دانلود و خرید کتاب خانه عروسک و اشباح هنریک ایبسن ترجمه م‍ه‍دی‌ ف‍روغ‌
تصویر جلد کتاب خانه عروسک و اشباح

کتاب خانه عروسک و اشباح

معرفی کتاب خانه عروسک و اشباح

کتاب خانه عروسک و اشباح نوشتهٔ هنریک ایبسن و ترجمهٔ م‍ه‍دی‌ ف‍روغ‌ است. انتشارات علمی و فرهنگی این کتاب را منتشر کرده است؛ کتابی از مجموعهٔ «ادبیات کلاسیک جهان» و حاوی دو نمایشنامهٔ سه‌پرده‌ای کلاسیک.

درباره کتاب خانه عروسک و اشباح

کتاب خانه عروسک و اشباح دربردارندهٔ دو نمایشنامه نوشتهٔ هنریک ایبسن است. نمایشنامهٔ «عروسک» در سال ۱۸۷۹ نوشته شده است و نام شخصیت اصلی آن «نورا»، زن جوانِ زنده‌دل و پرنشاطی است که برای نجات شوهر خود «هلمر»، از یک بیماری سخت و خطرناک و تحصیل مخارج مداوای او، تصمیم عجیبی می‌گیرد.نمایشنامهٔ «اشباح» نیز در سال ۱۸۸۱ منتشر شد و داستان آن در خانهٔ خانم «آلوینگ» رخ می‌دهد. 

نمایشنامه متنی است که برای اجرا بر روی صحنه و یا هر مکان دیگری نوشته می‌شود. هر چند این قالب ادبی شباهت‌هایی به فیلم‌نامه، رمان و داستان دارد، شکل و فرم و رسانه‌ای جداگانه و مستقل محسوب می‌شود. نخستین نمایشنامه‌های موجود از دوران باستان و یونان باقی مانده‌اند. نمایشنامه‌ها در ساختارها و شکل‌های گوناگون نوشته می‌شوند، اما وجه اشتراک همهٔ آن‌ها ارائهٔ نقشهٔ راهی به کارگردان و بازیگران برای اجرا است. بعضی از نمایشنامه‌ها تنها برای خواندن نوشته می‌شوند؛ این دسته از متن‌های نمایشی را کلوزِت (Closet) نامیده‌اند. از مشهورترین نمایشنامه‌نویس‌های غیرایرانی می‌توان به «آیسخولوس»، «سوفوکل»، «اوریپید» (یونان باستان)، «شکسپیر»، «هارولد پینتر» (انگلستان)، «مولیر» (فرانسه)، «هنریک ایبسن» (نروژ)، «آگوست استریندبرگ» (سوئد)، «برتولت برشت» (آلمان)، «ساموئل بکت» (ایرلند) و «یوجین اونیل» (آمریکا) اشاره کرد. نام برخی از نمایشنامه‌نویس‌های ایرانی نیز «بهرام بیضائی»، «عباس نعلبندیان»، «اکبر رادی»، «غلامحسین ساعدی»، «بهمن فُرسی»، «محسن یلفانی»، «نغمه ثمینی»، «محمد رضایی راد»، «علیرضا نادری»، «محمد یعقوبی»، «محمد رحمانیان» و «محمد چرمشیر» بوده است.

خواندن کتاب خانه عروسک و اشباح را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به دوستداران ادبیات نمایشی و علاقه‌مندان به نمایشنامه‌های کلاسیک پیشنهاد می‌کنیم.

درباره هنریک ایبسن

هنریک ایبسن نمایشنامه‌نویس و شاعر نروژی در سال ۱۸۲۸ میلادی به دنیا آمد. او در نوجوانی پس از ورشکستگی پدرش برای نخستین‌بار، طعم فقر و تنگ‌دستی را چشید. با وقوع انقلاب ۱۸۴۸ در شمال اروپا، ایبسن به سرودن اشعار آزادی‌خواهانه پرداخت. در سال ۱۸۵۰ برای ادامۀ تحصیل و به امید اخذ درجهٔ دکتری در رشتۀ پزشکی به شهر کریستیانیا رفت. هنگامی که در رشتۀ تحصیلی خود موفق نشد، به نوشتن روی آورد. مطالعۀ تاریخ روم و توطئۀ کاتلینا و خطابه‌های سیسرون و همچنین شرح انقلاب فرانسه در ۱۸۴۸ باعث شد که او نخستین نمایشنامۀ خود را در سال ۱۸۵۰ بنویسد. اولین اثر هنریک ایبسن «کاتلین» نام دارد؛ او سپس به‌سمت سیاست رفت، عضو اتحادیۀ کارگران شد و مدتی با نوشتن مقالات سیاسی و هنری در انتشار چند روزنامه دست داشت. یک سال بعد، مدیر تماشاخانۀ شهر «برگن» شغلی به او داد. او در طول ۵ سالی که در این تماشاخانه مشغول به کار بود، سفرهای بسیاری به کپنهاگ داشت و مطالعاتی در زمینۀ تئاتر به انجام رساند.

هنریک ایبسن در ۲۳ می ۱۹۰۶ درگذشت. «دشمن مردم»، «مرغابی وحشی»، «بانوی دریایی»، «خانهٔ عروسک (یا «عروسک‌خانه»)» و «هدا گابلر» عنوان بعضی از نمایشنامه‌های او هستند.

بخشی از کتاب خانه عروسک و اشباح

«رژین: خب؟

انگستراند: ... طولی نمی‌کشد که یکی از افسران دریایی، شاید هم یک ناخدا...

رژین: من نمی‌خواهم زن این‌جور آدم‌ها بشوم. دریانوردها مرد خانه و زندگی نیستند. ساووار ویور۳۸ ندارند.

انگستراند: گفتی چه ندارند؟

رژین: من دریانوردها را خوب می‌شناسم؟ ملتفت می‌شود؟ آدم‌هایی نیستند که کسی بتواند با آن‌ها ازدواج کند.

انگستراند: تو مجبور نیستی با آن‌ها ازدواج کنی. ناراحت نباش. اما از آن‌ها استفاده که می‌توانی بکنی. [محرمانه به او می‌گوید] آن یارو انگلیسیه، آنکه یک کشتی داشت، هفتاد لیره داد، بله و زنک از تو هم خوشگل‌تر نبود.

رژین [به طرف او حمله می‌کند]: برو گم شو از اینجا!

انگستراند [عقب می‌رود]: اِ، اِ، نکند می‌خواهی مرا بزنی!

رژین: چرا، اگر بخواهی این‌طور از مادرم صحبت کنی، تو را می‌زنم. به تو می‌گویم برو از اینجا گورت را گم کن. [او را به سمت دَری که به باغ باز می‌شود، عقب می‌راند] در را هم به هم نزن. آقای آلوینگ...

انگستراند: په! هنوز خواب است! عجیب است که تو این‌قدر جوش پسر ارباب را می‌زنی. [آهسته] آهان! نکند خیال داری با او...؟

رژین: برو از اینجا بیرون، معطل نشو، تو جنون پیدا کرده‌ای، نه، از این راه نرو، آقای ماندرز دارد از این طرف می‌آید. بیا از راه آشپزخانه برو.

انگستراند [به سمت راست می‌رود]: خیلی خب، خیلی خب، می‌روم. اما تو راجع‌به این موضوع، با کشیش صحبت کن. او به تو می‌گوید که دِین فرزند به پدرش چیست. چون تو خودت می‌دانی که من هرچه باشد پدر توام. این ادعا را از روی دفتر کلیسا می‌توانم ثابت کنم.

[انگستراند از در دومِ سمت راست که رژین برای او باز کرده است بیرون می‌رود و در را پشت سر خود می‌بندد. رژین باعجله خودش را در آیینه ورانداز می‌کند و با دستمال، لباس خود را می‌تکاند و دستمال‌گردن و یقهٔ خود را مرتب می‌کند و مشغول منظم‌کردن گل‌ها می‌شود. ماندرز کشیش که پالتو به تن و چتری در دست دارد، با یک کیف کوچک سفری که با تسمه به شانه‌اش آویزان است، از راه گلخانه داخل می‌شود]

ماندرز: سلام خانم انگستراند.

رژین [با تعجب و خوش‌رویی متوجه او می‌شود]: اوه! سلام آقای کشیش. مگر کشتی وارد شد؟

ماندرز: همین‌الان. [داخل اتاق نشیمن می‌شود] این باران واقعاً خسته‌کننده است. الان چند روز است که مرتب باران می‌آید.

رژین [به دنبال او می‌رود]: باران برای دهقان‌ها بسیار خوب است آقای کشیش.

ماندرز: مسلم است. ما شهری‌ها به این نکته کم توجه داریم. [سعی می‌کند پالتواش را دربیاورد]

رژین: اوه، اجازه بفرمایید کمکتان کنم، بفرمایید. چه خیس شده‌اید. اجازه بدهید توی سرسرا آویزان کنم. چترتان را هم لطف کنید. بازش می‌کنم که زودتر خشک بشود.»

نظری برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۲۲۲٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۱۸۹ صفحه

حجم

۲۲۲٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۱۸۹ صفحه

قیمت:
۴۰,۰۰۰
۱۲,۰۰۰
۷۰%
تومان