نظرات کاربران درباره کتاب یک روز مانده به عید پاک
۴٫۱
(۲۸)
ایران آزاد
کتاب «یک روز مانده به عید پاک» یک رمان کوتاه از خانم «زویا پیرزاد» است. ایشان که خود ارمنی هستند، این داستان دو پاره را از زبان یک مرد ارمنی تعریف میکنند.
پارهی نخست کتاب خاطرات کودکی «ادموند» را در دوازده سالگی نقل میکند و پارهی دوم مربوط به بعد از ازدواج او است.
حس من از خواندن این کتاب، حس خوابیدن در یک حوضچهی آب گرم بود که ماجراها گاه در همریخته و بدون رعایت ترتیب زمانی ذهنم را نوازش میدادند. شاید مهمترین تفاوت این کتاب با «چراغها را من خاموش میکنم.» در همین گسستگی و درهم بودن خط زمانی داستان باشد.
در رمان منتظر چیزی خاص یا کشف معمایی پیچیده و شگفت نیستید. دل به جریان خاطرات (ذهنی و غیرواقعی) نویسنده میدهید و فارغ از چگونگی فرجام داستان، از مسیر لذت میبرید و دلنگران دغدغههای نویسنده مانند برخورد مذاهب، عشق، تقابل سنت و تعقل، دشواریهای زن بودن و... میشوید.
تنها مسالهای که کمی ذهنم را درگیر کرد و هضمش برای من سخت بود، روایت داستان خانم پیرزاد از زبان یک مرد بود. خواندن این کتاب تنها یک روز برای من به طول انجامید و به شما هم، اگر طالب اینگونه داستانهایید، خواندنش را توصیه میکنم.
ریحانه
دلنشین و قشنگ بود .البته هرگز نه به قشنگی چراغها را...
Sharareh Haghgooei
کتابهای زویا پیرزاد رو دوست دارم ساده و روان از روزمرگیها و زندگی عادی آدمها می نویسه. علت اینکه به این کتاب امتیاز ۵ ندادم این بود که یک جورهای داستان کوتاه که من خیلی دوست ندارم
بهاران بانو65
عالیییییبییی👏👏👏خوشخوان،روان،جذاب
یک نفس وبی وقفه خوندم ولذت بردم
کاربر 7617065
جالب بود
کاربر 4461219
داستان روان و حال وهوای خوب
mohadese
"یک روز مانده به عید پاک "
داستان ، پرده هایی از کودکی ، میانسالی و کهنسالی یک مرد ارمنی به نام ادموند رو روایت میکنه.
بعد از " چراغ ها را من خاموش میکنم " و " عادت میکنیم " ، سومین کتابی بود که از زویا پیرزاد میخوندم.
دوستش داشتم ، خیلی زیاد . قلمش و داستان هاش در عین سادگی و فراز و فرود نداشتن ، خیلی دلنشینه برام.
یه جورایی ،خودِ خودِ زندگیه .
پیشنهاد میکنم بخونین ازش✨
فروغ
دوست داشتم مثل همیشه روان و جذاب انگار خط به خط کتاب رو داری زندگی میکنی و اونجا حضور داری تمام آثار خانم پیرزاد قابل لمس هست و دلنشین 🍀🍀
𝑻𝒂𝒎𝒊𝒍𝒂
بازهم کتابی از زویا پیرزاد که به بهترین شکل، "زن" رو توصیف میکنه...
این کتاب یکم منو یاد(سمفونی مردگان) انداخت، همون پرش های زمانی، همون گنگی و در عین حال، همون زیبایی عجیب توی بیان تضاد ها و سنت شکنی ها در دل یک داستان معمولی روزمره.
داستان، روایتی از زندگی ادموند، ارمنی ساکن ایران در سه برش زمانیه؛ وقتی با مادرش زندگی می کرد، زمانی که با همسر و دخترش بود و بعد از مرگ همسرش. چیزی که تو هر سه زمان مشترکه، روایت ادموند از زنان اطرافشه، از مادرش که خوب دلمه رو نمی پیچید و زخم زبون های مادرشوهرش رو بخاطر متفاوت بودنش تحمل میکرد، از همسرش که همیشه یادش بود هدیه ی ازدواج همسایه هارو بده و به کلیسا بره، و از دخترش که عاشق یک غیرارمنی شده بود..
اینکه داستان از زبان یک مرد روایت میشد برام متفاوت و خاص بود، به تصویر کشیدن زن های مختلف و رفتار اجتماع با اونها مثل همیشه عالی بود و صفحات پایانی کتاب هم به نوعی، نقطه عطف کتاب محسوب میشدن. در کل کتاب رو دوست داشتم، اما نه به اندازه ی(چراغ هارا من خاموش میکنم)!
Fatimaoao
شخصیت اول داستان ادموند ، پسری ارمنی که از کودکی تا کهنسالی با او همراه میشوید . مروری بر خاطرات کودکی خواهید داشت و تا سن هفتاد هشتاد سالگی را خیال و کسالت را در کهولت سن تجربه میکنید. این اثر خط زمانی پیوسته ایی رو دنبال نمیکنه اما به خوبی مخاطب رو با خودش همراه میکنه.
کتابی کوتاه و روان که همیشه گوشه ایی از ذهن باقی خواهد ماند ... مرسی از زویا پیرزاد عزیز بابت خلق این اثر دلنشین✨
کاربر 3100129
دوست داشتم
حجم
۷۴٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۱۱۲ صفحه
حجم
۷۴٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۱۱۲ صفحه
قیمت:
۲۶,۰۰۰
تومان