سهراب سپهری | زندگینامه، دانلود و خرید آثار الکترونیکی و صوتی

سهراب سپهری

زندگینامه و معرفی کتاب‌های سهراب سپهری

سهراب سپهری (Sohrab Sepehri) در ۱۵ مهرماه ۱۳۰۷ در کاشان و بنا به گفته‌ی خودش در قم به دنیا آمد، اما او همیشه خود را اهل کاشان می‌دانست. وی در خانواده‌ای اهل فرهنگ و هنر رشد و تربیت یافت. پس از گذراندن دوران مدرسه، در سال ۱۳۲۵ به استخدام اداره‌ی فرهنگ کاشان درآمد. سهراب که بنا به گفته‌ی خودش از همان کودکی شعر می‌گفت، در اداره‌ی فرهنگ مشفق کاشانی، شاعر جوان شهرشان، را از نزدیک می‌بیند و او به‌مرور زمان سهراب را رهنمون می‌شود و به‌اصطلاح الفبای شاعری را به وی می‌آموزد. در خرداد ۱۳۲۶ یعنی وقتی که هنوز بیست‌سالش هم نشده بود، نخستین مجموعه شعر خود را با عنوان «در کنار چمن» یا «آرامگاه عشق» منتشر می‌کند. سهراب هشت ماهی هم در شرکت نفت مشغول به کار شد؛ اما هم از اداره‌ی فرهنگ و هم از شرکت نفت استعفا داد. پس از دریافت دیپلم در رشته‌ی ادبیات وارد دانشکده‌ی هنرهای زیبای دانشگاه تهران شد. پیش از ورود به تهران، در قمصر با منوچهر شیبانی آشنا و نقاشی‌هایش دگرگون می‌شود و در مسیر دیگری قرار می‌گیرد. در همین فاصله نخستین مجموعه شعر نیمایی خود را با نام «مرگ رنگ» در سال ۱۳۳۰ منتشر می‌کند. سهراب علی‌رغم اینکه دلِ خوشی از مدرسه نداشت و در گفت‌وگویش با حاجی‌آبادی که پرسیده بود مثل اینکه دلِ خوشی از مدرسه ندارید، گفته بود: «مدرسه، خواب‌های مرا قیچی کرده بود. نماز مرا شکسته بود. مدرسه، عروسک مرا رنجانده بود. روز ورود یادم نخواهد رفت؛ مرا از میان بازی‌هایم ربودند و به کابوس‌ مدرسه بردند. خودم را تنها دیدم و غریب... از آن پس و هر بار دلهره بود که به‌جای من راهیِ مدرسه می‌شد.» در خرداد سال ۱۳۳۲ از دانشکده‌ی هنرهای زیبا فارغ‌التحصیل شد و توانست نشان درجه اول علمی را در میان فارغ‌التحصیلان لیسانس رشته‌ی نقاشی، از آنِ خود کند. دومین دفتر شعر خود با عنوان «زندگی خواب‌ها» را در همین سال منتشر کرد. در کنار سرودن شعر، در چندین نمایشگاه نقاشی هم در تهران شرکت کرد.

پس از آن، عشق و علاقه‌ی سپهری به فرهنگِ دنیای شرق او را راهیِ هندوستان و پاکستان و افغانستان و ژاپن و چین می‌کند. به دلیل علاقه‌اش به شعر کهن شرقی، تعدادی از شعرهای کهن چینی و ژاپنی را ترجمه می‌کند. همچنین در مدت‌زمانی که در ژاپن زندگی می‌کند به هنر حکاکی روی چوب علاقه می‌یابد و از آنجایی‌ که شخصیت هنردوستی دارد، این هنر را هم می‌آموزد. عرفان و فلسفه‌ی شرق به‌ویژه «اوپانیشادها»ی هندوستان تأثیر بسیار زیادی روی سهراب و شعرش می‌گذارد. به طوری که اگر به دفتر شعرهایش به لحاظ سال سروده شدن نگاهی بیندازیم، این خط فکری عرفان شرقی را در برخی شعرهایش می‌توانیم پیدا کنیم.

پس از سیر و سیاحت در دنیای شگفت‌انگیز شرق، تصمیم می‌گیرد به کشورهای اروپایی سفر کند. در تابستان ۱۳۳۶ از مسیر زمینی و با ماشین به پاریس و لندن می‌رود. در پاریس در مدرسه‌ی هنرهای زیبای پاریس در رشته‌ی لیتوگرافی ثبت‌نام می‌کند. در طول مدتی که در فرانسه بود مجبور می‌شود برای تأمین مخارج زندگی‌اش کارهای متفرقه بکند.

حدوداً یک سالی را در اروپا می‌ماند و سپس به ایران بازمی‌گردد. سال ۱۳۴۰ مجموعه‌های «آوار آفتاب» و «شرق اندوه» را منتشر می‌کند. از مهر ۱۳۴۰ حدود سه ترم را در هنرکده‌ی هنرهای تزیینی تهران به تدریس مشغول می‌شود. اما از سال ۱۳۴۲ از مشاغل دولتی کناره‌گیری می‌کند و تمرکز خود را بیشتر به خلق آثار هنری معطوف می‌دارد. همین تمرکز باعث شکوفایی و شهرت روزافزون سهراب در عرصه‌ی هنر می‌شود. سال ۱۳۴۴ شعر بلند «صدای پای آب» و یک‌سال پس از آن، شعر بلند و مشهور «مسافر» را که یکی از درخشان‌ترین شعرهای معاصر فارسی و حتی شاید اغراق نباشد بگوییم از جمله اشعار برتر جهانی است می‌سراید و منتشر می‌کند و اگر تا قبل از آن، روزنامه‌ها و مجلات چندان اهمیتی به شعرهای او نمی‌دادند، با انتشار شعر «مسافر»، به‌نوعی خود را به‌عنوان شاعری نیمایی و مطرح می‌شناساند. از سویی دیگر، شرکت در نمایشگاه‌های نقاشی جهانی و برپایی نمایشگاه‌هایی از آثار نقاشی خودش در داخل و خارج از کشور باعث شد که به‌عنوان نقاش هم شناخته شود و شهرتی جهانی کسب کند.

به‌علاوه، در همین سال‌ها به اتفاق داریوش آشوری برخی مقالات و نمایشنامه‌های ژاپنی را از روی متن فرانسوی به فارسی ترجمه می‌کنند و بهرام بیضایی آن یادداشت‌ها را سال ۱۳۴۳ در کتابش با عنوان «نمایش در ژاپن» چاپ و منتشر می‌کند.

در بهمن ۱۳۴۶، یکی از زیباترین مجموعه‌های شعر فارسی با نام «حجم سبز» منتشر می‌شود. حجم سبز هم جایگاه ویژه‌ای برای سهراب در میان شاعران معاصر ایجاد کرد. آخرین مجموعه اشعار سپهری، با نام «ما هیچ، ما نگاه‌» به همراه دیگر اشعار او در دیوانی با نام بسیار مشهور «هشت کتاب» در خرداد ۱۳۵۶ منتشر ‌شد و شاید بد نباشد به این موضوع اشاره کنیم که بهترین چاپ «هشت کتاب» از انتشارات طهوری است.

سهراب سال ۱۳۵۸ متوجه می‌شود که به بیماری سرطان خون مبتلا شده است؛ از این رو برای درمان راهیِ انگلستان می‌شود، ولی در آنجا نمی‌توانند درمانش کنند، چراکه بیماری‌اش بسیار پیشرفت کرده و او دیر از بیماری خود باخبر شده است. به ایران بازمی‌گردد و در غروب اول اردیبهشت سال ۱۳۵۹ در بیمارستان پارس تهران فوت می‌کند. علاقه‌ی وافر سهراب به زادگاهش باعث می‌شود که وصیت کند پیکرش را نه در تهران بلکه در نزدیکی شهر و دیارش، یعنی در مشهد اردهال به خاک بسپارند.

دنیای سهراب ‌به‌ظاهر به دوستان اندک و اغلب تنهایی خودش محدود بود، اما دیدگاه‌های انسان‌گرایانه‌ی وی دنیایی وسیع را می‌طلبید که می‌شود گفت سهراب به دنیای وسیع طبیعت پناه برد.

سهراب شاعر

اگر اصطلاح جیغ بنفش را شنیده‌اید، درباره‌ی ارتباطش با سهراب سپهری می‌توان چنین گفت که به نظر بعضی منتقدان، از جمله شمس لنگرودی، اشعار احمدرضا احمدی و سهراب سپهری فرزندان شعر هوشنگ ایرانی یعنی همان مبدع ترکیب جیغ بنفش است. به‌عبارتی، شعر سهراب وارث جنبه‌ی اندیشه‌های وحدت‌گرای بودیستی هوشنگ ایرانی بود و شعر احمدی جنبه‌ی شکل و صورت بی‌قرار جست‌وجوگرانه‌ی شعر ایرانی را به ارث برد.

در شعر فارسی سهراب پس از انتشار چندین دفتر شعر سبک شعری خاص خود را پیدا کرده بود. با نگاهی به تاریخ شعر معاصر فارسی می‌بینیم که همیشه از سهراب سپهری در بین پنج شاعر برجسته و بزرگ این دوران یاد می‌شود. شعر سهراب شعری کاملاً تصویری و اغلب انتزاعی است. بسیار به عناصر طبیعت علاقه دارد و تمامی تصویرپردازی‌هایش توصیفی از جهان بیرون و طبیعت است. اما آنچه درک بعضی شعرهای سهراب را دشوار می‌کند ترکیب عناصر طبیعت با مفاهیمی انتزاعی است. اگرچه این موضوع باعث نمی‌شود که از تعداد دوست‌داران شعرش کاسته شود. اما علت اینکه بعضی منتقدین نام سهراب سپهری را در کنار اخوان و شاملو و فروغ می‌آورند و در جریان سمبولیسم اجتماعی به‌عنوان یکی از صداهای مطرح به شعر او توجه می‌کنند شاید نگاه متفاوت سپهری به مقوله‌ی انسان و حیات بشری است که بدین ترتیب باعث می‌شود تاریخ انقضایش زود سر نرسد و شعری باشد برای همه‌ی دوران‌ها. وگرنه سهراب هیچ‌گاه در پیِ سرودن شعری متعهدگونه که پس از کودتا بسیار در بین شاعران رایج شد، نبود، بلکه به طرزی شگفت خود را از این جریان برکنار نگه داشت و به همان سبک و سیاق خود شعر سرود.

سهراب نقاش

علاقه‌ی سهراب به هنر نقاشی از همان دوران کودکی‌اش مشهود بود. علاقه‌اش به‌حدّی بود که یک‌بار به‌خاطر نقاشی‌کشیدن در کلاس مدرسه توسط معلمش تنبیه شد و چوب ترکه خورد. اما تنبیهش مانعِ او نشد که از نقاشی دست بکشد، بلکه علاقه‌ی خود را پی گرفت و تابلوهای ماندگاری خلق کرد. شاید برایتان جالب باشد که سهراب سپهری یکی از معدود هنرمندان معاصر است که حراج تابلوهای نقاشی‌اش رکورددار گران‌ترین تابلوهای هنری در حراج تهران سال ۱۳۹۳ بوده است.

سهراب همان‌طور که در شعرهایش سبک و زبان خاص خود را داشت، در نقاشی‌هایش هم بعد از مدتی سبک مخصوص به خود را پیدا کرد. شناخت فرهنگ و به طور مشخص عرفان دنیای شرق از سویی و فراگرفتن تکنیک‌های غربی در هنر نقاشی باعث شد تصاویر خلاقانه‌ای را خلق کند که این هنر نقاشی مخصوص به خود سهراب است. به عبارت بهتر، نقاشی‌های سهراب تجربه‌های ساده و در عین حال عمیق او از لحظات زندگی است. او چنان تصاویر عینی و ذهنی را در هم می‌آمیزد که گویی از ابتدای خلقت چنین تصویری وجود داشته ولی این سهراب است که اکنون آن را کشف کرده است.

سهراب با رنگ روغن، گواش و آبرنگ نقاشی می‌کرد و همان‌گونه که در ترکیب‌سازی تصاویر شعری‌اش دقت و حساسیت ویژه‌ی خود را داشت، در انتخاب قاب و کادر، ترکیب همنشینی رنگ‌ها متناسب با تصویر مورد نظرش بسیار وسواس‌گونه عمل می‌کرد. به همین دلیل بود که در پایان، یک اثر هنری منحصر به خود خلق می‌کرد. همان‌طور که در سایت اختصاصی سهراب سپهری هم آمده، سهراب در جست‌وجوی ارزش‌های فضای خالیِ مثبت به کشف و شهود دست یافته و توانسته این کشف را با دو مؤلفه‌ی شاخص هنری‌اش، یعنی طبیعت‌گرایی و استفاده از مفاهیم انتزاعی ترکیب کند و در هم بیامیزد و همین از مهم‌ترین ویژگی‌های نقاشی‌هایش به شمار می‌آید.

نقاشی‌های سهراب را در سه مجموعه می‌توان گنجاند. مجموعه‌ی اول نقاشی‌های تنه‌ی درختان است. نقاشی‌هایی که در هر کدام تصاویری متراکم از تنه‌ی درختان بر روی تابلو نقش بسته؛ مجموعه‌ی دیگر نقاشی‌های انتزاعی است که مخاطبان خاص خود را دارد و شاید مجموعه‌ی سومی هم بتوان در نظر گرفت و نقاشی‌های ساده و غیرانتزاعی وی را در آن قرار داد. مثل نقاشی‌ای با عنوان «به یاد صادق هدایت».

سهراب نویسنده

اغلب مخاطبان ادبیات معاصر فارسی سهراب سپهری را به شاعری نقاش می‌شناسند و کمتر کسی نوشته‌های منثور سهراب را خوانده است. سهراب چندین نوشته دارد که در سایت سهراب سپهری با عنوان‌هایی چون «معلم نقاشی ما»، «گفت‌وگو با استاد» و «زندگی‌نامه‌ی سهراب سپهری به قلم خودش» منتشر شده است. اما مهم‌ترین نوشته‌ی او «اطاق آبی» است که حدود ده سال پس از مرگش پیروز سیار آن را منتشر کرد. اطاق آبی کتابی شامل خاطرات سهراب از دوران کودکی‌اش است و انعکاس‌دهنده‌ی نگاه‌های فیلسوفانه‌ی وی از این دوران است.

نظرات دیگران درباره‌ی سهراب سپهری

اگرچه سهراب همیشه در دنیای خودساخته‌ی خود به‌تنهایی روزگار را سپری می‌کرد، برخی منتقدان این سطح از انزوا و بی‌اعتنایی وی را به مسائل روز جامعه را نقد کرده‌اند و حتی عیبی بزرگ برای این شاعر برجسته دانسته‌اند. رضا براهنی از جمله کسانی است که مخالف بی‌اعتنایی سپهری به اوضاع آشفته‌ی دنیای پیرامون است و معتقد است این تصاویر انتزاعی هیچ دردی از گرسنگان و جنگ‌زدگان دوا نمی‌کند. مهدی اخوان ثالث نیز چندان موافق سبک شعری سهراب نبود و اغلب شعرهای او را نوعی اسلوب‌بازی می‌دانست؛ در مقابل، نقاشی‌های او را بر شعرهایش ترجیح می‌داد. از نظر داریوش آشوری، نکته‌ی مهمی که در مورد شعر سپهری باید بدان اشاره کرد تکیه و تأکید بسیار وی بر ایماژ و در مقابل، ضعف و کم‌توانی زبانی اوست. «این‌همه تکیه بر ایماژ که تأثیر شعر اروپایی در شعر نو فارسی‌ است، شعر سپهری را با بستر اصلی زبان فارسی رابطه‌ای استوار نمی‌بخشد و به همین دلیل چه‌بسا شعر سپهری ترجمه‌پذیرترین شعر فارسی به زبان‌های دیگر باشد.» به باور محمدرضا شفیعی‌کدکنی، سن ژون پرس، از شعرای فرانسوی تأثیر زیادی بر شاعران دهه‌ی چهل گذاشت. تأثیر او بر شعر سهراب نیز مشهود است. همین پیوند زبان فارسی با جهان شعری مغرب زمین در شعر امثال اخوان و فروغ و شاملو و سپهری است که باعث سربلندی ایرانیان در نمایشگاه بین‌المللی شعر جهان است. البته شفیعی‌کدکنی به طور مشخص درباره‌ی شعر سپهری معتقد است بخش عظیمی از شعرهای سهراب محصول جدول ضرب کلمات است.

در مقابل این منتقدان که نظری منفی نسبت به شعرهای سهراب داشتند، عده‌ای ازجمله فروغ فرخزاد، سیروس شمیسا و شمس لنگرودی از سبک شعری وی تعریف و تمجید کرده‌اند. مثلاً شمیسا بر این باور است که درست نیست سپهری را به دلیل اینکه در شعرهایش به مسائل جامعه نپرداخته جزو شاعران خوب تلقی نکنیم؛ درست برعکس، این شاعران ایدئولوژیک هستند که شعرشان ماندگار نشده و هر روز از اهمیتشان کم می‌شود.

کتاب‌هایی درباره سهراب سپهری

تاکنون کتاب‌ها و مقالات و یادداشت‌هایی پیرامون سهراب سپهری شاعر و نقاش منتشر شده است. ازجمله‌ی این منابع می‌توان به کتاب صدای تو خوب است (گفت‌وگوی رضا حاجی‌آبادی با سهراب سپهری در بهار ۱۳۷۸) اشاره کرد.

کریم امامی در کتابی با عنوان عاشق همیشه تنهاست تعدادی از مشهورترین شعرهای سهراب را به انگلیسی ترجمه کرده است.

همچنین دو دفتر شعر سهراب را ناهید جلیلی مرند، انسیه زمانی و پروانه عزیزمحمدی به فرانسه ترجمه کرده‌اند و انتشارات راه ابریشم آن را منتشر کرده است.