کتاب شیدایی لل. و. اشتاین
معرفی کتاب شیدایی لل. و. اشتاین
کتاب شیدایی لل. و. اشتاین نوشتهٔ مارگریت دوراس و ترجمهٔ قاسم روبین است. انتشارات اختران این کتاب را روانهٔ بازار کرده است. این رمان روایتگر زندگی زنی رنجور اما بهظاهر خوشبخت است.
درباره کتاب شیدایی لل. و. اشتاین
کتاب شیدایی لل. و. اشتاین رمانی است که اولینبار در فرانسه و در سال ۱۹۶۴ منتشر شد. این رمان به عواطف و علایق شخصیتهای اصلی و همچنین تلاشهای راوی برای فهمیدن گذشتهٔ کاراکتری اسرارآمیز میپردازد. قصهٔ این رمان که ساختار روایی منحصربهفرد خود را دارد، برای خاطرات، کنشها و واکنشهای ذهنی کاراکترها نسبت به حوادث فیزیکی و رویدادهای قابللمسْ ارزش بیشتری قائل شده است. «لل اشتاین» نام زنی زیبا و جوان است که ازدواج موفقی کرده و زندگی راحتی دارد. بازگشت او بههمراه همسر و فرزندانش به شهری که سالها پیش در آن، نامزد سابقش او را بهخاطر زن دیگری ول کرده بود، باعث میشود که لل بهشکل وسواسگونهای بخواهد اتفاقات تراژیک چند سال پیش را دوباره از نو خلق کند. رمان شیدایی لل. و. اشتاین را حکایت نسیان دانستهاند.
خواندن کتاب شیدایی لل. و. اشتاین را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
خواندن این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی فرانسه و قالب رمان پیشنهاد میکنیم.
درباره مارگریت دوراس
مارگریت ژرمن ماری دونادیو که با نام مارگریت دوراس شناخته میشود، متولد ۴ آوریل ۱۹۱۴ در خانوادهای فرانسوی در هندوچین مستعمرهٔ سابق فرانسه است؛ کشوری که امروزه با نام ویتنام شناخته میشود. در سال ۱۹۱۸ خانوادهٔ دوراس در شهر فنومپن پایتخت کامبوج ساکن میشوند. پدرش که معلم ریاضیات بود، پس از مدت کوتاهی بیماری در زمان بازگشت به فرانسه از دنیا میرود. مادر مارگریت پس از مرگ همسرش در شرایط بسیار سخت به شغل معلمی خود ادامه میدهد و در روستاهایی در مجاورت رودخانهٔ مکونگ و با فقر و سختی فرزندانش را بزرگ میکند. زندگی در مناطق و روستاهای فقیرنشین، ارتباط و دوستی با بومیها و کمبود محبت پدری بعدها تبدیل به درونمایهٔ اصلی داستانهای دوراس شد. در سال ۱۹۲۹ مارگریت برای تحصیل به سایگون رفت و عاشق پسر چینی جوانی شد؛ عشقی ناکام که بعدها محتوای داستان عاشق را ساخت و جایزهٔ گنکور را برای نویسنده به همراه داشت. او در ۱۸سالگی برای ادامهٔ تحصیل در رشتهٔ علوم سیاسی به دانشگاه سوربن در فرانسه رفت و در نهایت با لیسانس حقوق از این دانشگاه فارغالتحصیل شد. او مدتی عضو حزب سوسیالیسم فرانسه بود و تا پایان عمر اعتقادات چپگرایانهاش را حفظ کرد. مارگریت دوراس در آثارش شیوههای جدیدی را در عرصهٔ رماننویسی امتحان کرد و رونق تازهای به نثر فرانسوی بخشید؛ به همین دلیل به او لقب بانوی رماننویسی مدرن دادهاند. در اکتبر ۱۹۸۸ مارگریت به کما میرود و بعد از ۵ ماه به شکل معجزهآسایی سالم بههوش میآید. مارگریت دوراس که مشکل سوءمصرف الکل داشت، درنهایت به سرطان مری مبتلا شد. دوراس در روز یکشنبه ۳ مارس سال ۱۹۹۶ در ساعت ۸ صبح در ۸۲سالگی درگذشت.
بخشی از کتاب شیدایی لل. و. اشتاین
«تاتیانا کارْل منشأ بیماری را به گذشتهها ربط میدهد، به سالهای پیش از دوستیشان. ریشهها در خودِ لُل. و. اشتاین بوده، نهفته. بعد آشکار شده، بر اثر تأثر شدیدی که همیشه در محیط خانواده دامنگیرش بوده و بعد در شبانهروزی هم ادامه داشته. به گفته تاتیانا، که البته دیگرانی هم با او همنظر بودهاند، لُل در شبانهروزی هم هنوز برای شدن، باز به قول تاتیانا، چیزی کم وکسر داشته. از وجناتش چنین برمیآمد که سنگینی خویشتنی را در نهان تحمل میکند که هرآن قرار است ظاهر شود، ولی خاطرش در هر مجالی پریشان میشد. شوکتی بود از مهربانی و نیز از بیاعتنایی؛ و این را در همان نگاه اول میشد در چهرهاش دید. هیچوقت چیزی از رنج و عذاب از خود بروز نمیداد، هیچوقت کسی اشک نوباوگی در او ندید. تاتیانا به زیبایی لُل. و. اشتاین هم اشاره میکند، میگوید که در سر و کولِ هم زدنهای توی شبانهروزی به زحمت میشد به چنگ آوردش، هر جایش را که میگرفتیم انگار آب به مشت گرفته باشیم در میرفت. دختری بود شوخرفتار و سخره گر، و در عین حال بیاندازه ظریفطبع. همیشه بخشی از وجودش انگار دور و پنهان میماند از چشم دیگران و از اینجا و اکنون. کجا، معلوم نبود؛ در خواب و خیالِ بلوغ؟ تاتیانا میگوید که نه. در هیچ، در عدم انگار پنهان بود. این بخش غایب آیا عضوی به اسم قلب نبود، دل؟ تاتیانا همچو احتمالی را میداد که دل دخیل باشد، که دل لُل. و. اشتاین، به گفته او، غایب باشد. دل شاید عنقریب حضور مییافت اما لُل به حضور دل پی نمیبُرد. باری، بهنظر میرسیده که قلمرو احساسات، در وجود لُل، با سایر اعضای بدن همساز نبوده.»
حجم
۱۱۹٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۱۶۸ صفحه
حجم
۱۱۹٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۱۶۸ صفحه
نظرات کاربران
هیچ چیزی اتفاق نیفتاد. کشدار و خسته کننده بود.