دانلود و خرید کتاب قتل در قطار سریع السیر شرق آگاتا کریستی ترجمه محمد گذر‌آبادی
تصویر جلد کتاب قتل در قطار سریع السیر شرق

کتاب قتل در قطار سریع السیر شرق

معرفی کتاب قتل در قطار سریع السیر شرق

کتاب قتل در قطار سریع السیر شرق نوشتهٔ آگاتا کریستی و ترجمهٔ محمد گذر‌آبادی است و انتشارات شرکت کتاب هرمس آن را منتشر کرده است.

درباره کتاب قتل در قطار سریع السیر شرق

«قتل در قطار سریع‌السیر شرق» نخستین بار در سال ۱۹۳۴ منتشر شد. داستان این کتاب از ‌جایی آغاز می‌شود که کارآگاه پوآرو که به سفر رفته در هتل تلگرافی دریافت می‌کند که مجبور می‌شود به لندن برگردد. پوآرو در قطارْ راچت که تاجر ثروتمندی است را می‌بیند. راچت، پوآرو را می شناسد و از او درخواست محافظت می‌کند چون به قتل تهدید شده است. پوآرو که از راچت خوشش نیامده، پرونده را رد می‌کند. فردای آن روز جسد راچت در کوپه‌اش پیدا می‌شود…

خواندن کتاب قتل در قطار سریع السیر شرق را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به دوستداران داستان‌های جنایی پیشنهاد می‌کنیم.

درباره آگاتا کریستی

آگاتا کریستی در تاریخ ۱۵ سپتامبر ۱۸۹۰ در تورکی، دوون به دنیا آمد. او نویسندۀ مشهور انگلیسی و خالق داستان‌های جنایی و ادبیات کارآگاهی بود. او نخستین نویسنده‌ای است که کتاب‌هایش بیشترین ترجمه را به زبان‌های مختلف دنیا داشته و پس از او، ژول ورن و سپس شکسپیر در این روند قرار دارند؛ کریستی همچنین طولانی‌ترین نمایشنامۀ جهان را به نام «The Mousetrap» نوشته است. این نمایشنامه از سال ۱۹۵۲ تا ۲۰۲۰ در West End اجرا شد. این نمایش در مارس ۲۰۲۰ به‌دلیل همه‌گیری ویروس کرونا بسته شد. این نویسندۀ انگلیسی، ترجمه‌شده‌ترین نویسنده است. کریستی ۶ رمان نیز با نام مستعار Mary Westmacott نوشته است. آگاتا کریستی طی هر ۲ جنگ جهانی، در بیمارستان‌ها خدمت کرد و دانشی درمورد سم‌هایی را که در بسیاری از رمان‌ها، داستان‌های کوتاه و نمایشنامه‌های او وجود داشت، به دست آورد؛ او همچنین در دوره‌ای از زندگی‌اش، چندین‌ماه را در حفاری‌هایی در خاورمیانه می‌گذراند و بدین‌ترتیب از این دانش نیز در نگارش کتاب‌هایش سود می‌جست. کریستی از خانواده‌ای ثروتمند و طبقۀ متوسط بود که عمدتاً در خانه تحصیل می‌کرد. او در سال ۱۹۲۰ «ماجرای مرموز در استایلز» را با حضور کارآگاه «هرکول پوآرو» نوشت و با این اثر بود که به نخستین پله‌های موفقیت پا گذاشت.

آگاتا کریستی جوایز ویژه و مختلفی را در طول عمر هنری‌اش دریافت کرده است. بیشتر کتاب‌ها و داستان‌های کوتاه او (و بعضی‌ها از آن‌ها چندین‌بار) به‌صورت فیلم درآمده‌اند. از آن میان می‌توان فیلم‌های قتل در قطار سریع‌السیر شرق، مرگ در رودخانه نیل و قطار ساعت ۴:۵۰ پدینگتون را نام برد؛ همچنین بسیاری از نوشته‌های کریستی بارها برای تهیۀ برنامه‌های رادیویی و تلویزیونی مورداستفاده و اقتباس قرار گرفته‌اند. علی دهباشی، سردبیر مجلهٔ بخارا، در «شب آگاتا کریستی» گفت که این نویسندۀ انگلیسی، به‌خاطر علایق باستان‌شناسی همسرش، بارها به ایران سفر کرده بود. در سال ۱۳۴۵ بود که محمدعلی سپانلو با آگاتا کریستی گفت‌و‌گویی انجام داد.

تنها بخشی از آثار این نویسنده را در فهرست زیر ببینید:

رمان‌های هرکول پوارو:

شیطان به قتل می رسد، ماجرای اسرارآمیز در استایلز، قتل در زمین گلف، قتل راجر آکروید، چهار (قدرت) بزرگ، راز قطار آبی، خطر در خانه آخر، لرد اجور می‌میرد، قتل در قطار سریع‌السیر شرق، تراژدی در سه پرده، مرگ در میان ابرها، قتل به ترتیب الفبا، قتل در بین‌النهرین، ورق‌های روی میز، شاهد خاموش، مرگ بر روی نیل، کریسمس هرکول پوآرو، ملاقات با مرگ، جنایت‌های میهن پرستانه و ... .

مجموعه داستان‌ها:

تحقیقات پوآرو، قتل در مجتمع مسکونی، راز رگاتا، کارهای هرکول، شاهدی برای پیگرد قانونی، سه موش کور، ماجرای پودینگ کریسمس، گناه مضاعف، نخستین پرونده‌های پوآرو، گرفتاری در خلیج پولنسا، مجموعه چای هارلوین، روشنایی ماندگار.

رمان‌های خانم مارپل:

قتل در خانه کشیش، جسدی در کتابخانه، انگشت متحرک، اعلام یک قتل، آنها این کار را با آیینه انجام می‌دهند، جیب پر از چاودار و... .

آگاتا کریستی در تاریخ ۱۲ ژانویه ۱۹۷۶ درگذشت.

بخشی از کتاب قتل در قطار سریع السیر شرق

«ساعت پنجِ یک صبحِ زمستانی در سوریه بود. قطار باابهتی که در امتداد سکوی ایستگاه آلِپو دیده می‌شد، در راهنمای راه‌آهن با عنوان قطار سریع‌السیر تورِس مشخص شده بود. قطار از یک آشپزخانه و یک واگن غذاخوری، یک واگن خواب و دو واگن محلی تشکیل شده بود.

کنار پلکانی که به درون واگن خواب منتهی می‌شد، یک گروهبان فرانسوی جوان در اونیفورم خود با حالتی فاخر ایستاده بود و با مردی کوچک‌اندام صحبت می‌کرد که تا گوشهایش را پوشانده بود و تنها چیزهایی که از او قابل رؤیت بود یک بینی نوک‌صورتی و دو نوک یک سبیل تاب داده به سمت بالا بود.

هوا خیلی سرد بود و بدرقه یک بیگانه سرشناس کاری نبود که حسادت کسی را برانگیزد، اما گروهبان دوبُسک نقش خود را مردانه بازی می‌کرد. عبارات مؤدبانه به زبان فرانسه سلیس از دهانش جاری بود. نه اینکه همه چیز را درباره بیگانه سرشناس بداند، اما مثل همیشه شایعاتی سرِ زبانها بود. شاهد بود که خُلقِ ژنرال ژنرال خودش تنگ‌تر و تنگ‌تر شد تا اینکه سروکله این بیگانه بلژیکی پیدا شد که ظاهراً این همه راه را از انگلستان آمده بود. یک هفته گذشته بود، یک هفته بسیار پرتنش، و بعد اتفاقاتی افتاده بود. یک افسر بسیار برجسته خودکشی کرده و دیگری از سِمت خود کناره گرفته بود. اضطراب چهره‌ها ناگهان از میان رفته و از برخی هشدارهای نظامی کاسته شده بود. و ژنرال ــ ژنرالِ خودِ گروهبان دوبسک ــ ناگهان ده سال جوانتر شده بود.

دوبُسک بخشی از گفتگوی میان او و ژنرال را ناخواسته شنیده بود. ژنرال درحالی که سبیلهای بزرگ و سفیدش موقع حرف زدن می‌لرزید با حرارت گفته بود:

ــ ما را نجات دادید،cher mon. آبروی ارتش فرانسه را خریدید.

شما از ریخته شدن خیلی خونها جلوگیری کردید! چطور می‌توانم از شما به خاطر پذیرفتن درخواستم تشکر کنم؟ به خاطر این همه راهی که پیمودید.

و در پاسخ به این حرف، غریبه (که اسمش آقای هرکول پوآرو بود) جواب مناسبی داده بود، از جمله اینکه گفته بود: «مگر یادم می‌رود که یک بار هم شما جان مرا نجات دادید؟» و بعد ژنرال یک پاسخِ بجای دیگر داده بود به آن شکسته‌نفسی برای خدمتی که در گذشته انجام شده بود، و بعد از اینکه دوباره به فرانسه، بلژیک، افتخار، آبرو و چیزهایی از این قبیل اشاره کرده بودند، همدیگر را به گرمی در آغوش کشیده بودند و گفتگو به پایان رسیده بود.

البته ستوان دوبُسک هنوزهم نمی‌دانست ماجرا از چه قرار است، اما به او مأموریت داده شده بود که آقای پوآرو را تا دمِ قطار سریع‌السیر تورِس بدرقه کند و او داشت این کار را با تمام آن حرارت و اشتیاقی که برازنده افسری جوان و آینده‌دار است به انجام می‌رساند.»

معرفی نویسنده
عکس آگاتا کریستی
آگاتا کریستی
انگلیسی | تولد ۱۸۹۰ - درگذشت ۱۹۷۶

آگاتا کریستی با نام اصلی آگاتا مری کلاریسا میل، ۱۵ سپتامبر ۱۸۹۰ در دون شایرِ انگلستان به دنیا آمد. پدر آمریکایی‌اش فردریک میلر نام داشت. مادرش کلارا بومر انگلیسی و از خانواده‌ای اشرافی بود. آگاتا به دلیل آمریکایی بودن پدر می‌توانست تبعه ایالات متحده نیز باشد، ولی هرگز از آن کشور تقاضای تابعیت نکرد. آگاتا یک خواهر و یک برادر داشت که هردوی آن‌ها از او بزرگ‌تر بودند. گر چه خواهر و برادر آگاتا را به مدرسه شبانه‌روزی و خود او را به یک مدرسه تکمیلی در فرانسه فرستاده بودند اما آگاتا در پنج سالگی خودش خواندن را یاد گرفت و بعد با استفاده از کتابخانه پدرش به معلوماتش اضافه کرد و تحصیلات آکادمیک نداشت.

الیزابت دارسی
۱۴۰۲/۰۹/۱۶

آگاتا کریستی‌ ذهن آدم رو به بازی میگیره و اون بخش کارآگاهی و جنایی مغز رو راه میندازه کتاب هاش جزو کتاب هایی آن که دوست نداشتم تموم بشه و از خوندن هر جمله اش انقدر لذت بردم که نفهمیدم کی

- بیشتر
narges
۱۴۰۲/۰۸/۰۶

در کل رمان جنایی چیزی نیست که علاقه من باشه یا برام تو اولویت قرار بگیره ولی با تعریفی که از کریستی شنیده بودم خوندنش رو شروع کردم.. :) داستان با قتلی که در یک کوپه قطار اتفاق می‌افته، شروع

- بیشتر
𝑻𝒂𝒎𝒊𝒍𝒂
۱۴۰۲/۰۶/۲۶

آگاتا کریستی واقعا مستحق تمام تعریف هایی که ازش میشه:)) راستش من کلا کتاب هایی توی سبک جنایی و معمایی نمی‌خونم، ولی وقتی چشمم به کتاب خورد وسوسه شدم بخونمش و الان شدیدا مشتاق خوندن بقیه ی کتاب های آگاتا کریستی

- بیشتر
Serein
۱۴۰۳/۰۳/۰۲

داستان از جایی شروع میشه که قتلی توی یک قطار رخ میده و همه رو وحشت زده میکنه اما روند بازجویی های پوآرو طی داستان باعث میشه حقیقت هایی آشکار بشه که در آخر شما نمیدونید باید قاتل رو سرزنش

- بیشتر
🌱ژان وال ژان🌱
۱۴۰۳/۰۱/۰۷

🌠به نام خدا🌠 🌝🌱آگاتا کریستی فوق العاده است این از ته دل میگم این کتاب شاید داستان کلی خیلی جذابی نداشت اما اتفاقات,مکالمه ها,جزییات خیلی خوب نوشته شده بود طوری که بدترین داستان دنیا هم با این نوع نوشتن خواننده رو

- بیشتر
rey
۱۴۰۲/۱۲/۰۳

داستان کتاب جالب و غیرقایل پیش بینی هست؛ البته من قبلا فیلمش رو دیده بودم... نکته ازاردهنده، ترجمه کتاب هست که قسمت های فرانسوی رو به صورت پاورقی اورده و در متن ترجمه نکرده. ما که بهرحال داریم ترجمه ی کتاب رو

- بیشتر
sunbow
۱۴۰۳/۰۹/۱۳

کتاب خوبیه اما نسبت به سایر کتابها کمی معما واضح و کمی هم فضاییه، این نوع کتب جوری نیستن که شما به عنوان خواننده بتونید همراه با کاراگاه حدس بزنید و فرضیه هاتون رو بررسی کنید، اینجا فقط قادر به

- بیشتر
وحید
۱۴۰۳/۰۸/۲۷

از بهترین کتاب‌های آگاتا کریستی. ترجمه بدک نبود. بعضی جاها نیاز به ویرایش داشت. تکرار کلمه‌ی «اُ» خیلی روی مخ بود. کاش به جای آن از اصوات و کلمات رایج در ایران مثل «آه»، «آهان» و... استفاده شده بود.

mehdik2017
۱۴۰۳/۰۷/۱۰

شاهکاری از آگاتا کریستی که تا حالا چند فیلم و سریال از آن ساخته شده عالی بود باتشکر

Chica
۱۴۰۳/۰۳/۰۲

داستان درمورد جنایتیه که در قطاری به سمت لندن اتفاق می افته و به طور اتفاقی آقای پوآرو هم در اون قطار حضور داره و به دنبال راز این جنایت می گرده‌‌‌... دوباره کتابی دوست داشتنی از آگاتا کریستی و پیشنهاد

- بیشتر
همگی ظاهراً حکایت از شخصیتی مهربان و نیکوکار داشتند. فقط چشمها بودند که این فرض را رد می‌کردند. چشمهایی ریز، گودافتاده و حیله‌گر.
˼السـیِّدة‌َالشَهیدة˹
ــ عجب! فکرش را بکن! باید برای دخترم نامه بنویسم و برایش تعریف کنم. یادتان هست دیشب به شما گفتم آن مرد چهره‌ای شیطانی دارد؟ می‌بینید که درست می‌گفتم. دخترم همیشه می‌گوید: «هروقت مامان چیزی را احساس کند، می‌توانی آخرین سکه جیبت را هم روی درست بودن آن شرط ببندی».
مهرناز احمدی

حجم

۱۹۳٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۲۸۵ صفحه

حجم

۱۹۳٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۲۸۵ صفحه

قیمت:
۸۰,۰۰۰
۴۰,۰۰۰
۵۰%
تومان