیه سلطنت توطئه چیده بود و در کافه‌های اطراف پوئرتادل سول علاقه‌اش را به کمونیسم به همه اعلام کرده بود، اکنون فرماندهی لشکر دوم شورشیان را به‌عهده داشت. در یکی از اتاق‌های مقر فرماندهی خود در «سویل» میکروفونی نصب کرده بود و هر شب یک ساعت از پشت آن حرف می‌زد، و چنین می‌گفت: «مارکسیست‌ها حیوانات درنده‌ای هستند، اما ما آدم درست و حسابی هستیم. این حضرات رفقا مثل سگ مستحق چوب خوردن هستند.»

ارتش ژنرال کئیپو از ۰۰۰'۵۰ سرباز ایتالیایی، سه گردان لژیون خارجی و ۰۰۰'۱۵ نفر از عشایر افریقایی تشکیل می‌شد. بقیه افراد، یعنی حدود ده درصد، ملیت اسپانیایی داشتند.

حمله روز دهم ژانویه آغاز شد.

در آن زمان من در پاریس بودم و جزوه‌ای درباره جنگ اسپانیا نوشته بودم که چاپ فرانسه‌اش تازه منتشر شده بود. در ماه‌های پیش از آن تاریخ، نخست به‌عنوان خبرنگار مخصوص نیوز کرونیکل از شورشیان خبر تهیه می‌کردم، اما بعد از آنکه اداره تبلیغات فرانکو از قلمرو ملیون بیرونم انداخت مأمور کاتالونیا و مادرید شدم. اکنون جنگ به جبهه اندلس انتقال یافته بود و به من گفته بودند که آنجا بروم.»

نظری برای کتاب ثبت نشده است
طبیعت مراقب است که درخت‌ها بیش از حد معینی قد نکشند. حتّی درخت رنج‌ها هم.
Pariya Ahmadi

حجم

۲۲۶٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۲۶۳ صفحه

حجم

۲۲۶٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۲۶۳ صفحه

قیمت:
۱۵۰,۰۰۰
تومان