دانلود و خرید کتاب کودک مدفون و غرب واقعی سام شپرد ترجمه داریوش مهرجویی
تصویر جلد کتاب کودک مدفون و غرب واقعی

کتاب کودک مدفون و غرب واقعی

نویسنده:سام شپرد
دسته‌بندی:
امتیاز:
۲.۷از ۳ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب کودک مدفون و غرب واقعی

کتاب کودک مدفون و غرب واقعی نوشتهٔ سام شپرد و ترجمهٔ داریوش مهرجویی است و انتشارات شرکت کتاب هرمس آن را منتشر کرده است.

درباره کتاب کودک مدفون و غرب واقعی

آثار شپرد، از لحاظ مضمون و تفکر پشت آنها، ادامهٔ همان سنت تئاتر جدید امریکاست که با یوجین اونیل، تورونتو، تنسی ویلیامز، آرتور میلر و ادوارد البی شکوفا شد و بال و پر گشود و همچنان ادامه دارد. مضامین رؤیای امریکایی و مشکل ازخودبیگانگی، تجزیه خانواده‌ها و سرگردانی فرزندان و تنهایی پدرها و مادران، همه، مضامینی است که در تئاتر شپرد هم مستتر و برقرار است، ولی با این تفاوت که انگار آثار او همه از لحاظ فرم و محتوا از صافی تئاتر پوچی بکت و یونسکو، تئاتر کرونوفسکی و همه گروه‌های دهه‌های پنجاه، شصت و هفتاد امریکا گذشته و یزی از آنها را جذب خود کرده است که همان روح جدید و مُدرن امروزی شخصیت‌ها و ساختار بدیع نمایشنامه‌هاست. 

کودک مدفون عنوان نمایشنامه‌ای است که در سال ۱۹۷۸ نوشته شد و سال ۱۹۷۹ جایزۀ پولیتزر را از آن خود کرد. کودک مدفون، نمایشی است در سه پرده که مقطعی از زندگی یک خانوادۀ ازهم‌پاشیده را در بر می‌گیرد. غرب واقعی از نمایش‌نامه‌های معروف شپرد است که آن را در سال ۱۹۸۰ نوشت. مادر خانواده که برای تعطیلات به آلاسکا سفر کرده، آستین را در خانه گذاشته تا مواظب گیاه‌هایش باشد و در عین حال روی فیلم‌نامه‌اش کار کند. آستین ظاهری آراسته دارد، دانشگاه رفته، منظم است و ماشین و خانه و زن و بچه‌اش، نمادهایی از زندگی موفق او محسوب می‌شوند. لی، برادر بزرگ‌تر، با سر و وضع آشفته و کم‌سواد که سال‌ها در بیابان زندگی کرده، به خانۀ مادر آمده تا با هدف سرقت وسایل خانه، سری به خانه‌های آن محله بزند. سول کیمر از تهیه کنندگان هالیوود، فیلم‌نامه‌ٔ آستین را می‌پسندد و با لی آشنا می‌شود. در همان مقطع، اتفاق دیگری می‌افتد.

سام شپرد روایتش را بر اساس شخصیت‌ها طراحی می‌کند؛ یعنی ابتدا از یک یا چند شخصیت شروع می‌کند و بعد قصه را بر اساس روابط و تعاملات این کاراکترها شکل می‌دهد.

خواندن کتاب کودک مدفون و غرب واقعی را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به دوستداران نمایشنامه پیشنهاد می‌کنیم.

درباره سام شپرد

سام شپرد بازیگر، نمایش‌نویس، فیلمنامه‌نویس و کارگردان در سن ۷۴سالگی درگذشت. او یکی از مهم‌ترین نمایشنامه‌نویسان تاریخ ادبیات نمایشی جهان بود. نمایشنامه‌های درخشانی چون «کودک مدفون»، «غرب حقیقی»، «نفرین طبقه گرسنه»، «خدای دوزخ»، «وقتی دنیا سبز بود» و… از شپرد بارها در تماشاخانه‌های جهان اجرا شد و او را به یکی از درام‌نویسان جهانی بدل کرد. او از نسل درام‌نویسانی بود که واقعیتی خاص و موقعیتی منحصربه‌فرد را به زبانی دراماتیک، جهانی می‌کردند. چیزی شبیه به ایبسن، استریندبرگ، ویلیامز، اونیل، میلر و… که همه با وفاداری کامل به دو امر متناقض یعنی واقعیت و درام، دربارۀ مهم‌ترین لحظات زندگی داستان‌پردازی کردند.

در سال‌‌های ۱۹۶۰ بود که سام شپرد مُهر پُست‌مدرنیته خود را بر صحنه تئاتر امریکا زد. البته در این اقدام او تنها نبود، ولی سر و صدا و نوایی تر و تازه و پر شور و پر از تجربه‌های جدید به راه انداخته بود که از مرز شناسایی و علاقه ما به هنر پُست‌مدرن فرامی‌گذشت. این روزها نیز که دهه اول قرن بیست و یک را طی می‌کنیم، شپرد هنوز هم سرگرم تجربه‌گری و آزمون و خطا در حوزه فرم و ساختار دراماتیک است. او از ایمان و منطق و معقولات فرامی‌گذرد تا قلمرویی اسطوره‌ای و فرهنگی بیافریند آکنده از عدم قطعیت و تقریبا خالی از عشق. جهان او جهانی بدخواه و بدطینت است که در آن چیزی جز احساس از دست‌رفتگی و حیرت به جای نمانده است. همان‌طور که بیلور در نمایش دروغ ذهن می‌گوید: «همه ما را، وقتی که اصلاً انتظارش را نداریم، به ضرب چکش خرد و خمیر خواهند کرد». این مطلب در حوزه تئاتر امریکا و شخصیت‌هایی که روی صحنه تئاتر «چکش می‌خورند» چیز یگانه و تازه‌ای نیست. از سوزان گلاس بل و یوجین اونیل گرفته تا ادوارد آلبی و آدرین کندی، نمایشنامه‌نویسان امریکایی همواره به مقدار زیاد و چه بسا به وجهی آزاردهنده خشونت‌های اخلاقی و جسمانی و روانی را روی صحنه تئاتر به راحتی عرضه و خالی کرده‌اند. برای بسیاری از نمایشنامه‌نویسان امریکایی، در آخر کار اغلب نوعی احساس التیام و هم‌آوایی با خویشتن و فرهنگ و رسم و رسوم خود حاصل می‌شود.

برای آنها، برخورد و تضاد، به پالایش منجر می‌شود. پالایشْ بصیرت آدمی را تیز می‌کند و همان بینش و بصیرت وقوفی استعلایی به بار می‌آورد که نخستین علامت گام بسوی تزکیه نفس است.

بسیاری از منتقدان با این گفته که «سام شپرد جالب‌ترین و هیجان‌انگیزترین نمایشنامه‌نویس معاصر امریکاست» مخالفتی ندارند، ولی تعداد کمی قادرند مشخص کنند که دقیقا در کجای کارِ سام شپرد می‌توان چیزی جالب و هیجان‌انگیز پیدا کرد. نوشته‌های انتقادآمیز درباره نمایشنامه‌های شپرد اغلب از هر دوی این احساس‌های ستایش و نکوهش سرشار است. کارهای او را با صفات قوی یا عضلانی یعنی به طور وحشیانه‌ای قوی یا عجیب و غریب و جفنگ‌گونه‌ای قوی توصیف کرده‌اند. اغلب می‌شنویم که او را سوررئال یا گوتیک، یا گاه واقع‌گرای اساطیری می‌نامند. به چشم مخالفانش، او همیشه مبهم و اغلب به‌طور خودخواهانه‌ای گنگ و مرموز است و نظم و ترتیبی در کارهایش مشاهده نمی‌شود. ولی حتی سرسخت‌ترین دشمنانش هم منکر «جادوی تئاتری» او نمی‌شوند و ستایشگران و مخالفانش هر دو گاه به یک زبان به بافت غنی یا غنای ساختاری آثار او اشاره می‌کنند.

درباره مضامین و بن مایه‌های تئاتر سام شپرد نیز شاید بتوان همین توصیف‌ها را به کار برد. به هر حال همه بر این اعتقادند که بخش اعظم مضامین آثار او معمولاً اینهاست: مرگ (یا خیانت به) رؤیای امریکایی، گندیدگی و فساد اسطوره‌های ملی امریکا، مکانیکی‌شدن نحوه راندگی‌های امریکایی و پژوهش در ریشه‌های ملی امریکا و کار در خانواده. گرچه همه این مضامین را شاید بتوان به تمامی نمایشنامه‌های امریکایی اطلاق کرد.

برای بیشتر منتقدان، بیرون‌کشیدن ایده‌هایی از این‌دست بوضوح مشکل است، آن هم از نمایشنامه‌های شپرد که در برابر هرگونه طبقه‌بندی مضمونی مقاومت می‌کنند. هواخواهان شپرد معمولاً بر آن‌اند که شپرد در نمایشنامه‌های خود از چیزی صحبت نمی‌کند، بلکه چیزی را می‌سازد، و این عقیده‌ای است که در حلقه تجمعات آوانگارد زیاد رایج است و عقیده‌ای صحیح است. آنها به این نکته نیز اشاره می‌کنند که اهمیت کار شپرد را نه در سطح ایده‌ها و اندیشه‌ها که در حوزه خلق تصاویر باید دید؛ او روی سخنش بیشتر به چشم و گوش است تا به ذهن. 

شپرد ظاهرا از هیچ یک از سنت‌های ادبی و تئاتری گذشته سر در نیاورده بلکه بعکس از انهدام و فقدان این سنتها در تئاتر امریکاست که بسیار تأثیر پذیرفته است. چنین تأثیری را نباید به معنای گریز از بقایا و خرابه‌ها دانست، چراکه همیشه تکه‌پاره‌هایی از سنت و قطعاتی از تاریخ، به هر گوشه و کنار و حتی به نعش انسان نیز چسبیده‌اند.

بخشی از کتاب کودک مدفون و غرب واقعی

«صدای هالی: داج؟

[داج همچنان به تلویزیون خیره است. مکث طولانی. دو سرفه کوتاه می‌کند.]

صدای هالی: داج! قرص میخوای، داج؟

[داج جواب نمی‌دهد. دوباره بطری را بیرون می‌کشد و جرعه‌ای طولانی می‌نوشد. بطری را سرجایش می‌گذارد و به تلویزیون خیره می‌شود. پتو را تا روی گردن بالا می‌کشد.]

صدای هالی: خوبه که خودت میدونی از چیه؛ از هوای بارونی‌یه. همینه، هردفعه همینه. هردفعه که این جوری می‌شی به خاطر بارونه. هنوز بارون شروع نشده تو شروع می‌کنی. [مکث] داج؟ [داج جواب نمی‌دهد. از جیب ژاکتش یک بسته سیگار درمی‌آورد و یکی آتش می‌زند. به صفحه تلویزیون خیره می‌شود. مکث.]

صدای هالی: باید از اینجا می‌دیدی چطوری می‌باره. چه بارونی! یه‌بند می‌باره. طبق‌های آبی‌رنگ ... دیگه نزدیکه پل رو سیل ببره. از اون پایین چه‌جوری‌یه داج؟ هان؟

[داج سرش را به طرف شانه چپش برمی‌گرداند و از ایوان نگاهی به بیرون می‌اندازد. و دوباره رویش را می‌کند به تلویزیون.]

داج: [با خود] افتضاحه!

صدای هالی: چی؟ چی گفتی؟

داج: [بلندتر] بارونه دیگه! همون بارون همیشگی‌یه!

صدای هالی: بارون؟ خب البته که بارونه! ببینم ... باز حمله؟ خبری شده؟ اگه جواب ندی، تا پنج دقیقه دیگه میام پایین‌ها.

داج: نیا، پایین نیا.

صدای هالی: چی؟

داج: [بلندتر] پایین نیا.

[دوباره دچار حمله سرفه می‌شود. بعد سکوت.]

صدای هالی: باید قرصهاتو بخوری، با اون سرفه‌هات. نمی‌فهمم چرا قرص‌هاتو نمی‌خوری. یه قرص بنداز بالا و کلکشو بکن دیگه.

[داج بطری را بیرون می‌کشد. جرعه‌ای می‌نوشد و بطری را مخفی می‌کند.]

صدای هالی: ممکنه از نظر مسیحیت درست نباشه، ولی، ولی مؤثره. یعنی الزاماً کارِ مسیحی نیست. ما نمی‌دونیم، چیزهایی هست که حتی کشیش‌ها هم نمی‌تونن جوابشو بدن. من که شخصاً اشکالی نمی‌بینم. درد، درده. به همین سادگی. ولی خب رنج بردن چیز دیگه‌ایه. یه قرص به هر حال همون قدر مؤثره که هر چیز دیگه. داج؟ [مکث] داج، داری مسابقه بیس‌بال تماشا می‌کنی؟

داج: نه.

صدای هالی: چی؟

داج: [بلندتر] نه!

صدای هالی: پس چی داری می‌بینی؟ نباید چیزهایی که هیجان‌انگیزه ببینی‌ها! مسابقه اسب‌دوانی اکیداً ممنوع.

داج: روزهای یکشنبه مسابقه اسب‌دوانی نمی‌ده.

صدای هالی: چی؟

داج: [بلندتر] روزهای یکشنبه کسی مسابقه نمی‌ده!

صدای هالی: خب نبایدم روزای یکشنبه مسابقه داد. درستش هم همینه.

داج: خب، مسابقه نمی‌دن!

صدای هالی: چه بهتر. باعث تعجبه که هنوز یه همچین قانونی وجود داره. خیلی عجیبه.

داج: آره، عجیبه.

صدای هالی: چی؟

داج: [بلندتر] عجیبه!

صدای هالی: البته که عجیبه. فکر می‌کردم این روزها حتی تو تعطیلات کریسمس هم مسابقه می‌دن. یه درخت بزرگ کریسمس پر از چراغ رو میذارن سر خط پایان.»


کاربر ۸۹۶۲۰۳
۱۴۰۳/۰۴/۲۳

خیلی بد بود هیچ چیزی برا ی گفتن نداشت واقعا به زور تمومش کردم

tahereh
۱۴۰۳/۰۴/۰۳

من کتابش رو خوندم که اسمش غرب حقیقی بود گیرا بود و جذاب یادمه جایی منتظر بودم برم جواب خطای نکرده رو بدم تصفیه بیشترش رو خوندم😆

بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۱۶۴٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۶

تعداد صفحه‌ها

۲۱۶ صفحه

حجم

۱۶۴٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۶

تعداد صفحه‌ها

۲۱۶ صفحه

قیمت:
۷۶,۰۰۰
۳۸,۰۰۰
۵۰%
تومان