کتاب گزیده اشعار فریدون مشیری
معرفی کتاب گزیده اشعار فریدون مشیری
کتاب «گزیده اشعار فریدون مشیری» برگزیدهای است از سرودههای فریدون مشیری، شاعر نوگرای معاصر ایرانی است که در انتشارات نگاه به چاپ رسیده است. دکتر شفیعی کدکنی درباره شعر فریدون مشیری میگوید: «مشیری میکوشد که شعرهایش را به طبقه وسیعتری از جامعه ما که اکنون حوصله جستوجو و کوشش برای گشودن رمزهای شعر شاعران تندرو و افراطی را ندارد و هنوز موازینِ پسندش، کم و بیش از شعر سنتی سرچشمه میگیرد، عرضه کند.»
درباره فریدون مشیری
فریدون مشیری در سی ام شهریور ۱۳۰۵ در تهران خیابان ایران (خیابان عین الدوله) به دنیا آمد. او سالهای اول و دوم تحصیلات ابتدایی را در تهران انجام داد و سپس به علت مأموریت اداری پدرش به مشهد رفت و بعد از چند سال دوباره به تهران بازگشت و سه سال اول دبیرستان را در دارالفنون گذراند و آنگاه به دبیرستان ادیب رفت. مشیری همزمان با تحصیل در سال آخر دبیرستان در اداره پست و تلگراف مشغول به کار شد. سپس در آموزشگاه فنی وزارت پست و تلگراف مشغول تحصیل گردید. روزها به کار میپرداخت و شبها به تحصیل ادامه میداد. از همان زمان به مطبوعات روی آورد و در روزنامهها و مجلات کارهایی از قبیل خبرنگاری و نویسندگی را به عهده گرفت. بعدها در رشته ادبیات فارسی دانشگاه تهران به تحصیل ادامه داد. اما کار اداری از یک سو و کارهای مطبوعاتی از سوی دیگر، در ادامهٔ تحصیلش مشکلاتی ایجاد میکرد. سرانجام تحصیل را رها کرد اما کار در مطبوعات را ادامه داد. از سال ۱۳۳۲ تا ۱۳۵۱ مسئول صفحه شعر و ادب مجله روشنفکر بود. این صفحات به تمام زمینههای ادبی و فرهنگی از جمله نقد کتاب، فیلم، تئاتر، نقاشی و شعر میپرداخت. بسیاری از شاعران مشهور معاصر، اولین بار با چاپ شعرهایشان در این صفحات معرفی شدند. مشیری در سالهای پس از آن نیز تنظیم صفحه شعر و ادبی مجله سپید و سیاه را برعهده داشت. در همان سالها با مجلهٔ سخن به سردبیری پرویز ناتل خانلری همکاری داشت. وی در سال ۱۳۵۰ به شرکت مخابرات ایران انتقال یافت و در سال ۱۳۵۷ از خدمت دولتی بازنشسته شد.
اولین مجموعه شعر مشیری با نام تشنه توفان در ۲۸ سالگی او با مقدمه محمدحسین شهریار و علی دشتی در ۱۳۳۴ به چاپ رسید. مشیری همچنین توجه خاصی به موسیقی ایرانی داشت و در پی همین دلبستگی طی سالهای ۱۳۵۰ تا ۱۳۵۷ عضویت شورای موسیقی و شعر رادیو را پذیرفت. مشیری سالها از بیماری رنج میبرد و در بامداد روز جمعه ۳ آبانماه ۱۳۷۹ خورشیدی در ۷۴ سالگی در تهران درگذشت. آرامگاه او در بهشت زهرا، قطعهٔ ۸۸ (قطعهٔ هنرمندان)، ردیف ۱۶۴، شمارهٔ ۱۰ می باشد.
آثار او و سال چاپ هرکدام به این شرح است:
۱۳۳۴ تشنه طوفان، ۱۳۳۵ گناه دریا، ۱۳۳۷ نایافته، ۱۳۴۰ ابر، ۱۳۴۵ ابر و کوچه، ۱۳۴۷ بهار را باور کن، ۱۳۴۷ پرواز با خورشید، ۱۳۵۶ از خاموشی، ۱۳۴۹ برگزیده شعرها، ۱۳۶۴ گزینه اشعار، ۱۳۶۵ مروارید مهر، ۱۳۶۷ آه باران، ۱۳۶۹ سه دفتر، ۱۳۷۱ از دیار آشتی، ۱۳۷۲ با پنج سخنسرا، ۱۳۷۴ لحظهها و احساس، ۱۳۷۸ آواز آن پرنده غمگین، ۱۳۷۹ تا صبح تابناک اهورایی، ۱۳۸۴ نوایی هماهنگ باران، ۱۳۸۴ از دریچه ماه
کتاب گزیده اشعار فریدون مشیری را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب به علاقهمندان به شعر معاصر پیشنهاد میشود.
بخشی از کتاب گزیده اشعار فریدون مشیری
بشر دوباره به جنگل پناه خواهد برد
به کوه خواهد زد
به غار خواهد رفت.
تو کودکانت را، بر سینه میفشاری گرم
و همسرت را، چون کولیان خانه به دوش
میان آتش و خون میکشانی از دنبال
و پیش پای تو، از انفجارهای مهیب
دهان دوزخ وحشت گشوده خواهد شد
و شهرها همه در دود و شعله خواهد سوخت
و آشیانها بر روی خاک خواهد ریخت
و آرزوها در زیر خاک خواهد مرد!
خیال نیست عزیزم!...
صدای تیر بلند است و نالهها پیگیر
و برق اسلحه، خورشید را خجل کردهست!
چگونه این همه بیداد را نمیبینی؟
چگونه این همه فریاد را نمیشنوی؟
صدای ضجه خونین کودک «عدنی» است،
و بانک مرتعش مادر «ویتنامی» ،
که در عزای عزیزان خویش میگریند،
و چند روز دگر نیز نوبت من و توست،
که یا به ماتم فرزند خویش بنشینیم!
و یا به کشتن فرزند خلق برخیزیم!
و یا به کوه،
به جنگل،
به غار،
بگریزیم!»
حجم
۱۰۴٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۲
تعداد صفحهها
۲۴۰ صفحه
حجم
۱۰۴٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۲
تعداد صفحهها
۲۴۰ صفحه
نظرات کاربران
گفته بودی که چرا محو تماشای منی آنچنان محو که یک دم مژه بر هم نزنی مژه بر هم نزنم تا که ز دستم نرود ناز چشم تو به قدر مژه بر هم زدنی..... از جمله شعر های فوق العادشون هست:)
تو همه راز جهان ریخته در چشم سیاهت من همه محو تماشای نگاهت آسمان صاف و شب آرام بخت خندان و زمان رام خوشه ماه فرو ریخته در آب شاخه ها دست برآورده به مهتاب شب و صحرا و گل و سنگ همه دلداده به آواز شباهنگ تو
بی تو مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم همه تن چشم شدم خیره به دنبال تو گشتم شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم شدم آن عاشق دیوانه که بودم در نهانخانه جانم گل یاد تو درخشید باغ صد خاطره خندید عطر صد خاطره پیچید یادم
دلم خون شد از این افسرده پاییز از این افسرده پاییز غم انگیز *فریدون مشیری*
141صفحه یه ریس خوندم تا برسم به شعر" کوچه" و یادآوری صدای خوب دبیر ادبیاتم در سال های دور...
عاشقشم😍😍 بیشترشون خیلی زیبان😍😍 گفته بودی که چرا محو تماشای منیِ آنچنان مات که یکدم مژه بر هم نزنی مژه بر هم نزنم تا که ز دستم نرود ناز چشم تو به قدر مژه بر هم زدنی
بی تو مهتاب شبی باز... ولش کن دیگر...! این منِ بی تو مگر کوچه خیابان بلد است...؟! یاسمن کیوان مهر
مرا عمری به دنبالت کشاندی سرانجامم به خاکستر نشاندی ربودی دفتر دل رو افسوس که سطری هم از این دفتر نخواندی گرفتم عاقبت عاقبت دل بر منت سوخت پس از مرگم سرشکی سرشکی هم فشاندی
بی تو مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم... عالی و بی نظیر ❤❤❤❤❤ بی تو اما به چه حالی من از آن کوچه گذشتم...
داشتن چنین طبع لطیف و قریحه شعری در قرن معاصر موهبتی است که زنده یاد فریدون مشیری از آن برخوردار بود. خوشا به حالش که در تاریخ ادبیات ایران جاودانه شد. سالها پیش گزیده اشعار ایشان با نام یک آسمان