کتاب شیطان و تام واکر
معرفی کتاب شیطان و تام واکر
کتاب شیطان و تام واکر نوشتهٔ واشینگتن ایروینگ و ترجمهٔ یاسر پوراسماعیل است. نشر لگا این کتاب را روانهٔ بازار کرده است. این اثر حاوی یک داستان کوتاه از نویسندهای امریکایی است.
درباره کتاب شیطان و تام واکر
داستان کوتاه شیطان و تام واکر نخستین بار در مجموعهٔ مسوّدات و حکایات واشینگتن ایروینگ با عنوان حکایتهای یک مسافر (۱۸۲۴) منتشر شد. این مجموعه ۴ بخش دارد و بخش پایانی آن با عنوان «پولجویان» مشتمل است بر مطالب و حکایاتی از جمله «دروازهٔ دوزخ»، «کید، دزد دریایی» (داستانی واقعی که در «شیطان و تام واکر» هم به آن اشاره میشود) و «ماجراهای سام، ماهیگیر سیاه». داستان کوتاه شیطان و تام واکر سومین فصل از این بخش است.
این داستان به اندازهٔ دو داستان دیگر ایروینگ، یعنی «ریپ وان وینکل» و «افسانهٔ سوار بیسر»، معروف نیست، اما طنز مخصوص ایروینگ و توصیفات دقیق و جزئی او از طبیعت آمریکای شمالی در این داستان هم به همان برجستگی دیده میشود. شیطان و تام واکر را در زمرهٔ «داستانهای فاوستی» برمیشمارند؛ داستانهایی که در افسانهٔ آلمانیِ فاوست (Faust) ریشه دارند.
یکی از ویژگیهای این داستان کوتاه غیبت ناگهانی شخصیتها است؛ رخدادی که تکرار میشود: غیبت همیشگی کید (دزد دریایی)، ناپدیدشدن همسر تام و نهایتاً غیبت خود تام. ویژگی دیگر این داستان این است که راوی به نقل ماجراها از طریق منابع موثق و گاهی هم بر اساس شایعات پرداخته و در مواردی هم به روایات مختلف در مورد بعضی از رویدادها و تردیدهای خودش در این زمینه اشاره میکند. این داستان از منظر دانای کل (یا راوی همهچیزدان) روایت نمیشود؛ بلکه براساس گفتهها و شنیدهها، شایعات، اخبار موثق و ناموثق و مانند اینها بازگو میشود.
خواندن کتاب شیطان و تام واکر را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
خواندن این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی و قالب داستان کوتاه پیشنهاد میکنیم.
درباره واشینگتن ایروینگ
واشینگتن ایروینگ ۳ آوریل ۱۷۸۳ در نیویورک به دنیا آمد. او نویسنده و وکیل امریکایی است و نخستین نویسندهٔ آمریکایی است که در سطح جهان شناخته شده است. شهرت جهانی او با کتاب «مسوّدهٔ حضرت آقای کریان» رقم خورد. داستانهای ایروینگ معمولاً از افسانههای عامیانهٔ قدیمی بهره میگیرند. معروفترین داستانهای او «ریپ وان وینکل» و «افسانهٔ اسلیپی هالو» (یا «افسانهٔ سوار بیسر») نام دارند.
ایروینگ ابتدا به نوشتن رشتهای از مطالب طنزآمیز روی آورد. او با سفری که در سالهای ۱۸۰۴ _ ۱۸۰۶ به اروپا داشت و سفرنامهای هم از آن تهیه کرد، به جهانوطنی دنیادیده تبدیل شد. ایروینگ در ۲۳سالگی به عضویت کانون وکلای نیویورک درآمد و رسماً کار وکالت را در خیابان وال استریت در پیش گرفت؛ گرچه عملاً فعالیت خاصی در زمینهٔ وکالت نمیکرد. او بهجای وکالت بیشتر به نوشتن اشتغال داشت.
ایروینگ در سال ۱۸۰۹ تاریخ نیویورکِ «دیدریک نیکرباکر» را منتشر کرد؛ کتابی که قرار بود هجوی بر راهنمای پرطمطراق نیویورک باشد اما به تاریخچهای طنزآمیز دربارهٔ هلندیهای ساکن نیویورک بدل شد.
ایروینگ مجموعههای مختلفی از داستانهای کوتاه خود را منتشر کرده است: مسوّدهٔ حضرت آقای کریان (۱۸۱۹_ ۱۸۲۰)، بریسبریج هال (۱۸۲۲)، قصههای یک مسافر (۱۸۲۴)، الحمرا (۱۸۳۲) و افسانههای فتح اسپانیا (۱۸۳۵). مجموعهٔ مسوّدهٔ حضرت آقای کریان آمیزهای از مسوّدهنویسی، مقاله، تاریخ، سفرنامه، طنز و داستان کوتاه است.
واشینگتن ایروینگ ۲۸ نوامبر ۱۸۵۹ در روستای تاریتاون در ایالت نیویورک درگذشت.
بخشهایی از کتاب شیطان و تام واکر
«چند مایلی دورتر از بوستونِ ماساچوست، خلیجکی گود واقع شده که تا چندین مایل نواحی غیرساحلی منطقه را از خلیج چارلز احاطه میکند و به باتلاق یا مردابی پر از درخت ختم میشود. در یک طرف این خلیجک درختستان تاریک و زیبایی قرار دارد؛ در طرف دیگرش زمین ناگهان از لبهٔ آب بالاتر میرود و به یالی مرتفع میرسد که این طرف و آن طرفش تعدادی درخت بلوط کهنسال و تنومند روییدهاند. به روایت قصههای قدیمی، دزد دریایی معروف، کید، گنجش را زیر یکی از همین درختان غولآسا پنهان کرده بود. خلیجک این امکان را به او داده بود که پول را پنهانی و شبهنگام با قایق تا پای آن تپه بیاورد. ارتفاع آنجا هم محل خوبی برای دیدهبانی در اختیارش میگذاشت تا مطمئن شود کسی آن نزدیکی نیست و آن درختان جالبتوجه هم علایم خوبی بودند و میشد با آنها همین محل را دوباره بهراحتی پیدا کرد. طبق همین قصههای قدیمی، شیطان محل اختفای پول را زیر نظر داشت و تحت قیمومیت خودش درآورده بود، اما چنانکه معروف است او با هر گنج مدفونی چنین میکند، مخصوصاً اگر پول نامشروع باشد. معالوصف، کید هیچوقت به آنجا بازنگشت تا ثروتش را پس بگیرد؛ خیلی زود پس از آن در بوستون دستگیر و به انگلستان فرستاده شد و در آنجا او را به جرم دزدی دریایی به دار آویختند. حدود سال ۱۷۲۷، همان وقتی که در نیوانگلند زمینلرزههای زیادی رخ میداد و چنان لرزه بر اندام معصیتکاران بلندبالا میانداخت که به زانو میافتادند، نزدیک همین مکان آدم نحیف و ناخنخشکی به اسم تام واکر زندگی میکرد. او زنی داشت که لنگهٔ خودش ناخنخشک بود؛ آنها آنقدر خسیس بودند که نقشه میچیدند تا سر یکدیگر کلاه بگذارند. زن هر چیزی را که به تورش میخورد قایم میکرد؛ هنوز صدای قدقد مرغ درنیامده، گوشبهزنگ میایستاد تا تخممرغ تازه را از آنِ خودش کند. شوهرش هم یکریز در حال فضولیکردن بود تا گنجینههای پنهانی زنش را پیدا کند و بر سر اینکه چه چیزهایی میبایست جزء داراییهای مشترکشان حساب شوند حسابی با هم دعوا میکردند. در خانهای شبیه به خانههای متروکه سکونت داشتند؛ خانهای پرت و دورافتاده که فقر و فلاکت از آن میبارید. تعداد کم و درهم و برهمی از درختان مایمرز _ نشانههای سترونی _ نزدیک آنجا روییده بود؛ هیچوقت خدا از دودکششان دود بالا نمیآمد؛ هیچ مسافری جلوی در خانهشان توقف نمیکرد. اسبی بینوا که دندههایش مثل میلههای توری کبابپز معلوم بودند دور و بر زمین بیرون خانه میخرامید؛ فرش نازکی از خزه که بهزور سطح ناهموار جوشسنگ را پوشانده بود دهنش را آب میانداخت و با آن سد جوع میکرد و گاهی هم سرش را روی نرده میگذاشت و نگاهی ترحمبرانگیز به رهگذران میکرد، انگار التماس میکرد او را از این سرزمین گرسنگی نجات دهند.»
حجم
۱۱۲٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۴۵ صفحه
حجم
۱۱۲٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۴۵ صفحه