دانلود و خرید کتاب یک روز مانده به عید پاک زویا پیرزاد
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
کتاب یک روز مانده به عید پاک اثر زویا پیرزاد

کتاب یک روز مانده به عید پاک

نویسنده:زویا پیرزاد
انتشارات:نشر مرکز
امتیاز:
۴.۰از ۲۰ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب یک روز مانده به عید پاک

مجموعه‌داستان یک روز مانده به عید پاک نوشتهٔ زویا پیرزاد است و نشر مرکز آن را منتشر کرده است. در این کتاب، سه داستان از ادموند، قهرمان ارمنی داستان، در سه دورهٔ متفاوت از زندگی او روایت می‌شود.

درباره کتاب یک روز مانده به عید پاک

یک روز مانده به عید پاک سه‌گانه‌ای است از سه مرحله‌ٔ کودکی، میانسالی و کهولت مردی ارمنی. این کتاب به زبان‌های انگلیسی، فرانسوی، گرجی و ارمنی ترجمه و در انگلستان، گرجستان و ارمنستان منتشر شده است.

هر فصل روز یا روزهایی از زندگی و تفکرات ادموند قهرمان و راوی داستان را شرح می‌دهد؛ وجه مشترک این روزها این است که روزهای پیش از عید پاک هستند. در فصل اول ادموند پسربچه‌ای ۱۲ساله است، در فصل دوم مرد میانسالی است که زن و دختری دانشجو دارد و در فصل سوم که در داستان فاصله زمانی کمتری با فصل دوم دارد، ادموند تنها زندگی می‌کند، همسرش مرده و دخترش مهاجرت کرده است. 

 پس از پایان داستان خواننده می‌تواند شمایی از زندگی ادموند را از کودکی تا آستانه سالخوردگی در ذهن خود بازبیافریند. اما داستان این زندگی، تنها داستان وقایع مادی زندگی ادموند نیست، بلکه بیش از آن داستان زندگی احساسی ادموند است.

خواندن کتاب یک روز مانده به عید پاک را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به دوستداران داستان ایرانی پیشنهاد می‌کنیم.

درباره زویا پیرزاد

زویا پیرزاد، نویسنده و داستان‌نویس معاصر ایرانی، در سال ۱۳۳۱ از مادری ارمنی و پدری روس‌تبار در شهر آبادان به دنیا آمد و دوران تحصیل را نیز در همان شهر گذراند. وی بعدها در پی مهاجرت به تهران، در این شهر ازدواج کرد و از این ازدواج صاحب دو فرزند به نام‌های ساشا و شروین شد. پیرزاد فعالیت‌های ادبی خود را با ترجمه آغاز کرد که از جمله‌ٔ آثار او در این دوره می‌‌توان به ترجمه‌ٔ کتاب‌های «آلیس در سرزمین عجایب» اثر لوییس کارول و «آوای جهیدن غوک» (مجموعه‌ای از هایکوهای شاعران آسیایی) اشاره کرد. چراغ‌ها را من خاموش می‌کنم مشهورترین داستان پیرزاد است.

بخشی از کتاب یک روز مانده به عید پاک

«خانهٔ کودکیم دیوار به دیوار کلیسا و مدرسه بود.

حیاط، مثل همهٔ حیاط‌های شهر کوچک ساحلی، پرِ درخت نارنج بود. جلو ایوانِ طبقهٔ پایینْ باغچهٔ مستطیلی بود که بهارها و تابستان‌ها پدرم در آن گل می‌کاشت و پاییز و زمستان پر می‌شد از آب باران.

طبقهٔ پایین خانه اتاق‌های بزرگ داشت با سقف‌های بلند و ستون‌های چوبی که فقط از حیاط نور می‌گرفت و عصر به بعد تاریک تاریک بود. در طبقهٔ پایین کسی زندگی نمی‌کرد. عفت خانم که هفته‌ای یک‌بار می‌آمد برای رختشویی، تشت‌ها و صابون‌ها را آنجا می‌گذاشت و هوا که بارانی بود رخت‌های شسته را روی بندهایی که به ستون‌های اتاق‌ها بسته بود آویزان می‌کرد. مادرم چیزهایی را که استفاده نمی‌کرد اما دلش هم نمی‌آمد دور بریزد در طبقهٔ پایین انبار می‌کرد. گهوارهٔ من، روروئکم، دوچرخهٔ زمان دختری خودش، گنجهٔ دو درِ آینه‌داری که می‌گفت از جهیز مادرش یادگار مانده. وسایل شکار پدرم هم در یکی از اتاق‌ها بود. هر بار پدرم می‌گفت «پایین را خالی انداختی که چی؟» مادرم شانه بالا می‌انداخت. «حوصلهٔ سر و کله زدن با مستأجر ندارم.»

تا قبل از مدرسه رفتن، بازی در اتاق‌های خالی طبقهٔ پایین، لابه‌لای رخت‌های شسته و اثاث بی‌استفاده، روزهایم را پر می‌کرد. از عصر به بعد در اتاق نشیمن با اسباب بازی‌هایم بازی می‌کردم یا روزنامه و مجله ورق می‌زدم و با مداد وسط حرف‌های خالی را سیاه می‌کردم. وقت خواب، از اتاقم که چسبیده به اتاق نشیمن بود، به صداها گوش می‌دادم. شب‌هایی که مهمان نداشتیم، از اتاق نشیمن یا صدای پرخش‌خش رادیو ارمنستان شنیده می‌شد یا بگومگوهای پدر و مادرم.

برای رفتن به طبقهٔ بالا از پله‌های چوبی باریکی می‌گذشتیم که از حیاط شروع می‌شد و می‌رفت به ایوان بالا که بزرگ‌تر و پهن‌تر از ایوان پایین بود. پنجره‌های طبقهٔ بالا از یک طرف به این ایوان باز می‌شد و از طرف دیگر به حیاط مدرسه و کلیسا.»

معرفی نویسنده
عکس زویا پیرزاد
زویا پیرزاد
ایرانی

زویا پیرزاد، نویسنده و داستان‌نویس معاصر ایرانی، در سال ۱۳۳۱ از مادری ارمنی و پدری روس‌تبار در شهر آبادان به دنیا آمد و دوران تحصیل را نیز در همان شهر گذراند. وی بعدها در پی مهاجرت به تهران، در این شهر ازدواج کرد و از این ازدواج صاحب دو فرزند به نام‌های ساشا و شروین شد. پیرزاد فعالیت‌های ادبی خود را با ترجمه آغاز نمود که از جمله‌ی آثار او در این دوره می‌‌توان به ترجمه‌ی کتاب‌های «آلیس در سرزمین عجایب» اثر لوییس کارول و «آوای جهیدن غوک» (مجموعه‌ای از هایکوهای شاعران آسیایی) اشاره کرد.

نظرات کاربران

وحید
۱۴۰۲/۱۰/۰۱

کتاب «یک روز مانده به عید پاک» یک رمان کوتاه از خانم «زویا پیرزاد» است. ایشان که خود ارمنی هستند، این داستان دو پاره را از زبان یک مرد ارمنی تعریف می‌کنند. پاره‌ی نخست کتاب خاطرات کودکی «ادموند» را در دوازده

- بیشتر
بهاران بانو65
۱۴۰۲/۱۲/۱۶

عالیییییبییی👏👏👏خوشخوان،روان،جذاب یک نفس وبی وقفه خوندم ولذت بردم

کاربر 7617065
۱۴۰۲/۱۱/۱۳

جالب بود

ریحانه
۱۴۰۲/۰۷/۱۴

دلنشین و قشنگ بود .البته هرگز نه به قشنگی چراغها را...

بریده‌هایی از کتاب
مشاهده همه (۲)
از آن به بعد یکی از تکیه‌کلام‌های مارتا شد: شعور به سواد نیست.
اشک انار
بعد از چهار سال هنوز باید حواسم را جمع کنم. گاهی که حواسم پرتِ سکوت خانه می‌شود یا نگاهم به عکسی می‌افتد و فکرم پی خاطره‌ای می‌رود، دست‌هایم به عادت بیست و چند ساله، دو فنجان قهوه درست می‌کنند. خالی کردن فنجان دوم توی ظرفشویی عذاب است.
وحید

حجم

۷۴٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۱۱۲ صفحه

حجم

۷۴٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۱۱۲ صفحه

قیمت:
۲۶,۰۰۰
تومان