بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب تجملات اشتراکی | طاقچه
تصویر جلد کتاب تجملات اشتراکی

بریده‌هایی از کتاب تجملات اشتراکی

کلمهٔ «کمون» همه‌جا در موسع‌ترین معنای ممکن درک می‌شد، کلمه‌ای که به یک بشریت نوین ارجاع داشت، متشکل از همراهی افراد آزاد و برابر، بی‌اعتنا به خط‌ومرزهای کهنه، افرادی از اقصی نقاط دنیا که در صلح و صفا به یاری هم می‌شتافتند.
کاربر ۸۵۸۷۷۴۵
قابلیت کمونارها تفکر جمعی دربارهٔ حوزه‌هایی از شکل‌بندی اجتماعی بود که بورژوازی هم‌وغم خود را وقف جدا نگه‌داشتن آنها از هم کرده بود: در درجهٔ اول شهر از روستا ولی در ضمن نظریه از عمل، کار یدی از کار فکری
کاربر ۸۵۸۷۷۴۵
کنش‌ها هستند که رؤیاها و ایده‌ها را تولید می‌کنند نه برعکس
کاربر ۸۵۸۷۷۴۵
نهرها از دید او، به جهت پیش‌بینی‌ناپذیربودن مسیر حرکت‌شان، برتر از رودخانه‌ها هستند. امواج آب رودخانه‌ها در شیار عمیقی جریان می‌یابند که پیش‌تر خروارها خروار جریان آب به مرور زمان آن را حفر کرده؛ در مقابل نهرها خود راه خود را می‌سازند.
کاربر ۸۵۸۷۷۴۵
کمون پاریس چیزی بیش و غیر از یک قیام بود. ظهور یک اصل بود، آری‌گویی به نوعی سیاست. در یک کلام، نه فقط یک انقلاب دیگر بلکه یک انقلاب نو بود، که تحت پرچم خود برنامه‌ای کاملاً اصیل و مخصوص به خود را پیش می‌برد. (۲۱) و پرچم آن پرچم جمهوری جهانی بود
کاربر ۸۵۸۷۷۴۵
هویت ملی را چیزی نمی‌دید جز حکایتی دروغین برای گردهم‌آوردن مردم علیه همسایه‌هاشان
کاربر ۸۵۸۷۷۴۵
«تدریس عشق و احترام به دیگران به کودک؛ برانگیختن حس عدالت‌دوستی در او؛ و نیز فهماندن این نکته به کودک که آموزش او با توجه به منفعت همگان انجام می‌گیرد: اینها آن اصول اخلاقی‌اند که آموزشی که از این پس اشتراکی خواهد بود بر آنها مبتنی خواهد شد.»(
کاربر ۸۵۸۷۷۴۵
او می‌خواست کفش‌ها معقول باشند، یعنی کفش برای پا ساخته شود نه پا برای کفش آن‌طور که مُد بربروار می‌خواست پا را با کفش تطبیق دهد
کاربر ۸۵۸۷۷۴۵
«در میان ماهی‌گیران و خرده‌زارعان ایسلند بود که یک درس آموختم، درسی که امیدوارم تمام و کمال آموخته باشم و آن اینکه جانکاه‌ترین فقر در قیاس با نابرابری طبقات شری ناچیز است.»
کاربر ۸۵۸۷۷۴۵
محتوای یک کنش، عقیده و حتی یک ژست تنها در نسبت با موقعیت و بستر خودش قابل درک است
کاربر ۸۵۸۷۷۴۵
«با رهاشدن کار از قید سرمایه هر آدمی به کارکن تبدیل می‌شود، و کار مولد دیگر صفتی نیست که به طبقهٔ معینی نسبت داده شود.»
کاربر ۸۵۸۷۷۴۵
«بورژوازی با صدای رسا اعلان می‌کند کارگران دشمنانی معمولی نیستند که باید مغلوبشان کنیم بلکه دشمنان جامعه‌اند که باید از صفحهٔ روزگار محو شوند.»
کاربر ۸۵۸۷۷۴۵
ضرورتی که ظاهراً همهٔ پناهجویان حس می‌کردند تا، در بحبوحهٔ تقلا برای پیداکردن کار و امرار معاش و آوردن خانواده‌هایشان پیش خودشان، تجربه‌ها و تحلیل‌های خود را از وقایع پاریس مکتوب کنند نشان‌دهندهٔ هشیاری بیش از حد آنها بود به نبردی که حتی از همان هفتهٔ خونبار پایانی بر سر خاطرهٔ کمون درگرفته بود.
کاربر ۸۵۸۷۷۴۵
«یک واقعیت بی‌چون‌وچرا بر کل تمدن مدرن سایه افکنده، این واقعیت که دارایی فقط یک نفر می‌تواند بی‌حدوحصر، و حتی با رضایت تقریباً همهٔ آدم‌ها، افزایش یابد و کل دنیا را دربرگیرد.»
کاربر ۸۵۸۷۷۴۵
«هر شهروندی [باید] خود را مسئول جزء جزء زندگی‌اش بداند و به تک تک اجزای آن علاقمند باشد»
کاربر ۸۵۸۷۷۴۵
برای موریس سعادت چیزی نبود مگر علاقهٔ پایدار به جزئیات مادی زندگی هرروزه ــ کار، وسایل و فرایندهای مربوط به آن ــ و مسئولیت‌پذیری ناشی از آن.
کاربر ۸۵۸۷۷۴۵
«راز حقیقی سعادت علاقمندی به همهٔ جزئیات زندگی هرروزه است، برکشیدن‌شان به توسط هنر نه واگذاردن انجام آنها به دست حمالان بی‌هنر.»
کاربر ۸۵۸۷۷۴۵
«تنوع زندگی به همان اندازه هدف کمونیسم حقیقی است که برابری شرایط، و تنها و تنها پیوند این دو آزادی واقعی به ارمغان می‌آورد.»
کاربر ۸۵۸۷۷۴۵
ثروت همان است که طبیعت به ما می‌دهد و همان که یک آدم معقول می‌تواند برای مصرف معقول خود از موهبت‌های طبیعت بهره بگیرد. آفتاب، هوای تازه، خاک دست‌نخورده زمین، غذا، جامه و سرپناه لازم و متعارف؛ گردآوری ذخائر معرفت، و توان نشر آن؛ وسایل ارتباط آزاد بین آدمیان؛ آثار هنری، زیبایی‌ای که انسان وقتی در اوج انسان‌بودن است، در اوج بلندپروازی و اندیشه‌ورزی است، خلق می‌کند ــ هر آنچه به کار لذت آدمیان می‌آید، آدمیان آزاد، ستبر و بی‌عیب‌ونقص. این است ثروت.
کاربر ۸۵۸۷۷۴۵

حجم

۲۱۳٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۲۰۸ صفحه

حجم

۲۱۳٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۲۰۸ صفحه

قیمت:
۴۸,۰۰۰
تومان