کتاب تجملات اشتراکی
معرفی کتاب تجملات اشتراکی
کتاب تجملات اشتراکی؛ مخیله سیاسی کمون پاریس نوشتهٔ کریستین راس و ترجمهٔ رحمان بوذری است و نشر مرکز آن را منتشر کرده است.
درباره کتاب تجملات اشتراکی
کمون پاریس آزمایشگاه بررسی ابداعهای سیاسی بود که بیش و پیش از همه، به گفتهٔ مارکس، به واسطهٔ «هستی و تجربهٔ بالفعل» آن اهمیت داشت. تجملات اشتراکی کمک میکند خواننده با طرز کار پیچیدهٔ این تجربهٔ استثنایی آشنا شود.
کتاب راس نوعی نقشهبرداری بهموقع و دقیق و بس مفید از کمون پاریس است. این کتاب کوچک نوعی حکایت تمثیلی است دربارهٔ زمان و مکانی دیگر اما راستش نه دربارهٔ گذشته از آن حیث که گذشته است، بلکه همانند اکثر حکایتهای تمثیلی بیشتر دربارهٔ امکان انواع دیگر کنش در زمانهٔ خود ماست.
شاید بتوان گفت تمام تلاش کریستین راس در کتاب تجملات اشتراکی؛ مخیلهٔ سیاسی کمون پاریس مقابله با همین تصور رایج از کمون پاریس است ــ کمون نه خاطرهای در عرض خاطرههای دیگر بلکه خاطرهٔ مقوم رهایی بشریت است. ابداع سیاسی آن، به تعبیر محبوب راس از مارکس، «نفس هستی و تجربهٔ بالفعل» آن است، یعنی همین که در واقعیت رخ داد. و کل کتاب راس، به تعبیری، توضیح هستی بالفعل کمون پاریس است. اما سیاست او در رجوع به کمون پاریس چیست و او چه چیز جدیدی به تاریخهای موجود در اینباره اضافه میکند؟
تجملات اشتراکی بیش از آنکه تاریخ کمون پاریس باشد مداخلهای در این تاریخ است. توجه راس به کمون پاریس ناشی از واقعیت سیاسی معاصر است و بهخصوص احیای صور اعتراضی جدید ازجمله اشغال میادین و اردوزنی. از نظر او، کمون پاریس تاکنون در چنبرهٔ دو روایت بوده است: روایت رسمی کمونیستی و روایت ملی فرانسه. در روایت اول، کمون انقلابی شکستخورده بود که انقلاب اکتبر باید به آمال ازدسترفتهٔ آن جامهٔ عمل میپوشاند. در روایت دوم، کمون بخشی از تاریخ جمهوریخواهی فرانسه بود و نقش مهمی در ساختن ملت فرانسه ایفا کرد. مبدأ تحلیل راس از کمون زیرسؤال بردن هر دو این روایتهاست.
خواندن کتاب تجملات اشتراکی را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به پژوهشگران حوزههای فلسفه، علوم سیاسی، جامعهشناسی و تاریخ جهان پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب تجملات اشتراکی
«وقتی مارکس نوشت آنچه بیش از همه دربارهٔ کمون پاریس ۱۸۷۱ اهمیت دارد نه هیچیک از آرمانهایی که میکوشد محقق سازد بلکه نفس «هستی و تجربهٔ بالفعل» آن است، بر این نکته تأکید داشت که شورشیان هیچ طرح مشترکی برای جامعهٔ آینده ندارند. به این اعتبار، کمون آزمایشگاه بالفعل بررسی ابداعهای سیاسی بود، ابداعهایی که گاه فیالبداهه و گاه با سرهمکردن سناریوها و واژههای گذشته و در صورت لزوم جرح و تعدیل آنها اجرا میشدند، و از میلهای بیدارشده در گردهماییهای مردمی در واپسین سالهای امپراطوری نیرو میگرفتند. کمون، قیامی در پایتخت فرانسه که زیر پرچم «جمهوری جهانی» میجنگید، هم به عنوان یک رخداد و هم به عنوان یک فرهنگ سیاسی همواره در برابر هرگونه ادغام یکپارچه در روایت ملی مقاومت کرده است. همانطور که یکی از اعضای اولیهٔ آن سالها بعد به خاطر میآورد، کمون بیش از هر چیز دیگر «یک اقدام جسورانهٔ انترناسیونالیستی» بود. پاریس تحتلوای کمون میخواست نه پایتخت فرانسه بلکه یک جمع خودمختار در فدراسیون جهانی ملتها باشد. یعنی نمیخواست یک دولت باشد بلکه میخواست یک بخش و یک واحد در فدراسیونی از کمونهایی باشد که در نهایت مقیاسش بینالمللی بود. ولی گذشته از اشارههای همیشگی مورخان به تعداد و برتری برخی اعضای خارجی کمون، این نکته که اصالت کمون ناشی از خصلت غیرملیگرایانهٔ آن بود در کانون توجه ایشان قرار نگرفته. و اینکه این جنبه از مخیلهٔ سیاسی متمایز کمون چگونه شکل گرفت و به کار رفت در تاریخهای رسمی چندان مطرح نمیشود چون این تاریخها غالباً به مانورهای نظامی و جدلها و دستاوردهای قانونگذاری در کاخ شهرداری پاریس میپردازند.
برای یافتن چنین نکاتی باید برویم سراغ قطعهای مثل متن زیر از خاطرات لوئیز میشل. آوریل ۱۸۷۱ است. میشل پیشتر گفته بود «یک مرد سیاهپوست، سیاه به رنگ شبق، با دندانهایی به تیزی دندانهای حیوانات وحشی؛ آدم خیلی خوبی است، خیلی باهوش، و خیلی شجاع، قبلاً پیادهنظام گارد پاپ بوده و حالا به کمون گرویده»:
یکی از همان شبها، نمیدانم چطور، تصادفی ما دو نفر در سنگری روبهروی ایستگاه تنها شدیم، من و پیادهنظام سابق، با دو تفنگ آمادهٔ شلیک ... خیلی خیلی خوششانس بودیم که آن شب به ایستگاه حمله نکردند. همانطور که داشتیم از اینور به آنور سنگر پاس میدادیم به هم رسیدیم و او گفت:
ــ زندگی الان ما چه اثری روی تو دارد؟
ــ گفتم، خب، دیدن ساحلی است در پیش رو که باید به آن برسیم.
ــ جواب داد، اثرش روی من مثل خواندن کتابی مصور است.
همینطور به حرف زدن و بالا و پایین کردن در سنگر در سکوت شهر کلمر ورسای ادامه دادیم.
اینجا میتوانیم بهتدریج آرایش غیرعادی و بیبرنامهٔ فعالیتهای کمون را تشخیص دهیم، فعالیتهایی که یک آفریقایی را از گارد پاپ با یک معلم سابق مدرسه به نام لوییز میشل، که پوتینهای کهنهٔ سپاهی به پا کرده، کنار هم قرار میدهد، و اینها دو تایی نیمههای شب پاس میدهند. گارد پاپ در جنگ فرانسه و پروس در جبههٔ فرانسه جنگیده بود ولی وقتی پروسیها وارد پاریس شدند منحل شد؛ این نکته حضور این آفریقایی را در آن زمان و مکان توجیه میکند ولی چیزی دربارهٔ چگونگی گرویدن او به کمون نمیگوید. گذشته از توزیع بصری چشمگیر این افراد خاص در یک روایت و در یک سنگر، در ضمن باید توجه کرد این دو نفر چه تصوری از حضورشان در تاریخ و طرز کار تاریخ آنگونه که در جریان است دارند. مسلماً اینها تصوراتی مغلق و معماگوناند ولی میتوان اینطور تفسیرشان کرد: آیا هدفمان رسیدن به جایی نو است، یا کتاب کهنهٔ مصوری را میخوانیم، شاید داستانی ماجراجویانه، یا داستان انقلاب فرانسه؟ آیا قرار است به یک دنیای نو برسیم، یا چهرههایی هستیم که از موضع امن و حاضرآمادهٔ خویش در یک روایت حرف میزنیم؟ آیا مردان و زنانی نو هستیم یا شخصیتهایی دوباره جاگرفته در خیالپردازی رنگی یک داستان قدیمی؟ تجربیاتی که دو کمونار ابراز میکنند متفاوت است و نشان میدهد رابطهٔ فرد با فرایند سوژگی سیاسی خود تا چه حد متفاوت تجربه و زیسته میشود. ولی نافی هم نیستند و تصویری به دست میدهند از تغییر شکل تجربهٔ زمان در دوران کمون و رابطهٔ آن با امر اجتماعی، رابطهای که کاملاً به صور خاطرهٔ تاریخی برمیگردد که ریختها و چهرههای نویی به خود گرفته یا ریختها و چهرههای قدیم را در قالب پسزمینهای نو میریزد.»
حجم
۲۱۳٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۲۰۸ صفحه
حجم
۲۱۳٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۲۰۸ صفحه