کتاب باغ پیامبر
معرفی کتاب باغ پیامبر
کتاب باغ پیامبر نوشتهٔ جبران خلیل جبران و ترجمهٔ کبری روشنفکر است. نشر افق این کتاب را روانهٔ بازار کرده است. این اثر را که نویسنده آن را همنشین شاهکار خود «پیامبر» میدانست، میتوان نوشتهای غنایی پیرامون زیبایی عرفانی طبیعت دانست.
درباره کتاب باغ پیامبر
کتاب باغ پیامبر پس از درگذشت جبران خلیل جبران و در سال ۱۹۳۳ منتشر شد. او در این کتاب به پیامبر اسلام پرداخته و او را با نام «مصطفی» صدا زده است. داستان «باغ پیامبر» در واقع گفتوگوهای مصطفی (ص) را با ۹ شاگرد و در قالب داستانی با حالوهوای عرفانی و شاعرانه روایت میکند. این کتاب کوتاه چگونه آغاز میشود؟
نویسنده ابتدا توضیح میدهد که «مصطفی» در مهر ماه به جزیرهٔ زادگاهش بازمیگشت. او بر دماغهٔ کشتی که به لنگرگاه نزدیک میشد، ایستاد و دریانوردان به دورش حلقه زدند. مصطفی از همینجاست که گفتوگو را با شاگردانش آغاز میکند؛ گفتوگوهایی که دربارهٔ این است که چگونه یک فرد میتواند زندگی شاد و روشنتری داشته باشد.
خواندن کتاب باغ پیامبر را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
خواندن این کتاب را به دوستداران قصهها و نثرهایی که حالوهوای شاعرانه و عرفانی دارند، پیشنهاد میکنیم.
درباره جبران خلیل جبران
جبران خلیل جبران در ۶ ژانویۀ ۱۸۸۳ و در خانوادهای مسیحی مارونی به دنیا آمد. او اهل بشرّی لبنان و یک نویسندهٔ لبنانی - آمریکایی است.
جبران خلیل جبران در کودکی در فقر مطلق زندگی کرد و بههمینخاطر از سواد و تحصیل بیبهره ماند. او پس از مهاجرت مادرش به آمریکا، توانست به مدرسه برود؛ پس در جوانی تصمیم گرفت به آمریکا بازگردد تا زبان عربی را یاد بگیرد. در جنگ جهانی اول جبران خلیل جبران در جبههٔ آزادیخواهان فعال بود و در نشریههای عربیِ مهاجران عرب در آمریکا، مقالات، شعر و داستان منتشر میکرد. مهمترین کتاب او یعنی «پیامبر» در سال ۱۹۲۳ منتشر شد. این نویسنده و شاعر به نگارش اشعار معنوی و عرفانی پرداخت؛ اشعاری که میتوانند تأثیرات عمیقی بر روی خوانندگان خود بگذارند. ازاینرو است که قلم جبران خلیل جبران، لطافتِ خاص اینگونه نوشتارها را در خود دارد. لحن شعرهای جبران خلیل جبران اغلب رسمی اما صمیمی است. او در شعرهایش از کلمات معنوی و عرفانی استفاده میکند. آثار جبران خلیل جبران به ۲ دسته تقسیم میشوند: آثاری که به زبان عربی نوشتهاند و آثار انگلیسیزبان.
از میان آثاری که جبران خلیل جبران به زبان عربی نوشته است، میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
«موسیقی»، «عروسان دشت»، «ارواح سرکش»، «اشک و لبخند بالهای شکسته»، «کاروانها و توفانها» و «نوگفتهها و نکتهها».
و از میان آثاری که وی به زبان انگلیسی نوشته است، باید به موارد زیر اشاره کرد:
«دیوانه»، «نامههای عاشقانه»، «آیا آدم ندید!»، «پیامبر و رازهای دل»، «ماسه و کف»، «مسیحا»، «پیشتاز»، «خدایان زمین»، «سرگردان»، «مسیح»، «فرزند انسان»، «پیامبر» و «باغ پیامبر».
کتاب پیامبر (The Prophet)، مشهورترین اثر جبران خلیل جبران است. این کتاب جزو معدود کتابهایی در طول تاریخ بوده که چاپ آن هرگز متوقف نشده است.
بخشهایی از کتاب باغ پیامبر
«مصطفی به این جمعیت مشتاق با محبت نگریست اما لب از هم نگشود.
ناگهان از میان مردم بانگی برخاست که مالامال از خاطره و تمنا بود. مصطفی به دریابانان رو کرد و گفت: «برای آنان چه آوردهام؟ من در شهری دور صیادی بودم و آن تیرهای طلایی که به من داده بودند به کار بستم اما بیهیچ صیدی بازگشتم و تیرها را نیز نجستم. کسی چه میداند شاید آن پیکانها در لابهلای شعاع خورشید به بال عقابان مجروحی که سقوط نکردند، آویخته باشند یا شاید سرنیزهها در دستان نیازمندانی باشد تا با آن نان و نوشیدنی بجویند. نمیدانم انجام پیکانها کجاست اما میدانم که در آسمان کمانی ترسیم نکرده است. با اینهمه عشق با دو بالش بر من سایه میگسترد و شما ای دریاداران، خیال مرا به پیش برید اما من خاموش نخواهم بود و حتی اگر دست فصول گلویم را بفشارد، فاش خواهم گفت و اگر شعله لبانم را بسوزاند، سخن سر خواهم داد.»
با آنچه گفت، قلب ایشان به اضطراب افتاد و یکی از ایشان بانگ زد: «استاد از علم خود ما را بیاموزانید شاید که خون شما در رگهایمان جاری است و جانمان که از شما معطر است ما را در فهمیدن یاری دهد.»
پس، او پاسخ داد و صدایش چون آواز باد بود: «آیا مرا به جزیره زادگاهم آوردهاید تا از من پیر و مراد بسازید؟ نه، با حکمت مرا به بند نکشید. من هنوز جوان و خام هستم و هنوز جز سخن نفس نتوانم گفت و نفس همواره در عمق ژرفا مانده است. آنکه حکمت میجوید واگذارید تا لابهلای شقایقهای زرد یا در مشتی گِل سرخ بدان دست یازد اما من ترانه خواهم خواند. برای زمین میسرایم و رؤیاهای تهیتان را که روزانه از خوابی به خوابی دیگر میانجامد، خواهم سرود اما همواره رو به دریا خواهم کرد.»
کشتی دیگر به بندر و حصار ساحلی رسیده بود و بدینسان مصطفی به جزیره زادگاهش برمیگشت تا دوباره بین خانواده و مردمش باشد. فریادی از درون مردم برخاست که احساس غربت مسافری را که بعد از غیبتی طولانی به وطنش بازمیگشت، میزدود. صداها خوابید تا ندای او شنیده شود اما او چیزی نگفت. خاطراتی تلخ را به یاد آورد و با خود گفت: «آیا من به ایشان گفتهام که برایشان خواهم خواند؟ چنین نیست. لبانم تنها برای سرودن آوای زندگی که با نسیم به دنبال سرور و مدد است، گشوده میشود.»»
حجم
۲۸٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۶
تعداد صفحهها
۶۸ صفحه
حجم
۲۸٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۶
تعداد صفحهها
۶۸ صفحه