کتاب قتل های الفبایی
معرفی کتاب قتل های الفبایی
چاپ هشتم کتاب قتل های الفبایی نوشتهٔ آگاتا کریستی و ترجمهٔ محمدعلی ایزدی است. انتشارات شرکت کتاب هرمس این رمان جنایی انگلیسی را روانهٔ بازار کرده است.
درباره کتاب قتل های الفبایی
کتاب قتل های الفبایی (The A.B.C. Murders) حاوی یک رمان به قلم آگاتا کریستی است که نخستینبار در سال ۱۹۳۶ منتشر شد. در این رمان، هرکول پوآرو، آرتور هستینگز و سربازرس جپ نقشآفرینی میکنند. سبک نگارش این اثر در مواقعی اولشخص و گاه سومشخص است. گفته شده است که این روش اولینبار توسط چارلز دیکنز، نویسندهٔ مشهور انگلیسی در کتاب «خانهٔ غمزده» به کار گرفته شد. داستان این رمان چیست؟ یک قاتل سریالی، سه نفر را در سه شهر مختلف به قتل میرساند؛ «آلیس اشر» در شهر آندور در همپشایر، «بتی برنارد» در شهربکسیل - ان - هیل و «سر کارمیل کلارک» در شهر چرچستون. این قاتل پیش از هر قتل، به هرکول پوآرو نامه میدهد. نامه به این کارآگاه مشهور و زبردست میگوید که در روز بیستویکم ماه، منتظر یک معمای جدید باشد. اسکاتلندیارد نامه را جدی نمیگیرد، اما صبح روز بیستودوم خبر میرسد که «آلیس آشر» در انداور با بیرحمی به قتل رسیده و یک نسخه از راهنمای الفبایی قطارهای مسافربری با صفحات باز روی پیشخوانی در نزدیکی جنازه پیدا شده است. این سرآغازِ یکی از رمانهای جنایی به قلم آگاتا کریستی است. هرکول پوآرو چه خواهد کرد؟ این رمان را بخوانید تا بدانید. این اثر در ۳۵ فصل نوشته شده است.
خواندن کتاب قتل های الفبایی را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی معاصر انگلستان و قالب رمان جنایی پیشنهاد میکنیم.
درباره آگاتا کریستی
آگاتا کریستی در تاریخ ۱۵ سپتامبر ۱۸۹۰ در تورکی، دوون به دنیا آمد. او نویسندۀ مشهور انگلیسی و خالق داستانهای جنایی و ادبیات کارآگاهی بود. او نخستین نویسندهای است که کتابهایش بیشترین ترجمه را به زبانهای مختلف دنیا داشته و پس از او، ژول ورن و سپس شکسپیر در این روند قرار دارند؛ کریستی همچنین طولانیترین نمایشنامۀ جهان را به نام «The Mousetrap» نوشته است. این نمایشنامه از سال ۱۹۵۲ تا ۲۰۲۰ در West End اجرا شد. این نمایش در مارس ۲۰۲۰ بهدلیل همهگیری ویروس کرونا بسته شد. این نویسندۀ انگلیسی، ترجمهشدهترین نویسنده است. کریستی ۶ رمان نیز با نام مستعار Mary Westmacott نوشته است. آگاتا کریستی طی هر ۲ جنگ جهانی، در بیمارستانها خدمت کرد و دانشی درمورد سمهایی را که در بسیاری از رمانها، داستانهای کوتاه و نمایشنامههای او وجود داشت، به دست آورد؛ او همچنین در دورهای از زندگیاش، چندینماه را در حفاریهایی در خاورمیانه میگذراند و بدینترتیب از این دانش نیز در نگارش کتابهایش سود میجست. کریستی از خانوادهای ثروتمند و طبقۀ متوسط بود که عمدتاً در خانه تحصیل میکرد. او در سال ۱۹۲۰ «ماجرای مرموز در استایلز» را با حضور کارآگاه «هرکول پوآرو» نوشت و با این اثر بود که به نخستین پلههای موفقیت پا گذاشت.
آگاتا کریستی جوایز ویژه و مختلفی را در طول عمر هنریاش دریافت کرده است. بیشتر کتابها و داستانهای کوتاه او (و بعضیها از آنها چندینبار) بهصورت فیلم درآمدهاند. از آن میان میتوان فیلمهای قتل در قطار سریعالسیر شرق، مرگ در رودخانه نیل و قطار ساعت ۴:۵۰ پدینگتون را نام برد؛ همچنین بسیاری از نوشتههای کریستی بارها برای تهیۀ برنامههای رادیویی و تلویزیونی مورداستفاده و اقتباس قرار گرفتهاند. علی دهباشی، سردبیر مجلهٔ بخارا، در «شب آگاتا کریستی» گفت که این نویسندۀ انگلیسی، بهخاطر علائق باستانشناسی همسرش، بارها به ایران سفر کرده بود. در سال ۱۳۴۵ بود که محمدعلی سپانلو با آگاتا کریستی گفتوگویی انجام داد.
تنها بخشی از آثار این نویسنده را در فهرست زیر ببینید:
رمانهای هرکول پوارو:
شیطان به قتل می رسد، ماجرای اسرارآمیز در استایلز، قتل در زمین گلف، قتل راجر آکروید، چهار (قدرت) بزرگ، راز قطار آبی، خطر در خانه آخر، لرد اجور میمیرد، قتل در قطار سریعالسیر شرق، تراژدی در سه پرده، مرگ در میان ابرها، قتل به ترتیب الفبا یا «قتلهای الفبایی»، قتل در بینالنهرین، ورقهای روی میز، شاهد خاموش، مرگ بر روی نیل، کریسمس هرکول پوآرو، ملاقات با مرگ، جنایتهای میهن پرستانه و ... .
مجموعه داستانها:
تحقیقات پوآرو، قتل در مجتمع مسکونی، راز رگاتا، کارهای هرکول، شاهدی برای پیگرد قانونی، سه موش کور، ماجرای پودینگ کریسمس، گناه مضاعف، نخستین پروندههای پوآرو، گرفتاری در خلیج پولنسا، مجموعه چای هارلوین، روشنایی ماندگار.
رمانهای خانم مارپل:
قتل در خانه کشیش، جسدی در کتابخانه، انگشت متحرک، اعلام یک قتل، آنها این کار را با آیینه انجام میدهند، جیب پر از چاودار و... .
آگاتا کریستی در تاریخ ۱۲ ژانویه ۱۹۷۶ درگذشت.
بخشی از کتاب قتل های الفبایی
«با به قتل رسیدن سِرکارمایکل، پیچیدگی ماجرای اِی. بی.سی. به اوج خود رسید. در روزنامهها غیر از این خبر دیگری دیده نمیشد. گزارشها حاکی از این بود که انواع سرنخها به دست آمده و دستگیریها بزودی شروع خواهد شد. از هرکس و هرجا که تا اندازهای به این ماجرا ربط پیدا میکرد، عکسهایی گرفته و منتشر شده بود. با هرکس که حاضر به مصاحبه بود مصاحبه میشد. در پارلمان هم سؤالهایی مطرح میشد. حالا آنها قتل اندوور را با دو قتل دیگر مربوط میدانستند.
اسکاتلندیارد عقیده داشت علنی کردن این خبر بیش از هرچیز به دستگیری قاتل کمک خواهد کرد. حالا دیگر مردم بریتانیا به ارتشی از کارآگاهان غیرحرفهای تبدیل شده بودند.
دیلی فلیکر این عبارت بسیار جالب را نوشته بود:
شاید در شهرِ شما باشد!
گفتن ندارد که پوآرو در رأس خبرها بود. نامههایی که برایش فرستاده شده بود کپیبرداری و منتشر شده بود. انگشتهای اتّهام همه به سمت او بود، چون از این جنایات جلوگیری نکرده بود. و بر همین اساس هم در دفاع از او میگفتند که بزودی قاتل را معرفی خواهد کرد.
خبرنگارها هم مرتباً برای مصاحبه مزاحمش میشدند:
«اظهارات امروز موسیو پوآرو.»
که معمولا با نیم ستون تعبیر و تفسیر احمقانه همراه بود:
«موسیو پوآرو نسبت به اوضاع چندان خوشبین نیست.»
«موسیو پوآرو در آستانه موفقیت.»
«سروان هستینگز، دوست صمیمی موسیو پوآرو، به نماینده ویژه ما اظهار داشت ...»
بعد من فریاد میزدم:
ــ پوآرو، باور کن من این حرفها را نزدم!
و دوستم با ملایمت جواب میدهد:
ــ میدانم هستینگز، میدانم. بین چیزی که آدم میگوید و چیزی که آنها از قول آدم مینویسند، تفاوت از زمین تا آسمان است. جملهها را یک طوری پس وپیش میکنند که معنیشان کاملا برعکس میشود.
ــ دوست ندارم فکر کنی که من این حرفها را زدهام ...
ــ خودت را ناراحت نکن. اینها هیچ اهمیتی ندارد. همهاش چرند است. حتی گاهی ممکن است کمک هم بکند.
ــ چطور؟
پوآرو با جدیت گفت:
ــ دوست عزیز، اگر آن دیوانه مطالبی را که امروز از قول من در دیلی بلاگ نوشته شده بخواند، دیگر من را دشمنی جدی برای خودش نمیداند!
شاید از نوشتههای من این طور بیاید که کار مهمی در زمینه تحقیقات انجام نمیگرفت. در صورتی که اسکاتلندیارد و پلیسهای محلّی استانهای مختلف به طور خستگیناپذیری این قضیه را دنبال میکردند و به کوچکترین سرنخی توجه داشتند.
هتلها، صاحبان مسافرخانهها و استراحتگاههای شبانهروزی ــ و به طورکلی همه آنهایی که در شعاع بزرگی از محل وقوع این جنایات قرار داشتند ــ مورد بازرسی و بازجویی دقیق قرار گرفتند.
صدها داستان از اشخاص خیالی که گفته میشد مردی را دیدهاند که «قیافه خیلی عجیب و مشکوکی داشته» یا «مردی با قیافهای شوم که دزدکی داشته فرار میکرده» با تمام جزئیات مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته بود. حتی از بررسی مبهمترین اطلاعات نیز غفلت نمیشد. قطارها، اتوبوسها، باربریهای راهآهن، راهنماها، کتابفروشیها، لوازمالتحریرفروشیها ــ همه به طور خستگیناپذیری مورد سؤال و جواب و تحقیق قرار میگرفتند.»
حجم
۲۰۹٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۰
تعداد صفحهها
۲۸۴ صفحه
حجم
۲۰۹٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۰
تعداد صفحهها
۲۸۴ صفحه
نظرات کاربران
✨️مطالعه نسخهی چاپی____📖* این کتاب رو وقتی ۹ سالم بود خوندم(البته با یه ترجمهی دیگه)و بعد خوندنش بدون اغراق تا دو روز بعدش تو فکرش بودم!عالی بود!به حدی ازش خوشم اومد که با اینکه فیلمش رو هم دیده بودم،دوباره امسال تو
فوق العاده وغیرقابل حدس زدن بود، البته یکی دوجا میشد فهمید ولی نه کامل قضیه را، درضمن یکی ازبهترینهای نویسنده بود، ترجمه هم خوب بود.
داستان معمایی و جنایی خوبی داره، اولین کتابه که از آگاتا کریستی خوندم و به نظرم خوبه. ارزش خوندن داره.
واقعا یکی از بهترین کارهای خانم کریستی هست . تعداد شخصیت ها کم هست بنابراین خواندنش راحت و ضرب آهنگش هم تقریباً تند هست . یکی از بهترین رمانهای پلیسی از لحاظ روانشناسی هم هست توصیه می کنم آرام
از خواندن این کتاب واقعا لذت بردم و توصیفش برایم کار سختیه. سبک نوشتاری داستان خاص بود. پایان هیجان انگیزی داشت. نوع قتل ها هم جالب بود. خواننده کامل درگیر داستان میشد. شروع داستان هم جذاب بود که پوآرو دعوت
از نظر پردازش داستان و فراز و نشیب مثل بقیه کارهای آگاتا کریستی و مجموعه پوآرو خوب و جذاب بود . ترجمه هم قابل قبول بود و میتونست محتوا رو انتقال بده. از ترجمه افراسیابی بهتره. من تو تخفیف خریدمش امیدوارم بقیه ترجمه های
کتاب قتل های الفبایی معروف تجربه جالبی بود. خیلی نکته داشت. تا ۴۰ صفحه ی آخر حداقل نتیجه ای نداشت. خیلی الکی صحبت میکردن و خیلی حرفای گیج کننده میزدن. در کل بد نبود.
من نسخه چاپی این کتاب رو خوندم و اولین کتابی بود که از آگاتا کریستی میخوندم ولی خیلی خوشم اومد و واقعا پیشنهاد میکنم. اون طوری که پوآرو حدس و گمان میزنه و بدون اینکه ذهن رو شلوغ کنه شروع به
.
یکی از بهترین آثار آگاتا کریستی بود باتشکر