دانلود و خرید کتاب ده بچه زنگی آگاتا کریستی ترجمه خسرو سمیعی
تصویر جلد کتاب ده بچه زنگی

کتاب ده بچه زنگی

معرفی کتاب ده بچه زنگی

کتاب ده بچه زنگی نوشتهٔ آگاتا کریستی و ترجمهٔ خسرو سمیعی است و انتشارات شرکت کتاب هرمس آن را منتشر کرده است. این کتابْ ماجرایی جنایی‌کارآگاهی از سری داستان‌های مجموعهٔ کارآگاه نشر هرمس است.

درباره کتاب ده بچه زنگی

ده نفر از طریق نامه‌ای رازآلود که فردی ناشناس برایشان فرستاده، به مکانی دعوت می‌شوند تا تعطیلات خود را در قصری افسانه‌‌ای در جزیرهٔ خصوصی کوچکی به نام نیگر آیلند بگذرانند. این ده نفر رازی در دل خود دارند و در عین حال کنجکاو و عجیب‌غریب هستند. هیچ‌کدام از آنان میزبان را که ثروتمندی مرموز است نمی‌شناسند و او را هیچ‌جا پیدا نمی‌کنند.

 آن‌ها در بعدازظهر باشکوهِ تابستانی به وعده‌گاه می‌رسند. بعد از رسیدن به آنجا تلاش می‌کنند بفهمند چه ارتباطی با یکدیگر دارند اما تمام چیزی که این ده مهمان در آن اشتراک دارند، گذشته‌ای پلید و تاریک است که تمایلی به افشای آن ندارند.

تا اینکه با شعری به نام ده بچه زنگی آشنا می‌شوند که نحوه‌ٔ مرگ ده بچه را شرح می‌دهد. آن‌ها می‌ترسند و به این فکر می‌کنند که اگر تا فردا خبری نشد به خانه‌هایشان برگردند؛ غافل از اینکه سلسله حوادثی پیش‌بینی‌نشده رخ می‌دهد که همه را در اضطرابی نفس‌گیر فرو می‌برد.

این ده نفر چرا دعوت شده‌اند و آیا عاقبت مشترکی در انتظارشان است؟ یعنی می‌توانند از جزیره فرار کنند؟ چه کسی آن‌ها را دعوت کرده است؟ آگاتا کریستی با مهارت خاص خود به این پرسش‌ها پاسخ می‌دهد.

خواندن کتاب ده بچه زنگی را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به دوستداران رمان‌های جنایی پیشنهاد می‌کنیم.

درباره آگاتا کریستی

آگاتا کریستی در تاریخ ۱۵ سپتامبر ۱۸۹۰ در تورکی، دوون به دنیا آمد. او نویسندۀ مشهور انگلیسی و خالق داستان‌های جنایی و ادبیات کارآگاهی بود. او نخستین نویسنده‌ای است که کتاب‌هایش بیشترین ترجمه را به زبان‌های مختلف دنیا داشته و پس از او، ژول ورن و سپس شکسپیر در این روند قرار دارند؛ کریستی همچنین طولانی‌ترین نمایشنامۀ جهان را به نام «The Mousetrap» نوشته است. این نمایشنامه از سال ۱۹۵۲ تا ۲۰۲۰ در West End اجرا شد. این نمایش در مارس ۲۰۲۰ به‌دلیل همه‌گیری ویروس کرونا بسته شد. این نویسندۀ انگلیسی، ترجمه‌شده‌ترین نویسنده است. کریستی ۶ رمان نیز با نام مستعار Mary Westmacott نوشته است. آگاتا کریستی طی هر ۲ جنگ جهانی، در بیمارستان‌ها خدمت کرد و دانشی درمورد سم‌هایی را که در بسیاری از رمان‌ها، داستان‌های کوتاه و نمایشنامه‌های او وجود داشت، به دست آورد؛ او همچنین در دوره‌ای از زندگی‌اش، چندین‌ماه را در حفاری‌هایی در خاورمیانه می‌گذراند و بدین‌ترتیب از این دانش نیز در نگارش کتاب‌هایش سود می‌جست. کریستی از خانواده‌ای ثروتمند و طبقۀ متوسط بود که عمدتاً در خانه تحصیل می‌کرد. او در سال ۱۹۲۰ «ماجرای مرموز در استایلز» را با حضور کارآگاه «هرکول پوآرو» نوشت و با این اثر بود که به نخستین پله‌های موفقیت پا گذاشت.

آگاتا کریستی جوایز ویژه و مختلفی را در طول عمر هنری‌اش دریافت کرده است. بیشتر کتاب‌ها و داستان‌های کوتاه او (و بعضی‌ها از آن‌ها چندین‌بار) به‌صورت فیلم درآمده‌اند. از آن میان می‌توان فیلم‌های قتل در قطار سریع‌السیر شرق، مرگ در رودخانه نیل و قطار ساعت ۴:۵۰ پدینگتون را نام برد؛ همچنین بسیاری از نوشته‌های کریستی بارها برای تهیۀ برنامه‌های رادیویی و تلویزیونی مورداستفاده و اقتباس قرار گرفته‌اند. علی دهباشی، سردبیر مجلهٔ بخارا، در «شب آگاتا کریستی» گفت که این نویسندۀ انگلیسی، به‌خاطر علایق باستان‌شناسی همسرش، بارها به ایران سفر کرده بود. در سال ۱۳۴۵ بود که محمدعلی سپانلو با آگاتا کریستی گفت‌و‌گویی انجام داد.

تنها بخشی از آثار این نویسنده را در فهرست زیر ببینید:

رمان‌های هرکول پوارو:

شیطان به قتل می رسد، ماجرای اسرارآمیز در استایلز، قتل در زمین گلف، قتل راجر آکروید، چهار (قدرت) بزرگ، راز قطار آبی، خطر در خانه آخر، لرد اجور می‌میرد، قتل در قطار سریع‌السیر شرق، تراژدی در سه پرده، مرگ در میان ابرها، قتل به ترتیب الفبا، قتل در بین‌النهرین، ورق‌های روی میز، شاهد خاموش، مرگ بر روی نیل، کریسمس هرکول پوآرو، ملاقات با مرگ، جنایت‌های میهن پرستانه و ... .

مجموعه داستان‌ها:

تحقیقات پوآرو، قتل در مجتمع مسکونی، راز رگاتا، کارهای هرکول، شاهدی برای پیگرد قانونی، سه موش کور، ماجرای پودینگ کریسمس، گناه مضاعف، نخستین پرونده‌های پوآرو، گرفتاری در خلیج پولنسا، مجموعه چای هارلوین، روشنایی ماندگار.

رمان‌های خانم مارپل:

قتل در خانه کشیش، جسدی در کتابخانه، انگشت متحرک، اعلام یک قتل، آنها این کار را با آیینه انجام می‌دهند، جیب پر از چاودار و... .

آگاتا کریستی در تاریخ ۱۲ ژانویه ۱۹۷۶ درگذشت.

بخشی از کتاب ده بچه زنگی

«بیرون ایستگاه اوک بریج گروه کوچکی ایستاده بودند و ظاهرهٔ نمی‌دانستند در آن لحظه چه باید بکنند. پشت آنان باربرها با چمدانها ایستاده بودند. یکی از آنان صدا زد:

جیم!

راننده یکی از تاکسی ها جلو آمد. با صدای ملایم اهالی دون پرسید: - می‌خواهید به نیگر آیلند بروید؟

چهار صدا تأیید کردند و سپس بلافاصله دزدکی نگاههایی به یکدیگر انداختند. راننده در حالی که آقای قاضی وارگریو را، که از بقیه بزرگتر بود، مورد خطاب قرار می‌داد، گفت:

- دو تا تاکسی اینجاست، آقا. یکی باید بماند تا آن ترن آهسته اکستر برسد. پنج دقیقه ای طول می‌کشد. یکی از مهمانان با آن می‌آید. اشکالی ندارد اگر یکی از شما منتظر بماند؟ اگر یک نفر بماند بقیه در اتومبیل راحت تر خواهند بود. ورا کلایتورن، که به خوبی به خاطر داشت منشی است، بلافاصله گفت:

- من می‌مانم. شما بهتر است حرکت کنید.

و به سه نفر دیگر نگریست. در نگاه و صدایش حالت آمرانه خفیفی احساس می‌شد که از اقتدار حرفه ایش ناشی می‌شد. او بود که همیشه تصمیم میگرفت دخترها در کدام زمین باید تنیس بازی کنند.

خانم برنت خیلی رسمی گفت: - متشکرم.

و سرش را خم کرد و وارد یکی از تاکسی ها شد. در تاکسی را راننده نگه داشته بود.

آقای قاضی وارگریو بعد از او سوار شد. سروان لمبارد گفت: - من می‌مانم با دوشیزه ... ورا گفت:

- کلایتورن.

- نام من لمبارد است. فیلیپ لمبارد.

باربرها چمدانها را درون تاکسی می‌گذاشتند. درون تاکسی آقای قاضی وارگریو با احتیاط مشروعی گفت:

- هوای خوبی خواهیم داشت. دوشیزه برنت گفت: - بله، همین طور است.

و با خود اندیشید: «آقایی متشخص، اصلا به این آدمهایی که در مهمانخانه های کنار دریا دیده میشوند شباهتی ندارد. حتما این خانم یا دوشیزه اولیور معاشران خوبی دارد.)

قاضی وارگریو پرسید: - این طرف کشور را خوب می‌شناسید؟

- من در کورن وال و تورکیا بودم. این اولین بار است که به دون می‌آیم.

قاضی گفت: - من هم اینجا را نمی‌شناسم. تاکسی به راه افتاد.

راننده تاکسی دوم گفت: - حالا که منتظر مانده اید می‌خواهید جایی بنشینید؟ ورا قاطعانه گفت: - نه، به هیچ وجه. سروان لمبارد لبخندی زد و گفت:

- آفتاب اینجا خیلی جذاب است اما شاید ترجیح می‌دهید که بروید توی ایستگاه؟

- نه، همین که از آن ترن شلوغ خلاص شدم کافی است. سروان پاسخ داد: - بله، سفر با ترن در این هوا خسته کننده است. ورا خیلی قراردادی گفت:

- امیدوارم همین طور بماند، هوا را می‌گویم. تابستان انگلستان قابل اعتماد نیست. المبارد بدون نوآوری پرسید: - با این طرف دنیا آشنایی دارید؟

ورا به سرعت پاسخ داد، معلوم بود که می‌خواهد موقعیتش را فوری روشن کند.»

معرفی نویسنده
عکس آگاتا کریستی
آگاتا کریستی
انگلیسی | تولد ۱۸۹۰ - درگذشت ۱۹۷۶

آگاتا کریستی با نام اصلی آگاتا مری کلاریسا میل، ۱۵ سپتامبر ۱۸۹۰ در دون شایرِ انگلستان به دنیا آمد. پدر آمریکایی‌اش فردریک میلر نام داشت. مادرش کلارا بومر انگلیسی و از خانواده‌ای اشرافی بود. آگاتا به دلیل آمریکایی بودن پدر می‌توانست تبعه ایالات متحده نیز باشد، ولی هرگز از آن کشور تقاضای تابعیت نکرد. آگاتا یک خواهر و یک برادر داشت که هردوی آن‌ها از او بزرگ‌تر بودند. گر چه خواهر و برادر آگاتا را به مدرسه شبانه‌روزی و خود او را به یک مدرسه تکمیلی در فرانسه فرستاده بودند اما آگاتا در پنج سالگی خودش خواندن را یاد گرفت و بعد با استفاده از کتابخانه پدرش به معلوماتش اضافه کرد و تحصیلات آکادمیک نداشت.

YasmineGh
۱۴۰۲/۰۷/۰۲

داستان خیلی جالب بود ولی متاسفانه نسخه ایبوک پر از اشکالات املایی بود و این ها لذت خواندن رو خیلی کم میگرد

کاربر ۱۴۰۲۰۷۰
۱۴۰۲/۰۱/۰۳

سلام من نسخه ی چاپی این کتاب رو با ترجمه ی دیگه ای خوندم پس درباره ی ترجمه نمی تونم نظر بدم اما داستان کتاب بسیار بسیار جذابه و مطمئن باشید تا آخرین خط کتاب نمی تونید حدس بزنید قاتل

- بیشتر
احسان فتاحی
۱۴۰۲/۰۹/۱۸

یکی از بهترین داستانهای جنایی تمام دورانها عالیه

zahhonra
۱۴۰۲/۰۶/۰۵

ترجمه‌ی ضعیف و نامفهوم حروف چینی از ترجمه هم بدتر بود من تخصصی توی ترجمه ندارم اما خیلی جاها عبارات و کلمات بهتری از چیزی که به وضوح تنها استفاده از ترجمه‌ی گوگل ترنسلیت بود به ذهنم می‌رسید فقط به این خاطر تا

- بیشتر
معصومه کشاورز
۱۴۰۲/۰۴/۱۷

کتاب جنایی عالی واقعا محشره این کتاب آخرش با یه نامه داستان رو از زاویه قاتل تعریف می کنه و می فهمید که عمرا انتظار همچین پایانی رو نداشتید تو خوندن این کتاب جذاب دریغ نکنید.

Ram
۱۴۰۲/۰۸/۱۵

فقط چند صفحه ی اول رو با متن اصلی چک کردم یه سری اشتباهات داره. مثل اسم جزیره، یه جا نوشته اخیرا از جزیره سولجر خبری تو روزنامه ها نبود ولی این نوشته بود. یا پزشک قانونی رو بازپرس ترجمه

- بیشتر
نازنین
۱۴۰۲/۰۵/۱۴

راستش این کتاب رو به اندازه‌ی باقی کتابهای آگاتا کریستی دوست نداشتم ولی بازم داستان خیلی جالبی داشت و توصیه میکنم بخونیدش. نمیدونم چرا کتابی مثل "چرا از ایوانز نخواستند" ب اندازه‌ی این محبوب نیست در حالی که ب نظر

- بیشتر
کاربر ۷۰۶۸۷۱۷
۱۴۰۲/۰۶/۲۸

جالب بود ولی به نظرم بهترین اثر آگاتا کریستی نیست

shiva irani
۱۴۰۲/۰۶/۰۶

این کتاب با اسم دیگر " و آنگاه هیچکس نماند " و با ترجمه محمد خیریان منتشر شده که خیلی از این ترجمه بهتره. این کتاب پر بود از غلطهای املایی نگارشی که دیگه اذیت کننده بود. خود داستان هم

- بیشتر
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۱۵۹٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۲۵۱ صفحه

حجم

۱۵۹٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۲۵۱ صفحه

قیمت:
۸۲,۰۰۰
۴۱,۰۰۰
۵۰%
تومان