کتاب سوسویی در تاریکی
معرفی کتاب سوسویی در تاریکی
کتاب سوسویی در تاریکی نوشتهٔ استیسی ویلینگهام و ترجمهٔ سحر قدیمی است و نشر نون آن را منتشر کرده است. در این داستان به هیچکس اعتماد نکنید. این کتاب یک تریلر پر پیچوخم و پیشبینیناپذیر است.
درباره کتاب سوسویی در تاریکی
سوسویی در تاریکی نخستین رمان استیسی ویلینگهام، نشان از ذهن و زبانی خلاق دارد. او در این رمان شخصیتهایی واقعی و جاندار را در دل داستانی نفسگیر و رازآلود جای داده است و استادانه فضایی خلق کرده که خواننده را تا صفحه پایانی رها نمیکند.
کلویی دیویس در ۱۲سالگی شاهد ناپدیدشدن ۶ دختر نوجوان در شهر کوچک محل اقامتش بوده؛ رخدادی که زندگیاش را تابد تغییر میدهد. حالا پس از ۲۰ سال از آن واقعه، کلویی فراز و نشیبهای زندگی را پشت سر گذاشته و درحالیکه روانشناس موفقی است، در آستانهٔ ازدواج است. رویای خوشبختی و رهایی از آن گذشتهٔ تلخ واقعیتر از همیشه به نظر میرسد که دختر نوجوانی از میان بیمارانش ناپدید میشود. خاطرهٔ آن تابستان هولناک ۲۰ سال پیش در ذهنش زنده میشود. شباهتهای این دو واقعه تصادفی است و کلویی دچار توهم شده یا قاتلی سنگدل باز هم در جستوجوی دختران نوجوان است؟ امکان دارد قاتل به زندگیاش رخنه و از او سوءاستفاده کرده باشد؟ گذشتهٔ او میتواند انگیزهای برای قاتل باشد؟
افتخاراتی که کتاب سوسویی در تاریکی دریافت کرده است:
از پرفروشترینهای نیویورک تایمز
بهترین کتاب معمایی به انتخاب خوانندگان گودریدز در سال ۲۰۲۰
برترین کتاب جنایی معمایی سال در آمازون و مجلهٔ دیپ سوت
خواندن کتاب سوسویی در تاریکی را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران داستانهای روانشناختی و معمایی و ترسناک پیشنهاد میکنیم.
درباره استیسی ویلینگهام
استیسی ویلینگهام، نویسندهٔ جوان آمریکایی، سالها در مقام نویسندهٔ تبلیغاتی و ایدهپرداز فعالیت کرده و در سال ۲۰۲۱ به ناگهان تصمیم گرفت علاقهٔ شخصیاش یعنی نویسندگی را دنبال کند. ویلینگهام قبل از رویآوردن به داستاننویسی، ویراستار و استراتژیست برند برای آژانسهای بازاریابی مختلف بود و مدرک کارشناسی خود را در روزنامهنگاری مجلات از دانشگاه جورجیا و MFA از کالج هنر و طراحی ساوانا گرفت. آثار او در بیش از ۳۰ کشور ترجمه شده است. او در حال حاضر در چارلستون، کارولینای جنوبی، با همسرش، بریت، و لابرادودل، ماکو، زندگی می کند، جایی که او همیشه در حال کار بر روی کتاب بعدی خود است.
بخشی از کتاب سوسویی در تاریکی
«کلیشهها عامل پیشبرندهٔ حرفهٔ من هستند، در این مورد اطمینان دارم. اما وجودِ کلیشهها دلیلی دارد.
به این دلیل که کلیشهها حقیقت دارند.
دختر پانزدهسالهای که تیغ به پوستش میکشد احتمالاً حس میکند بیکفایت است، باید درد جسمانی را حس کند تا رنج عاطفی شعلهور در درونش را خاموش کند. مشکل پسر هجدهسالهای که نمیتواند خشمش را کنترل کند حتماً به مشاجرهٔ حلنشدهای با پدر و مادرش برمیگردد، حس رها شدن از سوی آنها، نیاز به اثبات خود. نیاز به اینکه قوی جلوه کند، درحالیکه از درون خرد و شکسته است. یک دختر دانشجوی بیستساله که مست میکند و با هر پسری که برایش یک ودکاتونیکِ بیستدلاری میخرد، میخوابد و صبح که میشود از اعتمادبهنفس پایین و حسرت جلب توجه میگرید، چون ناچار است برای به دست آوردن آن در خانه با همه بجنگد. یک تعارض درونی بین آدمی که هست و آدمی که فکر میکند دیگران از او انتظار دارند باشد.
مشکل با پدر. سندروم تکفرزند بودن. حاصل طلاق.
اینها کلیشهاند، اما واقعیت دارند. اشکال ندارد این را بگویم، چون خودم هم یک کلیشهام.
به ساعت هوشمندم نگاهی میاندازم، مدتزمانِ ضبط جلسهٔ امروز روی صفحه چشمک میزند: ۵۲: ۰۱: ۱. روی فرستادن به آیفون ضربه میزنم و تایمر کوچک را تماشا میکنم که در مدت ارسال فایل به گوشیام از خاکستری به رنگ سبز درمیآید و بعد همزمان روی لپتاپم هم کپی میشود. تکنولوژی. یادم میآید دختربچه که بودم دکترها پروندهام را برمیداشتند و آن را ورق میزدند. من روی یکی از انواع همین صندلیهای چرمی کهنه مینشستم و به کمد پوشههایشان نگاه میکردم که پر از مشکلات آدمهای دیگر بود. پر از آدمهایی مثل خودم. با دیدن آنها حس میکردم زیاد تنها نیستم، عادیترم. آن کمد چهارکشویی فلزی، احتمال اینکه بتوانم روزی دردم را بیان کنم ـ آن را به زبان بیاورم، جیغ بزنم، گریه کنم ـ نشان میداد. بعد وقتی آن زمان شصتدقیقهای به صفر میرسید، خیلی راحت میتوانستیم پرونده را ببندیم و برگردانیم داخل کشو، محکم قفل کنیم و تا روز بعد محتویاتش را فراموش کنیم.»
حجم
۳۵۴٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۳۴۸ صفحه
حجم
۳۵۴٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۳۴۸ صفحه
نظرات کاربران
داستان خوبی بود و به نظرم کشش داشت. من پیوسته خوندمش😅 داستان درمورد دختر یک قاتل زنجیره ای ه که بیست سال بعد از دستگیر شدنش، قتل های مشابه رخ میده و دختر، حس میکنه که این قتل ها بهش
داستان شروع خیلی جذابی داره اما در ادامه متاسفانه ورق برمیگرده در واقع خواننده بعد حدود صد صفحه براحتی میتونه حدس بزنه قاتل کی بوده و جریان از چه قراره ولی خب شخصیت اول داستان همچنان اصرار داره خنگ بازی
سلام ✋🏻 اگه مث من خوره ی کتاب های معمایی و جنایی هستین، این کتاب صرفا می تونه براتون یکمی جالب بشه، اونقدرا غافلگیر کننده نیست و به نظر من قابل حدسه، ماجرا هم حول محور یه دختر و نامزدش، برادرش
همین اول کار بگم ترجمه کتاب خوب بود. چرا ۳ تا ستاره؟ حتی میتونستم دوتا بدم😁 نکته اول توصیفات زیاد از حدش بود، نمیدونم برای من زیادی بودن، انگار ریتم کتاب رو میگرفت، من خیلیاشو چشمی رد میکردم و نمیخوندم، حتی بعضی
☹️ من قاتل رو دوست داشتم، دوس نداشتم اون قاتل باشه، تا ثانیه آخر هم دعا دعا میکردم که اون قاتل نباشه حالا برعکس شخصیتی که از اول داستان برام دافعه ایجاد کرد و دوست داشتم قاتل باشه، قاتل نبود متاسفانه
درکل میشه گفت یک بار خوندنش خالی از لطف نیست اما نویسنده بشدت سعی کرده مخاطب رو هُل بده سمت واهیات.. قاتل کاملا میانه های داستان مشخص میشه و نویسنده هرچند سعی کرده پیچش ریزی رو اون اواخر ایجاد کنه
کتاب خیلی جذاب و روانی بود، بطوریکه وقتی شروع میکنی دیگه دوست نداری کتاب رو زمین بذاری، ریتم ضربان قلبت با داستان بالا و پایین میشه و خیلی جالبه. من ترجمه خانم قدیمی رو گرفتم و بسیار روان و دلنشین
خیلی کتاب جذابی بود. و نکته جذابش این بود که بنده با توجه به این که کتاب در این ژانر زیاد خوندم اما تا فصل اخر نتونستم حدس بزنم قاتل کیه و چندین بار به چندین نفر سوءظن پیدا کردم که
داستان خوب و غیر قابل پیش بینی ای داشت.
من از خوندش خیلی لذت بردم. ممکنه بعضی جاها قابل حدس باشه اما داستانیه که هیجان داره حتی حدس هم زده باشی دنبال خودش ادم رو میکشه تا واقعا بفهمی من یک روزه کتاب رو تموم کردم