کتاب باران تابستان
معرفی کتاب باران تابستان
کتاب الکترونیکی «باران تابستان» نوشتهٔ مارگریت دوراس با ترجمهٔ قاسم روبین در انتشارات اختران چاپ شده است. این اثر معناگرا، طرحی دارد که بین داستان و نمایشنامه است.
درباره کتاب باران تابستان
شخصیتهای داستان باران تابستان بسیار عجیب و غریب هستند. پدر ایتالیایی است و بیکار است. مادر نیز شخصیتی افسرده دارد. آنها حتی زبان مادری خود را نیز به یاد نمیآورند. شخصیت اصلی سنی بین ۱۲ تا ۲۰ سال با جثهای بزرگ دارد اما سن دقیق او مشخص نیست. خواهر او نیز شخصیت معقول و مشخصی ندارد. همه چیز اهالی این خانه، حتی اسم و هویتشان هم مبهم است و یکپارچه نیست.
کتاب باران تابستان را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب به علاقهمندان به داستانهای مفهومی و نمادین پیشنهاد میشود.
درباره مارگریت دوراس
مارگریت ژرمن ماری دونادیو که با نام مارگریت دوراس شناخته میشود، متولد ۴ آوریل ۱۹۱۴ در خانوادهای فرانسوی در هندوچین مستعمرهٔ سابق فرانسه است؛ کشوری که امروزه با نام ویتنام شناخته میشود. در سال ۱۹۱۸ خانوادهٔ دوراس در شهر فنومپن پایتخت کامبوج ساکن میشوند. پدرش که معلم ریاضیات بود، پس از مدت کوتاهی بیماری در زمان بازگشت به فرانسه از دنیا میرود. مادر مارگریت پس از مرگ همسرش در شرایط بسیار سخت به شغل معلمی خود ادامه میدهد و در روستاهایی در مجاورت رودخانهٔ مکونگ و با فقر و سختی فرزندانش را بزرگ میکند. زندگی در مناطق و روستاهای فقیرنشین، ارتباط و دوستی با بومیها و کمبود محبت پدری بعدها تبدیل به درونمایهٔ اصلی داستانهای دوراس شد. در سال ۱۹۲۹ مارگریت برای تحصیل به سایگون رفت و عاشق پسر چینی جوانی شد؛ عشقی ناکام که بعدها محتوای داستان عاشق را ساخت و جایزهٔ گنکور را برای نویسنده به همراه داشت. او در ۱۸سالگی برای ادامهٔ تحصیل در رشتهٔ علوم سیاسی به دانشگاه سوربن در فرانسه رفت و در نهایت با لیسانس حقوق از این دانشگاه فارغالتحصیل شد. او مدتی عضو حزب سوسیالیسم فرانسه بود و تا پایان عمر اعتقادات چپگرایانهاش را حفظ کرد. مارگریت دوراس در آثارش شیوههای جدیدی را در عرصهٔ رماننویسی امتحان کرد و رونق تازهای به نثر فرانسوی بخشید؛ به همین دلیل به او لقب بانوی رماننویسی مدرن دادهاند. در اکتبر ۱۹۸۸ مارگریت به کما میرود و بعد از ۵ ماه به شکل معجزهآسایی سالم بههوش میآید. مارگریت دوراس که مشکل سوءمصرف الکل داشت، درنهایت به سرطان مری مبتلا شد. دوراس در روز یکشنبه ۳ مارس سال ۱۹۹۶ در ساعت ۸ صبح در ۸۲سالگی درگذشت.
بخشی از کتاب باران تابستان
«ارنستو پی برده که در آن مرحله از زندگیش هنوز نمیتواند کتاب را بخواند، با این حال گفته است که چیزهایی از کتاب سوخته را خوانده است. با این حساب، به گفته خودش، نه به آن فکر میکرده و نه حتی میدانسته که چه میکند. بعد هم، باری، بعد هم اینکه اصلاً برای خودش هم مطرح نبوده، نمیدانسته که دارد خودش را گول میزند یا بهواقع میخواند، حتی نمیدانسته که خواندن یعنی چه، در واقع نمیدانسته کاری که میکند اسمش خواندن است یا خواندن چیز دیگری است. در اوایل، به گفته خودش، شیوه خاصی را پیش گرفته بوده، یعنی به هر واژهای که برمیخورده، بسته به شکل و شمایل واژه و کاملاً بهطور دلبخواهی، مفهومی درخور آن واژه را پیدا میکرده، و بعد برای واژه دوم، به تبع مفهومی که برای واژه اول در نظر گرفته بوده، مفهوم دیگری انتخاب میکرده، و همینطور این کار ادامه میداده تا اینکه تمامی جمله معنی پیدا کند. بعد هم به این نتیجه رسیده بوده که خواندن عبارت از نشو و نمای پیوستهای است با شکل و ظاهری فراخور، از ماجرایی ابداعی. به همین سیاق گمان کرده که کتاب را فهمیده است، میپنداشته که ماجرای کتاب سرگذشت پادشاهی است که در سرزمینی دور از فرانسه حکومت میکرده. پادشاه اجنبی بوده، و سرگذشت هم به زمانهای دور مربوط میشده. خیال میکرده که کتاب را خوانده است، و آنچه خوانده نه سرگذشت پادشاهان بلکه سرگذشت پادشاه مشخصی بوده است در سرزمینی مشخص و در دورهای مشخص. به دلیل از بین رفتن قسمتهایی از کتاب، تنها مختصری از سرگذشت پادشاه را برای برادرز و سیسترز تعریف کرده است، درست همان چیزهایی که به دورههایی از زندگی و مشغلههای ذهنی پادشاه مربوط میشده.»
حجم
۸۸٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۱۳۴ صفحه
حجم
۸۸٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۱۳۴ صفحه