دانلود و خرید کتاب روز دیگر شورا فریبا وفی
تصویر جلد کتاب روز دیگر شورا

کتاب روز دیگر شورا

نویسنده:فریبا وفی
انتشارات:نشر مرکز
دسته‌بندی:
امتیاز:
۲.۷از ۳ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب روز دیگر شورا

کتاب روز دیگر شورا نوشتهٔ فریبا وفی در نشر مرکز چاپ شده است. فریبا وفی در روز دیگر شورا زنی را در موقعیت‌های مختلف اجتماعی به تصویر کشیده است. زنی که مانند بسیاری از زن‌ها در زندگی‌اش چندان انتخابی نداشته و ازدواجی سنتی کرده است اما تجربیات جدیدی کسب می‌کند که دید او را به زندگی‌اش تغییر می‌دهد.

درباره کتاب روز دیگر شورا

شورا دختری است که خانواده‌ای کم‌جمعیت و نسبتاً امروزی دارد و در بدو جوانی با پسری ازدواج می‌کند که خانواده‌ای شلوغ و سنتی دارد. زندگی‌ زناشویی آن‌ها ادامه دارد اما همین تفاوت‌ها باعث نارضایتی‌شان شده و مشکلات زندگی‌شان شروع می‌شود. این داستان شورا را در بستری از ارتباطات میان او با خانوادهٔ خود و همسرش و همچنین خود همسر و فردی به اسم ژان، دنبال می‌کند. داستان «روز دیگر شورا» در دو مسیر پیش می‌رود که یکی از همان ارتباط با خانوادهٔ همسر شکل می‌گیرد و دیگری در آشنایی‌اش با ژان بین ایران و ارمنستان اتفاق می‌افتد. او با پیدا کردن این رفیق همدل تازه متوجه کمبودهای زندگی‌اش می‌شود. روز دیگر شورا فصل‌های کوتاهی دارد و نویسنده هم‌زمان با وقایع فرودگاه، داستان زندگی شورا را نیز روایت می‌کند. تجربیات شورا از زندگی و این سفر باعث می‌شود در انتهای رمان شناخت شورا از خود و دنیای اطرافش به‌کلی دگرگون شود و با این‌که سفرش کوتاه است ولی انگار با تمام شدن این سفر، سفر اصلی زندگی‌اش آغاز می‌شود.

هرچند فضای داستان بر محور شخصیت شورا و عنصرهای زنانه می‌چرخد اما از نقش مردان قصه یعنی منصور، مختار و ژان نیز نمی‌توان غافل شد. شورا اما زنی است در سلطهٔ دیگران، خواه همسرش و خواه خانوادهٔ او. این روند، سقف امیال و آرزوهایش را به‌حدی پایین آورده که به داشتن کمترین نوع از ارتباط خارج چهارچوب بسنده می‌کند. با اینکه می‌داند همین ارتباط بی‌اساس و سست‌بنیاد، ممکن است چقدر برایش گران تمام شود، بااین‌حال حس استقلال ناشی از آن، چنان سرخوشی‌ای برایش می‌آفریند که آن را در همین اندازه هم پاس می‌دارد. این کتاب از جهت جامعه‌شناختی، تاریخ معاصر و موقعیت زنان در خانواده و جامعۀ امروز ایران اهمیت بسزایی دارد.

کتاب روز دیگر شورا را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب به علاقهٰ‌مندان به داستان‌های ایرانی پیشنهاد می‌شود.

بخشی از کتاب روز دیگر شورا

«سرمای بیرون غیرمنتظره است. مختار فقط یک کالاشنیکف کم دارد تا با هیکل درشت و پالتوی بلندش بشود قزاق روس. خوشحالی کسی را دارد که تازه از اردوگاه آزاد شده و از هوای تازهٔ بیرون گیج می‌زند. بی‌خودی می‌خندد و چمدان‌های گنده‌اش را که تا دم آخر مایهٔ شوخی و مسخرهٔ رزاقی‌ها بود دنبال خودش می‌کشد. با دو کلمه ارمنی که بلد است کلی با رانندهٔ تاکسی گپ می‌زند و قاه‌قاه خنده‌اش می‌رود هوا. راننده معلومات سیاسی اجتماعی‌اش را می‌ریزد روی دایره. از شوروی می‌گوید و از سختی کار کردن در روسیه و از خوانندهٔ ایرانی که ماه گذشته در ایروان اجرا داشته. شماره می‌دهد و شماره می‌گیرد و می‌شود راهنمای شهر و رانندهٔ شخصی مختار. نیم‌ساعت بعد دم در سفارت کانادا هستند. تحویل مدارک کلی معطلی دارد. سر ظهر می‌روند به هتلی که صاحبش از آشناهای راننده است. مختار می‌رود اتاق ته راهرو و شورا به اتاقی که بنفش رنگ غالب آن است.

شورا بعضی‌وقت‌ها، فقط بعضی‌وقت‌ها، خواسته بود گم‌وگور شود. غیب شدن، گم شدن، مردن وسط مهمانی‌ها و وسط شلوغی‌ها از خیالات سیاهش بود. دو برابر خیال سفید، خیال سیاه داشت. بدش نمی‌آید از این لحظه به بعد کسی نداند او کجاست، که خبری از خودش ندهد، که حتی دورتر برود و پشت سرش را هم نگاه نکند. پشت پنجره می‌ایستد. یک لحظه از جسمش جدا می‌شود و، از کمی دور، از ترکیب پنجره و زنِ در حال تماشا لذت می‌برد. ساختمان‌های قدیمی سرخ‌رنگی کیپ هم یک طرف خیابان را گرفته‌اند. لای پنجره را باز می‌کند. همهمهٔ شاد شهر واضح‌تر شنیده می‌شود. زنی دارد با سگ خرس‌مانندش در پیاده‌رو عریض روبه‌رو راه می‌رود. به‌نظر می‌رسد پایین هتل، کافه است که با باز شدن درِ آن صدای موسیقی به گوش می‌رسد.

شورا متوجه می‌شود که نمی‌ترسد. نگران نیست. حرص نمی‌خورد. شاد است. سبک است. آزاد است. سربازی است که از پست نگهبانی‌اش دررفته. قرار نیست مراقب باشد تا فلان حرف به منصور برنخورد یا با شنیدن صدای واکر رخشان گوش‌هایش تیز شود یا هفته‌ای چند بار او را به این دکتر و آن فیزیوتراپی ببرد. قرار نیست غزل را به‌زور بیدار کند یا ملاحظهٔ مسعود و مرتضی و ملوک و میترا را بکند و یا دم به دقیقه احوالاتش را به مادرش گزارش بدهد. دارد ذره‌ذره از پوستهٔ نقش‌هایش، سُر می‌خورد بیرون و می‌شود پروانه‌ای که خودش سبکی و بی‌وزنی‌اش را حس می‌کند و از عمر کوتاهش خبر دارد. خودبه‌خود به وجد می‌آید و تحت‌تأثیر شوق آنی توی همان یک‌وجب جا می‌چرخد.»

معرفی نویسنده
عکس فریبا وفی
فریبا وفی

فریبا وفی یکی از نویسندگان معاصر و مشهور زن ایران است که رمان‌هایش در خارج از مرزهای ایران هم خواننده و مخاطب پیدا کرد و به زبان‌های انگلیسی، آلمانی و ایتالیایی ترجمه شده‌اند. اغلب رمان‌ها و داستان‌ کوتاه‌های فریبا وفی به چاپ‌های بالا رسیده‌اند و جز آثار پرفروش ادبیات معاصر ایران هستند.

Mahdi Hoseinirad
۱۴۰۱/۰۹/۱۷

داستان تعلیق زنی میان برهوت و هپروت.... روایت زیست دوگانه بیرونی و درونی شورا ... زنی میان دو زندگی ...

کاربر ۲۱۱۰۳۴۶4261
۱۴۰۱/۰۵/۱۱

نمونه کتاب ،انقدر پخش و پلا بود،اصلا نمیشد فهمید کی به کیه،نسبت ها چیه،موضوع چیه،متاسفانه نمونه رو هم نصفه رها کردم،به نظرم هر رمان ،کتاب، مطلب، نامفهومی ،ارزش خوندن ندارن،فقط نشخوار ذهنی رو زیاد میکنه

یک لحظه دلشوره می‌گیرد. آن‌قدر سن دارد که بداند تجربه از جنس لباس نیست که به تنش امتحان کند و اگر نشد، ببرد پس بدهد. از جنس هیچ کالای دیگری هم نیست. از جنس خون است. در رگ جاری می‌شود و هر چیزی را دگرگون می‌کند.
n re
تمرین می‌کند دور شود، کور شود، لال شود، پنهان شود، سؤال نکند، دستش را رو نکند، احساساتی نشود، دم دست نباشد.
Mahdi Hoseinirad
حس، پوشه و پرونده نیست که بشود آن را توی کشو گذاشت و بایگانی کرد. حس روی یک مژه، روی یک تار مو، یا در نوک انگشت پا خودش را به مردن می‌زند تا به وقتش برگردد و گاه با قدرت بیشتری برمی‌گردد.
n re
نباید توی چاه بماند. همان چاهی که همیشه احساس کرده آن‌توست و همیشه منتظر بوده یکی دستش را دراز کند تا او را از آنجا بیرون بکشد. تازه می‌فهمد چاه، خودش است. کسی هم قرار نیست بیاید آن تو. یا دستش را برای کمک دراز کند. خودش باید چارچنگولی از دیواره‌ش بالا برود
Mahdi Hoseinirad
همیشه تصور می‌کرد مرد خسیس بد است. مرد هیز بد است. در فهرست بدهایش مرد سمج نبود. سماجت را درست نمی‌شناخت. پدر و مادرش اگر چیزی موافق میل‌شان نبود، دست برمی‌داشتند. بعدها دانست که در خانهٔ رزاقی‌ها هیچ‌چیز رها نمی‌شود. حرف‌ها می‌ماند توی حافظه، انگار جایی هم ثبت می‌شود.
n re
بعدها متوجه شد یک‌جور فکر می‌کند و جوری دیگر عمل می‌کند. یک‌جور احساس می‌کند و جوری دیگر حرف می‌زند. متوجه شد که ماسک بادوام‌تر از آرایش است. لوازم آرایش را می‌شد از بیرون خرید. اما ماسک را باید ذره‌ذره می‌ساخت. به‌تدریج انواع آن را شناخت. یک روز ماسک ادب و بی‌تفاوتی به صورتش می‌زد و یک روز ماسک خوشرویی و توجه. زدن و درآوردن ماسک‌ها آسان نبود. تمرینی درونی می‌خواست. آنها را که می‌زد، خیالش راحت بود. کسی نمی‌توانست او را ببیند. از اصابت طعنه‌ها و تکه‌پرانی‌ها در امان بود. می‌توانست پشت آن جور دیگری باشد. در عالم خودش باشد، مخالف باشد، ناراحت باشد، شاد باشد، متفاوت باشد و از بیرون دیده نشود.
n re
بعدها می‌فهمد که حس، پوشه و پرونده نیست که بشود آن را توی کشو گذاشت و بایگانی کرد. حس روی یک مژه، روی یک تار مو، یا در نوک انگشت پا خودش را به مردن می‌زند تا به وقتش برگردد و گاه با قدرت بیشتری برمی‌گردد.
Mahdi Hoseinirad
سرحال که هست، می‌شود دلقک جمع. بدخلق که می‌شود، می‌رود تو نقش آدم مال‌باخته، عاشق طردشده، شاه خیانت‌دیده، شاعر آواره، سرباز غریب، مرد بی‌یارویاور.
Mahdi Hoseinirad
مدتی است که شورا دیگر نه زن بهتر است نه عروس بهتر. حال معاشرت با دیگران را ندارد. حوصله نمی‌کند غزل را تشویق کند تا چند کلمه از مدرسه و دوست‌هایش بگوید. تلفن‌های کرج را یک‌درمیان نشنیده می‌گیرد. هیچ کتابی را نمی‌تواند تا آخر بخواند. بیشتر وقت‌ها سرش توی موبایل است. مثل مرده دراز می‌کشد و جوری زل می‌زند به دیوار که انگار قرار است سنگ‌نبشته‌ای از توی آن ظاهر شود و معمایی را که شورا در آن گرفتار شده حل کند.
Mahdi Hoseinirad
از یادگاری بدش می‌آید. یادگاری از چیزی خبر می‌دهد که دیگر نیست. مرده است. او را یاد احساسی می‌اندازد که دیگر وجود ندارد. یاد کسی که دیگر دوستش ندارد. یاد سنی که دیگر باز نمی‌گردد.
Mahdi Hoseinirad

حجم

۲۵۹٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۳۲۸ صفحه

حجم

۲۵۹٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۳۲۸ صفحه

قیمت:
۷۴,۰۰۰
تومان