کتاب ایده های بزرگ برای ذهن کنجکاو

کتاب ایده های بزرگ برای ذهن کنجکاو نوشتهٔ آلن دوباتن و ترجمهٔ رضا رضایی و ویراستهٔ حسین علی جعفری است و انتشارات حکمت و عرفان آن را منتشر کرده است.

درباره کتاب ایده های بزرگ برای ذهن کنجکاو

فلسفه یک موضوع کاملا پیچیده است که بیشتر مردم درباره آن چیزی نمی‌دانند. در مدارس عمومی آن را آموزش نمی‌دهند، بیشتر مردم هم از آن سر در نمی‌آورند و در کل ممکن است عجیب و غریب و غیر ضروری به نظر برسد. اما فلسفه برای همه و در هر سنی که باشند، چیزهای زیادی دارد. فلسفه می‌تواند حتی مهم‌ترین موضوعی باشد که تا به حال مطالعه کرده‌اید. کتاب ایده های بزرگ برای ذهن کنجکاو می‌خواهد دریچه‌ای را برای شما باز کند و به شما نشان دهد که فلسفه چیست و چگونه می‌تواند به شما در درک زندگی کمک کند. ‌

موقعیت‌های زیادی وجود دارند که در آن‌ها شما می‌توانید تفاوت بین روش‌های نابخردانه و خردمندانه در برخورد با رخدادها را ببینید. البته مشکلات زیادی هم بزرگ و هم کوچک در زندگی هر کسی وجود دارد. ما هرگز نمی‌توانیم به طور کامل از شر آن‌ها خلاص شویم، اما همه ما می‌توانیم در نحوه مقابله با مشکلاتمان بهتر عمل کنیم. ‌

ما می‌توانیم سعی کنیم کمتر عصبانی نشویم، سعی کنیم کمتر فریاد بزنیم، و سعی کنیم افرادی را که دوستشان داریم آزار ندهیم و یا به آن‌ها آسیب نزنیم. فلسفه کمک می‌کند تا در برخورد با مشکلات زندگی خود عاقلانه تر رفتار کنیم.

فلسفه از گذشته‌های دور در سراسر جهان وجود داشته است، زیرا مردم همیشه به کمک نیاز داشته‌اند. تا کمتر سرگردان و هول شوند. مردم برای فهم بهترین شیوه زندگی همیشه به کمک نیاز داشته‌اند. در طول سال‌ها، فیلسوفان ایده‌ها و فکرهای مفید زیادی دست یافته اند که این کمک را فراهم می‌کند. در این کتاب بیست و شش ایده و فکر خردمندانه به شما معرفی خواهد شد. ‌

خواندن کتاب ایده های بزرگ برای ذهن کنجکاو را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به کسانی که می‌خواهند به وسیلهٔ فلسفه مشکلات خود را حل کنند پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب ایده های بزرگ برای ذهن کنجکاو

«شاید عجیب به نظر برسد، اما شاید شما خودتان رو خیلی خوب نمی‌شناسید. البته شما چیزهای زیادی درباره خودتان می‌دانید - می‌دانید که چند سال دارید. رنگ چشم خود را می‌دانید اما بعضی چیزها خیلی سخت هستند. برای مثال، شاید شما هرگز پشت گوش‌هایتان را ندیده باشید و احتمالا در مورد شیپور استاش هم چیز زیادی نمی‌دانید (لوله‌هایی که از داخل گوش‌هایتان به پشت بینی شما امتداد دارند)‌ این چیزها در واقع خیلی مهم نیستند، اما چیزهای مهمتری وجود دارند که شما ممکن است در مورد خودتان ندانید، اما باید آن‌ها را بدانید: چیزهایی در مورد احساساتتان. این فقط مشکل شما نیست - همه در درک احساساتشان مشکل دارند. ‌

دلیل این مسئله به خاطر نحوه کارکرد مغز شما (و هر کس دیگری)‌ است: مغز شما در درک این که شما چه احساسی دارید، بسیار خوب است. شما خوب می‌دانید که شما ناراحت یا نگران یا هیجان‌زده هستید. اما مغز شما در یافتن علت این احساس خیلی خوب عمل نمی کند. مغز شما به‌طور خودکار به یاد نمی‌آورد که چه چیزی شما را نگران یا ناراحت کرده است.

فرض کنیم شما قصد داشتید که بعد از مدرسه با مادرتان کیک درست کنید. تمام روز را منتظر بودید، اما او زنگ زد و به شما گفت که یک اتفاقی برای او پیش آمده و او امروز وقت کافی را برای درست کردن کیک ندارد. شما ناامید شدید - الان نمی‌دانید چه کار کنید، و همه چیز کمی خسته‌کننده به نظر می‌رسد. بعد وقتی مادرتان به خانه بر می‌گردد، احساس می‌کنید که به یک دلیلی امروز، روز خوبی نیست. او از شما می‌خواهد میز را برای شام تمیز کنید و به جای اینکه حرف او را بپذیرید، فریاد بزنید: نه! و او جواب می‌دهد: "با من اینطوری صحبت نکن! ناگهان پیش از آنکه شما متوجه باشید، شما از آشپزخانه خارج می‌شوید و بر سر مادرتان فریاد میزنید: " من از تو بدم می‌آید. تو همیشه می‌خوای رییس بازی در بیاری. ‌

شما احساس قوی و شدید دارید: " من خیلی ناراحت هستم!" اما مغز شما فراموش می‌کند که چرا شما واقعا ناراحت هستید. این به خاطر این نیست که شما از مادرتان متنفرید، فقط به خاطر اینکه واقعا می‌خواستید اوقات خوبی با مادرتان داشته باشید و اکنون دلسرد هستید. شما واقعا فکر نمی‌کنید که او رییس بازی در می‌آورد، شما از این که کسی که دوستش دارید آنقدر مشغول بود که زودتر به شما توجه نکرد، ناراحت هستید. تفاوت زیادی بین این احساس که "مادرم همیشه رییس بازی در می‌آورد" و این احساس که "ای کاش مادرم وقت بیشتری برای درست کردن کیک با من داشت" وجود دارد. اما مغز شما این تفاوت‌ها را خوب درک نمی کند.»