دانلود و خرید کتاب غرب غم‌زده مارتین مک‌دونا ترجمه بهرنگ رجبی
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
کتاب غرب غم‌زده اثر مارتین  مک‌دونا

کتاب غرب غم‌زده

انتشارات:نشر بیدگل
امتیاز:
۳.۵از ۴۳ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب غرب غم‌زده

«غرب غم‌زده» نمایشنامه‌ای از مارتین مک‌دونا(-۱۹۷۰)، نویسنده و نمایشنامه‌نویس ایرلندی است. این نمایشنامه درباره دو برادر است که از کودکی تا کنون که بزرگسال هستند همواره در حال آزار دادن یکدیگر هستند. شخصیت‌های نمایش به مراتب از شخصیت‌های نمایش‌های دیگر مک‌دونا خشن‌تر و بی‌رحم‌تر هستند. در بریده‌ای از کتاب می‌خوانیم: «(سرِشب. جلوی دیوارِ سیاه، یک اجاقِ نوی بزرگ نارنجی‌رنگ جا خوش کرده که شومینه را از دید خارج کرده؛ یک «و» هم سرسری روی اجاق نوشته شده. کُلمَن، عینک به چشم، روی صندلی راحتی سمتِ چپ نشسته و دارد ویمِنزاُن می‌خواند، لیوانی نوشیدنی کنار‌دستش است. وَلین با کیسه‌ای در دست وارد می‌شود. آرام و حساب‌شده می‌رود دستش را روی چند جای مختلفِ اجاق می‌گذارد تا ببیند تازگی استفاده شده یا نه. کُلمَن به‌حالتِ ابرازِ نفرت رو به وَلین پیف‌پیفی می‌کند.) وَلین: دارم چِک می‌کنم. کُلمَن: می‌بینم داری چِک می‌کنی. وَلین: چون تو اینجایی، دوست دارم یه چِکِ کوچولویی بکنم. کُلمَن: بهترین کاری که بلدی همین چِک کردنه دیگه. وَلین: فقط یه‌ذره چِک، دوست دارم دیگه. می‌فهمی منظورم چیه؟ به‌نظرِ خودم می‌آد دوست دارم. کُلمَن: کِتری هم حواله‌م بکنی، من دست به اجاقِ تو نمی‌زنم. وَلین: همینه که می‌گی، اجاقِ من. کُلمَن: پولِ کوفتی هم بدی، دست به اجاقت نمی‌زنم. وَلین: خب من پولِ کوفتی نمی‌دم که تو دست بزنی به اجاقِ من. کُلمَن: خودم خوب می‌دونم پول نمی‌دی، توی کوفتی‌ای که آب از دستت نمی‌چکه. وَلین: اجاقِ من هم درسته. تو سیصد دلار پول دادی؟ تو گازشو درست کردی؟ نه. کی کرد؟ من. پولِ من. پولِ تو بود؟ نه، پولِ من بود. کُلمَن: خودم خوب می‌دونم پولِ تو بود. وَلین: اگه تو هم سهم می‌ذاشتی، می‌گفتم بفرما استفاده کن از اجاقم، ولی نذاشتی، پس من هم نمی‌گم.»

نظرات کاربران

Amir_13_Doulabi
۱۳۹۶/۱۲/۲۵

💮بریده ای از کتاب💮 . 📔 گرلین: من کلاً شبا از قبرستون نمی ترسم. اتفاقاً خوشم هم میاد. ولش: چرا؟! چون فکر میکنی گردن کلفتی؟! گرلین: نخیر. اصلاً هم گردن کلفت نیستم. به خاطر اینکه آدم هر چه قدر هم که بدبخت و تنها باشه بازم اوضاعش

- بیشتر
Dentist
۱۳۹۵/۱۱/۱۲

اخرین جلد از سه گانه ی "لی نین". نمایشنامه ای با چهار شخصیت. دو برادر که همیشه در حال دعوا و جدل هستن، کشیشی که دوست اون هاست و توی منطقه ی تحت پوشش اون پر از جرم و جنایته

- بیشتر
Payam
۱۳۹۶/۰۹/۰۵

خشونت بی پرده در تمام آثار مک دونا موج میزنه، البته زمانی که خودش میگه اسطوره‌ش تارنتینو هست، جور دیگه‌ای نمیشه توقع داشت ازش اما به نظر من شاهکار این آدم "مرد بالشی" است پیشنهاد میکنم حتما بخونید و هم میتونید تله

- بیشتر
علی دائمی
۱۴۰۰/۰۶/۰۳

گاهی تحمل جهان داستانی آثار مک دونا برام سخت میشه؛ رویدادهای گروتسک و خشونت زیاد، لحن تند و فحاشی‌هایی که لابه لای دیالوگ‌ها به وفور میشه دید، بلاهت ناباورانهٔ شخصیت‌ها و عقاید نژادپرستانه‌شون... البته کسی که مارتین مک دونا رو

- بیشتر
black butler
۱۴۰۱/۰۴/۱۸

🌿🌸🌿 به نظرم خیلی خوبه. ولی ترجمه یکم یه جوریه.

احسان
۱۴۰۰/۱۰/۲۶

در فضای سیاه یک شهر که جنایت کار عجیبی نیست و در نزد برادرانی که روزمرگیشان آزار یکدیگر است، از یک کشیش چه کاری بر می‌آید؟ مک دونا گروتسکی آفریده و در آن بی‌رحمانه کشیشی را در این وضعیت قرار

- بیشتر
a_lovely_sister
۱۴۰۱/۱۰/۰۲

این یکی نمایشنامه هم خیلی خوب بود ولی جمجمه ای در کانه‌مارا قشنگ تر بود

مجتبی
۱۳۹۹/۰۸/۰۹

غرب غمزده داستان آدم‌های عاصی و افسرده است. آدم‌هایی که هیچ امیدی ندارند و خودکشی و خشم دو شاخصه مهم زندگانی آن‌هاست. کشیشی که کاملا ناامید است و تصورش بر این است که هیچ اثربخشی نداشته و تمام این افسردگی

- بیشتر
baktash99
۱۳۹۸/۰۶/۰۶

عالی بود. ازبهترین های مک دونا

mahi
۱۴۰۳/۰۵/۰۵

این اثر سومین سه گانه مارتین مک‌دونا هست که تو شهری کوچیک‌رخ میده . در مقایسه با دو اثر قبلی، از نظر من ملکه زیبایی لی‌نین جلد اول این سه گانه از همه بهتر بود و بعد غرب غم‌زده. جمجمه‌ای

- بیشتر
بریده‌هایی از کتاب
مشاهده همه (۳۰)
واقعاً عالیه دیگه. می‌تونی یه دوجین آدمو بکُشی، می‌تونی دو دوجین آدمو بکُشی و تا وقتی که بعدش پشیمونی، هنوز می‌تونی بری بهشت. ولی اگه کسی که می‌کُشی خودت باشی، نه. مستقیم می‌ری جهنم.
1976
تو واقعاً خوبی آدم‌ها رو می‌بینی کُلمَن. این کاریه که من قراره بکنم، ولی نمی‌کنم. من همیشه سرِ صفم تا سنگِ اولو پَرت کنم بزنم بهشون.
پرویز
همیشه بهترین‌هان که می‌رن جهنم. من با اینکه زدم کله‌ی بابای بینوا رو پکوندم، احتمالاً صاف برم بهشت. تا وقتی اعتراف می‌کنی جات تو بهشته. کاتولیک بودن اینش خوبه. می‌تونی با تیر کله‌ی باباتو بزنی و اصلاً هم مهم نباشه.
پرویز
من کشیشِ مزخرفی‌اَم، این‌جوری‌اَم دیگه. آدم‌ها که می‌آن یه چیزهایی علیهِ خدا می‌گن، امکان نداره بتونم ازش دفاع کنم و آره دیگه، مگه همین شرطِ اصلی کشیش‌بودن نیست؟
پرویز
موعظه در گذشته هیچ‌وقت جواب نداده و الآن هم جواب نمی‌دهد.
Mohajerino
کُلمَن:      همیشه بهترین‌هان که می‌رن جهنم. من با اینکه زدم کله‌ی بابای بینوا رو پکوندم، احتمالاً صاف برم بهشت. تا وقتی اعتراف می‌کنی جات تو بهشته. کاتولیک بودن اینش خوبه. می‌تونی با تیر کله‌ی باباتو بزنی و اصلاً هم مهم نباشه.
نازنین بنایی
واقعاً عالیه دیگه. می‌تونی یه دوجین آدمو بکُشی، می‌تونی دو دوجین آدمو بکُشی و تا وقتی که بعدش پشیمونی، هنوز می‌تونی بری بهشت. ولی اگه کسی که می‌کُشی خودت باشی، نه. مستقیم می‌ری جهنم.
پرویز
واقعاً عالیه دیگه. می‌تونی یه دوجین آدمو بکُشی، می‌تونی دو دوجین آدمو بکُشی و تا وقتی که بعدش پشیمونی، هنوز می‌تونی بری بهشت. ولی اگه کسی که می‌کُشی خودت باشی، نه. مستقیم می‌ری جهنم.
Mohajerino
وِلش:      وَلین یه‌کم خسیسه تو پول خرج کردن. کُلمَن:      یه‌کم؟ خوکِ سوخته هم ببینه گُهشو می‌دزده
ماراتن
یا مسیح. اولی که اومدم اینجا، فکر می‌کردم لی‌نِین جای قشنگیه، ولی نه. معلوم شد پایتختِ جنایتِ اروپای کوفتیه.
Mohajerino
هر زندگی‌ای تیکه‌های خوب داره، حتی اگه این تیکه‌ها فقط... دیدنِ رودخونه‌ها باشه، ‌یا سفر‌رفتن، یا تو تلویزیون فوتبال تماشا کردن... وَلین:      (با سَر تأیید می‌کند) فوتبال، آره... وِلش:      یا امید به اینکه یکی عاشقت بشه.
Mohajerino
بعضی‌ها فقط یه‌هُل کوچولو لازم دارن.
elnaz_21
تامِ بینوا. ببین چه‌قدر سرد و دلگیره. تو فکر می‌کنی تو آب رفتنش جرئت می‌خواسته یا حماقت گِرلین؟ گِرلین:      جرئت. وِلش:      که همون حماقته.
Mohajerino
خوب می‌دونم آدم با تیر بزنه تو کله‌ی باباش ضدیت با خداس، ولی یه توهین‌هایی هست که هیچ‌جوره نمی‌شه بخشیدشون.
Mohajerino
خب این حرفِ قشنگیه آدم بزنه؟ من الآن این حرفو لازم دارم؟
کاربر ۱۵۷۳۷۸۶
کُلمَن:      همیشه بهترین‌هان که می‌رن جهنم. من با اینکه زدم کله‌ی بابای بینوا رو پکوندم، احتمالاً صاف برم بهشت. تا وقتی اعتراف می‌کنی جات تو بهشته. کاتولیک بودن اینش خوبه. می‌تونی با تیر کله‌ی باباتو بزنی و اصلاً هم مهم نباشه.
ماراتن
وِلش:      به من بگو کُلمَن، به من بگو، خواهش می‌کنم. به من بگو که تو از قصد باباتو با تیر نزدی. وای، همین الآن بهم بگو... کُلمَن:      می‌شه آروم بگیری؟ (مکث) معلومه که از قصد بابامو با تیر زدم. (وِلش دوباره شروع می‌کند به آه و ناله کردن.) من هر کی ازم ایراد بگیره، تحمل نمی‌کنم. «موهای من عینِ موهای یه بچه‌ی مَسته.» من فقط موهامو شونه کرده بودم و هیچ اشکالی نداشتن ها! خودم هم خوب می‌دونم آدم با تیر بزنه تو کله‌ی باباش ضدیت با خداس، ولی یه توهین‌هایی هست که هیچ‌جوره نمی‌شه بخشیدشون.
ماراتن
نه اصلاً. من آدمِ محکمی‌ نیستم. دلیلش اینه که... حتی اگه آدمِ غمگینی چیزی باشی، یا آدمِ تنهایی چیزی باشی، باز هم وضعت خیلی بهتر از اون‌هاییه که زیرِ زمین یا تو دریاچه گم شده‌ن، چون... دست‌کم تو امکانشو داری که خوشحال بشی و حتی اگه امکانش خیلی هم کم باشه، بیشتر از امکانیه که اون مُرده‌ها دارن. قضیه هم این نیست که بگی «هَه، من از تو بهترم»، نه، چون تو بلند مدت ممکنه معلوم شه نهایتاً زندگی تو خیلی بدتر از همه‌ی اون‌ها بوده و بهتر بود تو هم عینِ اون‌ها مُرده بودی، درجا. ولی وقتی هنوز اینجایی دست‌کم احتمالِ خوشبختی هست و انگاری اون مُرده‌ها هم اینو می‌دونن و خوشحال‌اَن برات که این امکانو داری. می‌گن «بخت یارت باشه.» (آهسته) به‌هرحال من که ماجرا رو این‌شکلی می‌بینم.
نازنین بنایی
وِلش:      من تا قبلِ اینکه بیام این منطقه دستم هم به این چیزها نخورده بود. این منطقه کاری می‌کنه آدم بیفته به الکل. کُلمَن:      گمونم آره، فقط بعضی آدم‌ها به‌اندازه‌ی بقیه کاری کردن نمی‌خوان. بعضی‌ها فقط یه‌هُل کوچولو لازم دارن.
نازنین بنایی
هر زندگی‌ای تیکه‌های خوب داره، حتی اگه این تیکه‌ها فقط... دیدنِ رودخونه‌ها باشه، ‌یا سفر‌رفتن، یا تو تلویزیون فوتبال تماشا کردن...
سپیده اسکندری

حجم

۶۵٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۱۱۷ صفحه

حجم

۶۵٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۱۱۷ صفحه

قیمت:
۴۲,۰۰۰
تومان