
کتاب شهر و شهر
معرفی کتاب شهر و شهر
کتاب الکترونیکی شهر و شهر با عنوان انگلیسی The city & the city نوشتهٔ «چاینا میهویل» با ترجمهٔ «نریمان افشاری» اثری است که نشر هیرمند در سال ۱۳۹۴ آن را منتشر کرده است. این کتاب در دستهٔ رمانهای پلیسیـجنایی با درونمایههای فانتزی قرار میگیرد و داستانی پیچیده و چندلایه را در بستری از دو شهر خیالی روایت میکند. کتاب «شهر و شهر» با ترکیب عناصر جنایی، اجتماعی و سیاسی، فضایی متفاوت و منحصربهفرد خلق کرده است. نسخهٔ الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب شهر و شهر اثر چاینا میهویل
کتاب «شهر و شهر» اثری از «چاینا میهویل» است که در قالب رمان پلیسیـجنایی با عناصر فانتزی و اجتماعی نوشته شده است. این کتاب نخستین بار در سال ۲۰۰۹ منتشر شد و بهسرعت توجه منتقدان و مخاطبان را به خود جلب کرد. داستان در دو شهر خیالی به نامهای «بسل» و «الکوما» رخ میدهد که با وجود همجواری، ساکنانشان موظفاند یکدیگر را «نبینند» و قوانین سختگیرانهای برای رعایت این مرز نامرئی وجود دارد.
ساختار کتاب «شهر و شهر» بر پایهٔ یک پروندهٔ قتل بنا شده و از زاویهٔ دید یک بازرس پلیس روایت میشود. «چاینا میهویل» با بهرهگیری از فضای فانتزی و خلق مفاهیم و مکانهای تازه، جهانی را ساخته که در عین غریببودن، بازتابی از واقعیتهای اجتماعی و سیاسی معاصر است. این رمان نهتنها به عنوان یک داستان جنایی، بلکه بهعنوان اثری با لایههای فلسفی و اجتماعی نیز شناخته میشود و میتواند خوانشهای متنوعی را پیش روی مخاطب بگذارد.
خلاصه داستان شهر و شهر
هشدار: این پاراگراف بخشهایی از داستان را فاش میکند!
داستان «شهر و شهر» با کشف جسد زنی جوان در یکی از مناطق حاشیهای شهر «بسل» آغاز میشود. بازرس «تئودور بورلو» مأمور رسیدگی به این پرونده است. در همان ابتدا، فضای شهر با قوانین عجیب و مرزهای نامرئیاش معرفی میشود؛ جایی که شهروندان باید ساکنان شهر مجاور، «الکوما»، را نادیده بگیرند و هرگونه عبور از این مرز جرمی بزرگ به نام «بریچ» محسوب میشود. «بورلو» در جریان تحقیقاتش با دنیایی روبهرو میشود که در آن واقعیت و ادراک اجتماعی بهشدت تحتتأثیر سیاست و قانون قرار دارد. او با بازجویی از شاهدان، بررسی صحنهٔ جرم و پیگیری سرنخها بهتدریج متوجه میشود که قتل این زن تنها یک جنایت ساده نیست و به شبکهای از روابط پنهان، هویتهای جعلی و مسائل سیاسی و اجتماعی دو شهر گره خورده است.
در طول داستان، «بورلو» ناچار میشود برای کشف حقیقت، قوانین نانوشتهٔ شهرها را زیر پا بگذارد و با نیروهایی روبهرو شود که فراتر از پلیس و قانون عمل میکنند. روایت داستان با فضاسازی دقیق و جزئیات شهری، خواننده را به دل تضادها و پیچیدگیهای زندگی در دو شهر موازی میبرد، جایی که مرز میان دیدن و ندیدن و واقعیت و توهم بهطرز عجیبی درهمتنیده است.
چرا باید کتاب شهر و شهر را بخوانیم؟
کتاب «شهر و شهر» با ترکیب ژانر پلیسیـجنایی و فانتزی، تجربهای متفاوت از رمانخوانی ارائه میدهد. این کتاب نهتنها یک معمای جنایی را روایت میکند، بلکه با خلق دو شهر همجوار و قوانین عجیبشان، به بررسی مفاهیم هویت، مرز، انکار و قدرت میپردازد. روایت داستان از زاویهٔ دید یک بازرس پلیس، امکان همذاتپنداری با دغدغههای انسانی و اجتماعی را فراهم میکند. فضای غریب و درعینحال آشنا نیز خواننده را به تأمل دربارهٔ ساختارهای اجتماعی و سیاسی پیرامون خود وامیدارد. این کتاب برای کسانی که بهدنبال داستانی چندلایه و پررمزوراز هستند انتخابی جذاب است.
خواندن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
این کتاب برای علاقهمندان به رمانهای پلیسی، جنایی و فانتزی مناسب است. همچنین کسانی که دغدغهٔ مسائل اجتماعی، هویت و مرزهای فرهنگی را دارند یا بهدنبال داستانهایی با فضاسازی متفاوت و مفاهیم عمیق هستند از خواندن «شهر و شهر» لذت خواهند برد.
درباره چاینا میه ویل
«چاینا تام میهویل» (زادهٔ ۶ سپتامبر ۱۹۷۲) نویسنده، منتقد ادبی و نظریهپرداز بریتانیایی در حوزهٔ ادبیات تخیلیـگمانهزن است. او آثار خود را اغلب «ادبیات عجیب» (weird fiction) مینامد. «چاینا تام میهویل» در «نوریچ» به دنیا آمد و از کودکی در لندن بزرگ شد. والدینش خیلی زود از هم جدا شدند و او همراه مادر و خواهرش رشد کرد. مادرش مترجم و نویسنده بود. نام «چاینا» را والدینش بهصورت اتفاقی از یک فرهنگ لغت انتخاب کردند، چون آن را زیبا میدانستند.
«میهویل» تا کنون جوایز متعددی در حوزهٔ داستاننویسی از جمله جایزهٔ «آرتور سی. کلارک»، جایزهٔ فانتزی بریتانیا، جایزهٔ انجمن علمیـتخیلی بریتانیا (BSFA)، جایزهٔ هوگو، جایزهٔ لوکوس و جایزهٔ فانتزی جهانی را کسب کرده است. او رکورددار بیشترین دریافت جایزهٔ «آرتور سی. کلارک» (سه بار) است. رمان مشهور او «ایستگاه خیابان پردیدو» از جانب نشریهٔ Locus در رتبهٔ ششم برترین رمانهای فانتزی قرن بیستم قرار گرفت. او در سالهای ۲۰۱۲ تا ۲۰۱۳ نویسندهٔ مقیم دانشگاه «روزولت» شیکاگو بود و در سال ۲۰۱۵ به عضویت انجمن سلطنتی ادبیات بریتانیا درآمد.
او مدتی در مدرسهٔ شبانهروزی «اوکهام» و سپس در University College School درس خواند. در ۱۸سالگی یک سال در مصر به تدریس زبان انگلیسی پرداخت که علاقهاش به فرهنگ و سیاست خاورمیانه را برانگیخت. در ادامه کارشناسی انسانشناسی اجتماعی را از کالج «کلر کمبریج« (۱۹۹۴) گرفت و سپس کارشناسی ارشد و دکترای حقوق بینالملل را در مدرسهٔ اقتصاد لندن (LSE) گذراند (۲۰۰۱). او همچنین بورس فلوشیپ «فرانک ناکس» را در دانشگاه هاروارد دریافت کرد.
«چاینا تام میهویل» گفته است قصد دارد در طول زندگیاش در هر ژانری یک رمان بنویسد. از همین رو، آثارش تنوع زیادی دارند. او تحتتأثیر نویسندگانی چون «مایکل مورکاک»، «اورسولا لو گویین» و «جین وولف» است. او در جوانی به بازیهایی چون Dungeons & Dragons علاقهمند بود و همین تجربه بعدها در نظاممندکردن جادو و اسطوره در رمانهایش نمود یافت.
«میهویل» سالها در جریانهای چپ بریتانیا فعال بود. او زمانی عضو حزب کارگران سوسیالیست بود و سپس از بنیانگذاران Left Unity (چپ متحد) شد. او همچنین از بنیانگذاران و سردبیران نشریهٔ Salvage است که به هنر و ادبیات انقلابی میپردازد. کتاب «اکتبر» (۲۰۱۷) او بازگویی داستانیـتاریخی از انقلاب روسیه است که با نگاهی همدلانه اما روایی نوشته شده است.
چه نسخههای دیگری از این کتاب در ایران منتشر شده است؟
نشر مرکز در سال ۱۳۹۵ با ترجمهٔ «میلاد زکریا» این کتاب را منتشر کرده است.
بخشی از کتاب شهر و شهر
«چمنها پر بود از علف هرز و رد چرخ و مسیری از ردپاهایی که از بین زبالهها میگذشت. پلیسها مشغول بودند. من اولین کارآگاه نبودم - باردو ناستین و چند تای دیگر را دیده بودم - ولی ارشد بودم. به دنبال گروهبان رو به محلی که بیشتر همکارانم جمع شده بودند یعنی جایی بین یک نیمچه برج متروک و زمین اسکیت که محدودهاش با سطلهای آشغال بشکه مانند مشخص شده بود رفتم. میشد صدای باراندازها را از پشت آنجا شنید. یک مشت بچه جلوی افسر روی دیوار نشسته بودند و مرغهای دریایی بالای سر جمعیت قیقاج میرفتند. «بازرس!» سر برگرداندم به طرف صدا. کسی قهوه تعارفم کرد. من فقط سر تکان دادم و به زنی که آمده بودم ببینمش نگاه کردم. کنار شیب زمین اسکیت افتاده بود. هیج سکونی به پای سکون مردهها نمیرسد. باد موهایشان را در هم میریزد، همانطور که موهای او را در هم میریخت، اما اصلاً هیچ واکنشی نشان نمیدهند. در وضعیت زشتی افتاده بود. پاهایش جوری کجومعوج بود انگار تازه میخواهد بلند شود و بازوهایش هم به شکلی عجیب در هم پیچیده بود، صورتش اما رو به زمین بود.»
حجم
۱٫۷ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۴۳۶ صفحه
حجم
۱٫۷ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۴۳۶ صفحه