دانلود و خرید کتاب تمام چیزهای خطرناک استیسی ویلینگام ترجمه سمر میرزاخانی نافچی
تصویر جلد کتاب تمام چیزهای خطرناک

کتاب تمام چیزهای خطرناک

انتشارات:نشر افرا
دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۲از ۱۱ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب تمام چیزهای خطرناک

کتاب «تمام چیزهای خطرناک» نوشتۀ استیسی ویلینگام و ترجمۀ سمر میرزاخانی نافچی است و نشر افرا آن را منتشر کرده است.

درباره کتاب تمام چیزهای خطرناک

دزدیده‌شدن کودک ایزابل خواب از سر او ربوده بود و خواندن این قصه هم خواننده را بی‌خواب خواهد کرد. یک سال پیش زندگی ایزابل کاملاً عوض شد. بدون شک کابوس هر پدر و مادری گم‌شدن یا دزدیده‌شدن فرزندشان است. تمام چیزهای خطرناک داستان زنی به نام ایزابل است که یک ‌سال پیش پسرش ناپدید شد و در تمام این مدت چشم بر هم نگذاشته بود.

خواننده از ابتدای داستان از لحن راوی اول‌شخص متوجه می‌شود که قصه راویِ قابل‌ اعتماد ندارد. ایزابل یک سال است نخوابیده و حرکاتی دارد که افسردگی‌اش را نشان می‌دهد. قصه جلوتر می‌رود و خواننده می‌فهمد که در کودکی اختلال خواب هم داشته است. تمام این موارد شک و سوءظن به‌وجود می‌آورد که شاید این‌ها ارتباطی به گم‌شدن فرزندش داشته باشد. ایزابل با فردی به نام ویلون روبه‌رو می‌شود که پادکست‌های جنایی می‌سازد. ویلون از او می‌خواهد در مورد اتفاقی که برای پسرش افتاد با او مصاحبه کند. در طول مصاحبه‌ها او دائماً گذشتۀ او را یادآوری می‌کند تا جایی که ایزابل هم به خودش شک می‌کند؛ اما مصمم است که حقیقت را پیدا کند. تا اینکه یک روز پیغامی در اینترنت به او می‌رسد. پیام این است که: جای میسون (پسرش) خوب است!

زمان داستان به گذشته و حال می‌رود. روند داستان آهسته است و سرشار از تعلیق، تنش و پیچیدگی‌هایی است که خواننده‌ای پرحوصله و صبور می‌طلبد تا غرق این داستان رازآلود و معماگونه شود. از آن دست کتاب‌هایی که خواننده تا آخرین صفحه هنوز نمی‌داند پایانش چه خواهد شد.

این کتاب دربارۀ مادران است. مادرانی که به‌محض تولد اولین فرزند، خود را مسئول تمام‌وکمال او می‌دانند و همواره جایی در پس ذهنشان احساس می‌کنند نکند کم گذاشته باشند. مترجم کتاب دربارۀ این داستان می‌نویسد: «ویلینگام با روایت قصهٔ ایزابل، این باور غلط عمومی که در هر اتفاقی مادر مقصر است، مادر باید بی‌نقص باشد وگرنه کمبودهایش نشان می‌دهند سزاوار مادر‌بودن نیست را به چالش می‌کشد.»

خواندن کتاب تمام چیزهای خطرناک را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم؟

خواندن این کتاب را به دوستداران ژانر معمایی و رازآلود، رمان‌های روان‌شناختی و ادبیات داستانی پیشنهاد می‌شود. 

درباره استیسی ویلینگام

استیسی ویلینگام نویسندهٔ اهل کارولینای جنوبی است. رشتۀ تحصیلی‌اش روزنامه‌نگاری و مدرک نویسندگی‌اش را از دانشگاه هنرهای زیبای ساوانا دریافت کرد. او سال‌ها در شرکت‌های تبلیغاتی مختلف به‌عنوان کارشناس توسعهٔ تبلیغات مشغول به کار بود. اولین کتابش، سوسویی در تاریکی، در سال ۲۰۲۲ منتشر شد و به یکی از پرفروش‌ترین تریلرهای روان‌شناختی سال تبدیل شد. 

بخشی از کتاب تمام چیزهای خطرناک

«امروز. سیصدوشصت‌وپنجمین روز. یک سال کامل از آخرین روزم در کنار میسون می‌گذرد. یک سال از وقتی برایش قصه خواندم و در تخت خواباندمش؛ از وقتی خوابیدم و چشمانم را بستم، به‌راحتی به آن خواب طولانی و آرام فرو رفتم، کاملاً بی‌خبر از جهنمی که فراتر از سپیده‌دم انتظارمان را می‌کشید.»

«اکنون دستم را برای گرفتن قلادهٔ روسکو دراز کرده‌ام که ناگهان از گوشهٔ چشم، خودم را در آینهٔ راهرو می‌بینم و چهره‌ام در هم کشیده می‌شود. واکنشی خودکار است، مثل وقتی که انگشتانت را از جلوی اجاق گاز داغ کنار می‌کشی. می‌دانم باید با خودم مهربان‌تر باشم. چیزهای زیادی را پشت سر گذاشته‌ام و کمبود خواب آنقدر در صورتم آشکار شده که نمی‌شود متوجهش نشد. انگار در عرض چند ماه، سال‌ها پیر شده‌ام؛ زیر چشمانم گود افتاده، پوستشان پژمرده و تیره شده است. لایه‌های نازک پوست زیر مجرای اشک‌هایم از زیتونیِ گرم به بنفش تیره، مثل کبودی، تغییر رنگ داده‌اند و باقی صورتم ته‌رنگی مایل به خاکستری به خود گرفته، مثل گوشت مرغی که مدت طولانی داخل یخچال مانده باشد. در دوازده ماه گذشته بیست پوند از دست داده‌ام و هرچند مقدار زیادی به نظر نمی‌رسد، وقتی لاغر و قدبلند باشی مشخص می‌شود. این از دست دادن وزن، در گونه‌ها و گردنم، در پهلوهایم یا بهتر است بگویم در نبود آن‌ها خودش را نشان می‌دهد. موهایم که همیشه قهوه‌ای تیره و براق بودند، انگار دارند پژمرده می‌شوند. نوکشان مثل درختی که صاعقه به آن زده باشد، از وسط دو تکه شده است. رنگ‌شان هم روزبه‌روز بی‌روح‌تر می‌شود.»

هنگامه محمدی
۱۴۰۲/۰۶/۰۷

جالب بود . اولش یکم کند پیش رفت ولی یکم که گذشت جذاب شد و کشش نسبتا خوبی داشت.ولی اولا برای شخص بنده در اون دسته از کتاب‌ها قرار نمی‌گرفت که نتونم یه لحظه هم دست از خوندنش بکشم و

- بیشتر
مینا
۱۴۰۲/۰۷/۱۳

تمام چیزهای خطرناک یک داستان که ذهن مخاطب را به چالش می کشه مادری که سرسختانه فرزند گمشدش رو جستجو می کنه و گذشته ایی که در این جستجو باعث ایجاد تزلزل و شک در فکر و نگاه اون می

- بیشتر
کاربر ۳۵۶۶۰۹۳
۱۴۰۲/۰۷/۱۱

داستان پردازی و شخصیت پردازی خوبی داره

yasisa
۱۴۰۲/۰۶/۳۱

همین الان تمومش کردم و واقعا از خوندش لذت بردم، همه چیش خوب بود. قلم روان و توصیفات به جا و اندازه. یه تریلر معمایی که هر صفحه‌ش آدم رو برای ادامه دادنش ترغیب میکنه.

sonaagheli
۱۴۰۲/۰۹/۱۰

ترجمه روان نسبت به کتاب قبلی نویسنده سوسویی در تاریکی این کتاب خیلی بهتر بود

Ram
۱۴۰۲/۰۸/۰۲

ژانر جنایی اشباع شده، هرچی میخونی می بینی چیزی برای گفتن ندارن همه شبیه هم.

سمیرا میرزایی
۱۴۰۲/۰۷/۲۰

داستان درباره مادریه که پسرش دزدیده شده و همه مادر رو مقصر میدونن😢 و مادر قصه هم خیلی مشکوکه😏 اینه که جذابترش میکنه... طوری نوشته شده که آدم دلش میخواد زودتر برسه تهش ببینه چی میشه و چه بلایی واقعا

- بیشتر
خیلی سریع یاد گرفتم که وقتی مردم حالم را می‌پرسیدند، می‌پرسیدند اوضاعم چطور است، واقعاً جواب نمی‌خواستند- حداقل نه جوابی واقعی- بنابراین مورمور شدن فک و اشک‌هایم که تهدید به سرازیر شدن می‌کردند را نادیده گرفتم، لبخندی ساختگی بر صورتم زدم و جوابی را که انتظار داشتند بهشان دادم: همه‌چیز خوب بود. همه‌چیز مرتب بود. درواقع نه، همه‌چیز عالی بود.
n re
هر آدمی متفاوت عزاداری می‌کنه.»
sonaagheli
یک دقیقه چطور می‌تواند اینقدر دیر بگذرد.
n re
ما همان چیزی هستیم که تصمیم می‌گیریم باورش کنیم، ولی آن هم یک سراب است، از فاصلهٔ دور می‌درخشد، خم می‌شود و تاب می‌خورد و هر لحظه ظاهرش را تغییر می‌دهد. هر لحظه، هر چیزی که بخواهیم را نشانمان می‌دهد.
یك رهگذر
با خودم فکر می‌کنم چقدر برایش راحت بود که وارد زندگی‌ام شود؛ فقط کافی بود حرف‌هایی که می‌خواستم بشنوم را بگوید تا کاملاً به او اعتماد کنم.
n re
حالا می‌فهمم چیزی حتی ناخوشایندتر از تنها بودن در تاریکی نیز هست. وقتی می‌فهمی اصلاً هم تنها نیستی.
n re
مشکل همین است: هیچ‌کس لحظه‌ای با خودش فکر نمی‌کند در تاریکی شب چه اتفاقی می‌افتد، هیچ‌کس به همهٔ وقایعی که در زمان خفتن دنیا رخ می‌دهد نمی‌اندیشد؛ به غریبه‌هایی که در سایه‌ها کمین می‌کنند، زیر پنجره‌ها می‌نشینند یا دستگیرهٔ درهای قفل‌نشده را می‌چرخانند، به حیواناتی که شکار می‌کنند، خونِ گرم از دندان‌هایشان می‌چکد و از گوشت دیگران تغذیه می‌کنند. فقط گمان می‌کنیم که وقتی می‌خوابیم دنیا نیز به خواب می‌رود. انتظار داریم صبح روز بعد دنیا مثل قبل، دست‌نخورده و بی‌دردسر از سر گرفته شود. گویی فقط به خاطر اینکه ما دست از حرکت برمی‌داریم زندگی متوقف می‌شود. ولی این حقیقت ندارد.
n re
چون کسی برای سرزنش کردن وجود نداشت، تصمیم گرفتند مرا سرزنش کنند.
n re
برای قسر دررفتن از قتل یک نفر، نباید خودت ماشه را بکشی- گاهی اوقات فقط لازم است اسلحه را پر کنی و بگذاری خودش شلیک کند.
یك رهگذر
مگر زندگی‌هایمان، قصه‌هایی نیستند که برای خودمان تعریف می‌کنیم؟‌ قصه‌هایی که می‌کوشیم بی‌عیب و نقص بسازیمشان و به گوش مردم دنیا برسانیم؟ قصه‌هایی که چنان واضح و واقعی می‌شوند که خودمان هم باورشان می‌کنیم؟
n re
آدم‌ها کثیف‌ترین رازهایشان را در عادی‌ترین جاها مخفی می‌کنند.
n re
خستگی با ذهنْ کارهای عجیبی می‌کند، چیزهایی که نمی‌شود با آن‌ها منطقی برخورد کرد. توضیحشان سخت است
n re
گمان می‌کنم همه داستان‌های خودمان را داریم. مجموعه‌ای از اتفاقاتی که زندگی‌هایمان را به مسیرهای ناشناخته می‌کشاند. دنباله‌ای از تولدها و مرگ‌ها، آغازها و پایان‌ها. عشق و از دست دادن. شادی و درد.
یك رهگذر
هیچ‌کس لحظه‌ای با خودش فکر نمی‌کند در تاریکی شب چه اتفاقی می‌افتد، هیچ‌کس به همهٔ وقایعی که در زمان خفتن دنیا رخ می‌دهد نمی‌اندیشد؛ به غریبه‌هایی که در سایه‌ها کمین می‌کنند، زیر پنجره‌ها می‌نشینند یا دستگیرهٔ درهای قفل‌نشده را می‌چرخانند، به حیواناتی که شکار می‌کنند، خونِ گرم از دندان‌هایشان می‌چکد و از گوشت دیگران تغذیه می‌کنند. فقط گمان می‌کنیم که وقتی می‌خوابیم دنیا نیز به خواب می‌رود. انتظار داریم صبح روز بعد دنیا مثل قبل، دست‌نخورده و بی‌دردسر از سر گرفته شود. گویی فقط به خاطر اینکه ما دست از حرکت برمی‌داریم زندگی متوقف می‌شود.
یك رهگذر
برای مقابله با اندوه از دست دادن یک عزیز، دفترچهٔ راهنمایی نیست. هیچ فهرستی وجود ندارد که بهینه‌ترین راه برای غلبه بر اندوه و به زندگی بازگشتن را مرحله‌به‌مرحله مشخص کند.
یك رهگذر
هر آدمی متفاوت عزاداری می‌کنه.»
sonaagheli
از برخی جهات، زندگی طوری پیش می‌رود که انگار اتفاقی نیفتاده، مثل وقتی انگشت پایت به جایی کوبیده می‌شود و با چشم‌هایی اشکبار سعی می‌کنی برای فراموش کردن درد به راهت ادامه بدهی.
n re
همه رازهای خودمون رو داریم.
n re
سخت است بگویم از انتخاب‌هایم پشیمانم، چون احساس پشیمانی نمی‌کنم. اما وقتی این‌جا، در فاصلهٔ چند قدمیِ جایی که زندگی گذشته‌ام قرار بود آغاز شود می‌ایستم، نمی‌توانم به این فکر نکنم که چقدر همه‌چیز می‌توانست فرق کند. به اینکه چقدر مجبور به فداکاری بودم
n re
زمان همین‌طور است: احساس می‌کنی صبح‌ها بی‌پایان هستند و تمام روز مثل خمیازه‌ای طولانی کِش می‌آید.
یك رهگذر

حجم

۳۱۴٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۲

تعداد صفحه‌ها

۳۶۸ صفحه

حجم

۳۱۴٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۲

تعداد صفحه‌ها

۳۶۸ صفحه

قیمت:
۶۸,۰۰۰
تومان