دانلود و خرید کتاب شهر و شهر چاینا میه ویل ترجمه میلاد زکریا
تصویر جلد کتاب شهر و شهر

کتاب شهر و شهر

انتشارات:نشر مرکز
دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۳از ۴ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب شهر و شهر

کتاب شهر و شهر نوشتهٔ چاینا میه ویل و ترجمهٔ میلاد زکریا است. نشر مرکز این کتاب را روانهٔ بازار کرده است. این اثر حاوی یک رمان معمایی، پلیسی و جنایی است.

درباره کتاب شهر و شهر

کتاب شهر و شهر در ۳ بخش نوشته شده است. بخش اول این کتاب «بِشِل» نام دارد و ۲ بخش دیگر آن نیز «القوما» و «نقض حريم» نام گرفته‌اند؛ هر یک از این بخش‌ها به چندین فصل تقسیم شده‌اند. این کتاب را چاینا میه ویل (متولد ۱۹۷۲ در انگلستان) نوشته که از تحسین‌شده‌ترین نویسندگان و برنده‌ٔ معتبرترین جوایز ادبیات فانتزی بوده است. آثار او غالباً در مقوله‌ٔ داستان‌های غریب (weird fiction) طبقه‌بندی می‌شوند؛ سبکی که نویسنده‌هایی مانند «ادگار آلن پو» و «اچ. پی. لاورکرافت» چهره‌های شاخص آن به شمار می‌روند؛ به‌علاوه میه‌ویل هر یک از آثارش را، بسته‌به مضمون، در یکی از ژانرهای رایج ادبی می‌نویسد و حتی گفته است می‌خواهد در هر ژانری کتابی داشته باشد؛ مثلاً «شهر و شهر» یک رمان پلیسی نوار است که در جهانی فانتزی می‌گذرد.

در این رمان، بازرس «تایادور بورلو» در تلاش برای حل معمای پرونده‌ٔ قتل دختری ناشناس، وارد ماجرایی می‌شود که هر لحظه ابعاد جدید و غیرمنتظره‌ای به خود می‌گیرد. رمان «شهر و شهر» برنده‌ٔ جوایز متعددی شده است؛ از جمله مهم‌ترین آن‌ها جایزه‌ٔ «آرتور سی. کلارک» و جایزه‌ٔ هوگو برای بهترین رمان سال ۲۰۱۰ بوده است.

خواندن کتاب شهر و شهر را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

خواندن این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی معاصر انگلستان و قالب رمان پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب شهر و شهر

«تاریکیش بی‌صدا نبود. اصواتی سکوت را می‌شکستند. موجوداتی در آن بودند که از من سؤالاتی می‌پرسیدند که نمی‌توانستم پاسخ دهم، سؤالاتی که آن‌ها را به عنوان فوریت‌هایی که از پسشان برنیامده‌ام می‌شناختم. آن صداها بارها و بارها ترکیب نقض حریم را برایم تکرار کردند. چیزی که تحت تأثیر قرارم داد و نگذاشت در سکوتِ جنون غرق شوم بلکه مرا به قصری رویایی فرستاد محل نگهداریم بود.

این را بعداً به یاد آوردم. در لحظه‌ای که هشیار شدم درکی از زمان سپری شده نداشتم. چشمانم را در خیابان‌های منطقه‌ای متقاطع در شهرهای قدیم بسته بودم؛ دوباره که بازشان کردم داشتم توی این اتاق برای نفس کشیدن تقلا می‌کردم.

اتاق خاکستری بود، بدون تزئینات. اتاق کوچکی بود. من در یک تخت، نه، روی یک تخت بودم. با لباس‌هایی که نمی‌شناختم روی ملافه و روتختی دراز کشیده بودم. بلند شدم و نشستم.

کف‌پوش خاکستری لاستیکی خراش خورده، پنجره‌ای که نورش روی من می‌افتاد، دیوارهای بلند خاکستری، که بعضی جاهایشان لکه و ترک داشت. یک میز تحریر و دو صندلی. مثل دفتری در یک اداره‌ی فکسنی. نیمکره‌ی تاریک شیشه‌ای توی سقف بود. هیچ صدایی نمی‌آمد.

من در حالی که پلک می‌زدم ایستادم، اصلاً آن‌قدر که فکر می‌کردم ضعیف نشده بودم. در قفل بود. پنجره هم مرتفع‌تر از آن بود که بتوانم چیزی ببینم. به هوا پریدم، که موجب شد سرم لحظه‌ای گیج برود، اما تنها آسمان را دیدم. لباس‌های تنم تمیز و خیلی خیلی معمولی بود. به قدر کافی اندازه‌ام بودند. آن وقت بود که یادم افتاد در تاریکی چه چیزی همراهم بوده، و ضربان قلب و نفس‌هایم سرعت گرفتند.

این سکوت سستم می‌کرد. لبه‌ی پایینی پنجره را گرفتم و با بازوهای لرزان خودم را بالا کشیدم. بدون چیزی که پایم را به آن گیر بدهم نمی‌توانستم مدت زیادی در این وضعیت بمانم. سقف‌ها زیر پایم گسترده شده بودند. سفال‌ها، آنتن‌های بشقابی ماهواره، بتون مسطح، تیرهای حمال و آنتن‌ها، گنبدهای پیازی، برج‌های مارپیچ، چراغ‌های گاز، پشت موجوداتی که می‌توانستند گارگویل باشند. نه می‌فهمهیدم کجا هستم، و نه این‌که چه کسی از پشت شیشه گوش می‌دهد و از بیرون مراقبم است.

«بنشین.»

با شنیدن صدا به سختی به زمین افتادم. به زحمت بلند شدم و برگشتم.»

s j
۱۴۰۱/۱۲/۱۲

داستانی تخیلی، پلیسی و معمایی درباره دو شهر متفاوت هست که به لحاظ فیزیکی بر هم همپوشانی دارند. موضوع بکر و نابی داره که بسیار قشنگ توسط نویسنده پرداخته شده. از معدود فانتزی هایی هست که مخصوص نوجوانان نیست و

- بیشتر
فقط ما نیستیم که آن‌ها را از هم جدا نگه می‌داریم. همه‌ی آدم‌های بشل و همه‌ی آدم‌های القوما هستند. هر دقیقه، هر روز. ما فقط آخرین چاره هستیم: مجموع آدم‌های دو شهرند که بیشتر کار را انجام می‌دهند.
s j

حجم

۳۸۱٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۴۰۸ صفحه

حجم

۳۸۱٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۴۰۸ صفحه

قیمت:
۹۰,۰۰۰
تومان