کتاب فینلی داناوان کلکش را می کند
معرفی کتاب فینلی داناوان کلکش را می کند
کتاب فینلی داناوان کلکش را می کند نوشتهٔ ال کاسیمانو و ترجمهٔ الهام صیفی کار و ویراستهٔ عطیه طائب است و کتاب کوله پشتی آن را منتشر کرده است. بیشتر مادرها ساعت هشت صبح هر روز عادی یا غیرعادی، توانایی آدم کشتن دارند!
درباره کتاب فینلی داناوان کلکش را می کند
فینلی رمان جنایینویس نهچندان موفقی است که زندگیاش از هر جهت در حال نابودی است. خیلی وقت است که قبضهایش را نپرداخته و همه آنها در صندوق پست حیاط خانهاش روی هم تلنبار شدهاند. کتابهای قبلیاش فروش خوبی نداشتهاند و حالا مهلت تحویل کتاب جدیدش تقریباً سرآمده اما او هیچ ایدهای در ذهنش ندارد. همسر سابقش وکیلی استخدام کرده تا سرپرستی کودکان را از فینلی بگیرد و اگر او به زودی متنی تحویل ناشرش ندهد باید تمام پیش پرداختی را که خیلی وقت پیش خرج شده پس بدهد.
فینلی با مدیر برنامههایش در پانرا قرار دارد. رستورانی که مدتهاست ورودش به آنجا ممنوع شده اما مشکلی نیست؛ چون او با عینک آفتابی بزرگ و کلاه گیس بلوندی خودش را استتار کرده است. همان طور که مشغول صحبت دربارهٔ کتاب جدیدش با مدیر است، یک مشتری صدایشان را میشنود و فکر میکند که فینلی قاتل قراردادی است. مشتری به فینلی پیشنهاد کار میدهد و میگوید به هیچ وجه جواب منفی نمیپذیرد. فینلی که آدم سست ارادهای است مجبور به پذیرش این کار میشود اما هرچه سعی میکند خودش را نجات بدهد بیشتر پایش به این قضیه باز میشود. درآمد این شغل بسیار زیاد است و او همین حالا هم پیش پرداخت خوبی گرفته از آنجا که یک تصمیم بد به بعدی و بعدی منجر میشود و فینلی هم در شرایط بدی گیر افتاده ناچار است که برای نجات هر روز به همراه پرستار بچههایش ورا، کارهای بدتری انجام دهد.
خواندن کتاب فینلی داناوان کلکش را می کند را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران داستانهای معمایی و جنایی پیشنهاد میکنیم.
درباره ال کاسیمانو
ال کاسیمانو برای کتاب تقریباً ازدسترفته، اولین کتابی که برای مخاطب جوان نوشت، در جشنوارهٔ ادگار آلن پو تا مرحلهٔ نهایی رفت و جایزهٔ بینالمللی رمان جنایی را از آن خود کرد. رمان دیگر او، نگه داشتن دود، کاندید نهایی دریافت جایزههای بینالمللی رمان جنایی و برام استوکر شد. مقالات او در هافینگتون پست و تایم منتشر شدهاند. ال همراه همسر، دو پسر و سگشان در بلوریج ماونتن ویرجینیا زندگی میکند. فینلی داناوان کلکش را میکند اولین رمان او برای مخاطب بزرگسال است.
بخشی از کتاب فینلی داناوان کلکش را می کند
«میگویند بیشتر مادرها ساعت هشت صبح هر روز عادی یا غیرعادی قادر به کشتن کسی هستند! آن صبح سهشنبهٔ مذکور، هشتم اکتبر، بنده ساعت هفتوچهلوپنج دقیقه آمادهٔ قتل بودم! اگر تابهحال برایتان پیش نیامده که بخواهید پوشک پسر دوسالهتان را که شربت تقویتیاش روی سراسر صورتش پخش شده، عوض کنید و همزمان به دختر چهارسالهتان که میخواهد برای مهدکودک موهایش را کوتاه کند، برسید، به پرستار بچههایتان که قرار بوده بیاید و نیامده فکر کنید و دانههای قهوهٔ پخششده روی زمین را ــ چون بهخاطر خوابآلودگی یادتان رفته فیلتر قهوهساز را بگذارید ــ جمع کنید، پس بگذارید این حال را برایتان توصیف کنم.
واقعاً آمادگی کشتن یک نفر را داشتم. مهم نبود چه کسی!
دیرم شده بود.
مدیربرنامهام سوار قطار گرند سنترال به یونیون استیشن بود؛ قرار بود در رستورانی که واقعاً از پس هزینههایش برنمیآمدم با او ملاقات کنم تا درمورد کتابی که مهلت تحویلش رسیده بود، اما علیرغم سه بار شروع کردنش به جایی نرسیده بودم و به احتمال زیاد هم هیچوقت تمامش نمیکردم، صحبت کنیم... میدانید که چرا؟ به اطرافم نگاه کنید. دلایل کاملاً مشخص هستند.
خانهٔ ما در ساوث رایدینگ بهقدری به شهر نزدیک بود که زمانی که قرار را برای ساعت ده تنظیم کردم، فکر کردم حتماً به آن میرسم. البته بهقدر کافی از شهر دور بود که برخی از شهروندان عاقل عروسکهایی با سایز بزرگ خریده بودند تا بتوانند بدون جریمه شدن یا بدون ترس از اینکه با موتور یا ماشین، توسط مایی که هنوز روحمان را نفروختهایم تا از این عروسکها بخریم، ترور شوند، وارد لاین وسایل نقلیهٔ حامل سرنشینان زیاد شوند. سوءتفاهم نشود. من پیش از طلاق به ساوث رایدینگ علاقه داشتم؛ قبل از اینکه بفهمم شوهرم با مشاور املاکمان رابطه دارد که رئیس هیئتمدیرهٔ انجمن صاحبخانهها هم بود. البته فکر کنم این خانم وقتی منطقهٔ حومهٔ شهر را بهعنوان «شهری کوچک» به ما معرفی میکرد، این فکر را در ذهن نداشت. بروشوری که به ما نشان داده بود پر بود از تصاویر خانوادههایی که روی ایوانهایشان یکدیگر را در آغوش گرفته بودند. بروشور برای توصیف این ناحیه از لغاتی مانند باصفا و آرامشبخش استفاده کرده بود، زیرا مسلماً صفحات براق یک مجلهٔ مشاور املاک پنجرهٔ خانههای مادران خسته، کودکان برهنه و چسبناک از شربت تقویتی و زمین پر از مو و خون و قهوه را نشان نمیدهند.»
حجم
۳۱۹٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۳۵۲ صفحه
حجم
۳۱۹٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۳۵۲ صفحه
نظرات کاربران
بنظرم مناسب رده سنی نوجوان بود.
کتاب بدی نبود. طنز داشت و یه سری مسائلش با عقل جور درنمیومد مثل اینکه یه کاراگاه اطلاعات پلیسی رو بذاره در اختیار یه نویسنده ولی در کل خوندمش و انتخاب خوبی بود ولی خب کتابای بهتریم هست ترجمهشم خوب
خیلی آبکی و بی مزه بود.....همه چیز بر وفق مراد پیش میرفت و در کل داستان داغونی بود...برای رنج سنی نوجوان خوب بود
ماجرا آبکی شروع میشه و بعد قوام پیدا میکنه در کل ارزش خوندن داره
کتاب ترکیبی از جنایی و کمی کمدی و کمی عاشقانه بود با این که برخلاف بعضی از کتاب های جنایی دیگه به نظر من نکته شوکه کننده ای نداشت ولی چون کمی کمدی داشت باعث میشد از روند داستان لذت
باورم نمیشه این داستان رو انقدر دیر کشف کردم. اگه به داستانهای معمایی و جنایی علاقه دارید یک لحظه هم معطل نکنید و این کتاب رو بخونید، اصلا پشیمون نمیشید. خلاصه: فنیلی داناوان به نویسندهی ناموفقه که توی زندگی شخصیش هم چندان