جملات زیبای کتاب ده بچه زنگی | طاقچه
تصویر جلد کتاب ده بچه زنگی

بریده‌هایی از کتاب ده بچه زنگی

امتیاز
۴.۱از ۳۰ رأی
۴٫۱
(۳۰)
دریا، که امروز این قدر آرام است، گاه چقدر سنگدل می شود.. دریایی که آدمی را به کام میکشد و به اعماق می برد.
kudli
مرز بین قانون و بی قانونی ... بله، در مسائل زیادی این مرز چندان مشخص نیست.
kudli
هرگز نمیشود درباره دریا پیش بینی کرد، هرگز!
kudli
ما زندگان تخم مرگیم
kudli
«مطمئن باش که گناهت ترا خواهد یافت.
kudli
زمان، زمان؟ گرفتاری ما همین است. تا آن وقت همگی مرده ایم.
kudli
تاریکی را ناراحت کننده یافت. گویی ترسهای هزار ساله بیدار شده اند و می کوشند تا مغزش را اشغال کنند
kudli
آرامش خجسته و مبارک ...
kudli
پیچیده. من هم مأموریت دارم که صد گینی به شما بدهم تا به استیکل هاون، در دون، بروید. نزدیکترین ایستگاه اوک بریج است. آنجا می آیند دنبال شما و شما را به استیکل هاون می برند و از آنجا هم با قایق می روید به نیگر آیلند. در آن جزیره در خدمت موکل من هستید. المبارد ناگهان پرسید: - برای چه مدت؟ - حداکثر یک هفته. سروان لمبارد در حالی که به سبیل کوچکش دست میکشید گفت: - امیدوارم از من نخواهند کار غیرقانونی انجام بدهم.
حانیه بذرافشان

حجم

۱۵۹٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۲۵۱ صفحه

حجم

۱۵۹٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۲۵۱ صفحه

قیمت:
۸۲,۰۰۰
۲۴,۶۰۰
۷۰%
تومان