دانلود و خرید کتاب کنت دومونت کریستو (جلد اول) الکساندر دوما ترجمه ماه منیر مینوی
تصویر جلد کتاب کنت دومونت کریستو (جلد اول)

کتاب کنت دومونت کریستو (جلد اول)

انتشارات:انتشارات توس
دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۹از ۱۹ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب کنت دومونت کریستو (جلد اول)

کتاب کنت دومونت کریستو (جلد اول) نوشتهٔ الکساندر دوما و ترجمهٔ ماه منیر مینوی است و انتشارات توس آن را منتشر کرده است. این کتاب ترجمه‌ای منقح براساس آخرین چاپ‌های پاریس است.

درباره کتاب کنت دومونت کریستو (جلد اول)

کنت دو مونت کریستو رمانی است نیمه‌تاریخی و نیمه‌داستانی از الکساندر دوما، نویسندهٔ توانا، مشهور و پرکار فرانسوی که در قرن نوزدهم زیسته و در دوران نه چندان طولانی عمر خود (۱۸۷۰-۱۸۰۲) حدود ۳۰۰ رمان و نمایشنامه نوشته است؛ که اکثر آن‌ها، به‌خصوص رمان‌های تاریخی‌اش، شهرت جهانی دارد و به تمام زبان‌های زندهٔ دنیا ترجمه شده است. بسیاری از داستان‌های او بارها به صورت فیلم‌های سینمایی و تلویزیونی تهیه شده و در معرض دید و تحسین میلیون‌ها نفر پیر و جوان قرار گرفته است.

کنت دو مونت کریستو، یکی از زیباترین، اخلاقی‌ترین و پرخواننده‌ترین کتاب‌های دوما، و یکی از اولین کتاب‌هایی است که در زمان ناصرالدین شاه قاجار به وسیله مترجمی به نام طاهرمیرزا که از شاهزادگان قاجار بود، با نبودن وسایل لازم و با نثر آن زمان به زبان فارسی ترجمه شد و با چاپ سنگی به چاپ رسید.

این ترجمهٔ نیمه‌کامل، در طول صد و اندی سال، بارها در سال‌های مختلف تجدید چاپ شده است، اما از آنجا که کتاب بسیار مفصل و ترجمهٔ آن مشکل بود، تاکنون ترجمه نشده بود.

کتاب کنت دومونت کریستو (جلد اول) در حال حاضر دقیق‌ترین و کامل‌ترین ترجمه‌ای است که از این اثر بزرگ دوما در دسترس عموم قرار می‌گیرد. 

ادموند دانتس، دریانوردی زندانی و مسافری مرموز با چندین چهره، می‌خواهد با ثروت‌های افسانه‌وار خود طبقهٔ اشراف پاریس را به هم بریزد. دانتس در ۱۸۱۵، در روز ازدواجش، به اتهام دروغین طرفداری از ناپلئون در بندر مارسی زندانی می‌شود و بر اثر بدخواهی رقیب عشقی‌اش، فرنان و رقیب تجاری‌اش، دانگلار، ۱۴ سال در زندان می‌ماند. این واقعه به نفع مقاصد سیاسی یک قاضی جوان و جاه‌طلب به نام ویلفور است که در زندانی‌شدن او دست دارد. درسیاه‌چال پس از چندین سال از زندانی‌شدنش، متوجه می‌شود که زندانی دیگری مشغول حفاری جهت فرارکردن از زندان است. سرانجام او نیز مشغول به کار می‌شود و متوجه می‌شود که او «آبه‌فاریا» یک کشیش و دانشمند ایتالیایی است. آبه‌فاریا، نقشه گنج سرشار جزیرهٔ مونت‌کریستو را در اختیار او می‌گذارد؛ ولی قبل از اینکه بتوانند نقشهٔ فرار خود را نهایی کنند اتفاق دیگری رخ می‌دهد. 

خواندن کتاب کنت دومونت کریستو (جلد اول) را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به دوستداران داستان‌های شاهکار کلاسیک دنیا پیشنهاد می‌کنیم.

درباره الکساندر دوما

الکساندر دوما در سال ۱۸۰۲ به دنیا آمد. او رمان‌نویسی فرانسوی است که به رمان‌های ماجراجویانه‌اش مشهور است.

دوما علاوه‌بر رمان‌نویسی، مقاله‌نویس، نمایش‌نامه‌نویس و خبرنگار نیز بود. او پس از استقرار رژیم سلطنتی، در سن ۲۰سالگی و در سال ۱۸۲۲ به پاریس رفت و با کمک اقوام پدری، به سمت منشی مخصوص دوک دو اورلئان درآمد. هم زمان با کار در پاریس، دوما به نوشتن مقاله برای مجلات و نمایشنامه برای تئاتر می‌پرداخت.

در سال‌های ۱۸۳۹ تا ۱۸۴۱ دوما به همراه تنی چند از دوستان‌اش، رمان «جنایات مجلل» را طراحی کرد و نوشت. این رمان در ۸ قسمت، به شرح جنایات مشهور اروپا می‌پردازد.

نویسندگی برای دوما درآمد زیادی به همراه داشت، اما نوع زندگی اشرافی و ول‌خرجی و دست و دلبازی دوما درنهایت باعث ورشکستگی او شد. او در سال ۱۸۵۱ برای رهایی از دست طلبکاران‌اش به روسیه گریخت و دو سال از زندگی‌اش را در آنجا سپری کرد.

دوما بیش از ۳۰۰ عنوان کتاب دارد. کتاب‌های او تقریباً به تمام زبان‌های زنده دنیا ترجمه شده و تاکنون بیش از ۲۰۰ فیلم براساس کتاب‌های‌اش ساخته شده است. بسیاری از رمان‌های او از جمله «کنت مونت کریستو»، «سه تفنگدار»، و «بیست سال بعد» رمان‌هایی دنباله‌دار و سریالی هستند.

کشور فرانسه، نویسندگان برجستۀ زیادی دارد اما گویا گسترۀ خوانندگان هیچ ‌یک از آنها به دوما نمی‌رسد. او از پیشگامان مکتب رمانتیسیسم بود و گاهی رگه‌هایی از مکتب رئالیسم نیز در نوشته‌های او یافت می‌شود.

الکساندر دوما در سال ۱۸۷۰ درگذشت.

بخشی از کتاب کنت دومونت کریستو (جلد اول)

«دانگلار را که اسیر چنگال دیو کینه بود، در حالی رها کنیم که فرضیه‌هایی حیله‌گرانه علیه رفیقش در گوش کشتی‌دار می‌خواند؛ و به تعقیب دانتس بپردازیم که پس از عبور از تمام طول کوچه کانه بیر به کوچه نوای پیچید، و داخل خانه‌ای شد که در سمت چپ گذر مهلان قرار داشت. با عجله و در حالی‌که با یک دست نرده‌ها را گرفته بود و با دست دیگر قلب پر ضربان خود را می‌فشرد، چهار طبقه پلکان تاریک را بالا رفت، در برابر دری نیمه باز که از داخل آن تا انتهای اتاقی کوچک دیده می‌شد، ایستاد.

این اتاق جایی بود که پدر دانتس در آن می‌زیست. خبر ورود فارائون هنوز به پیرمرد نرسیده بود. دانتس پیر بالای یک صندلی ایستاده، با دستی لرزان مشغول سیم کشیدن به دور چند بوته لادن بود. این بوته‌ها با گل‌های ساعتی همراه بود که با پیچیدن به دور چفته پنجره‌اش از آن بالا می‌رفت.

پدر، پدر.

پیرمرد فریادی کشید و روی گرداند. چون پسرش را پشت سر خود دید، لرزان و رنگ‌پریده، خود را به آغوش او افکند.

مرد جوان با نگرانی فریاد کشید:

چه شده است پدر؟ آیا بیماری؟

نه، نه ادموند عزیزم. پسرم، فرزندم، نه. امّا انتظار دیدار تو را نداشتم، شادی، تأثیر دیدار ناگهانی تو... آه، خدای من! به نظرم می‌رسد که دارم می‌میرم.

پدر جان، ناراحت نباش. منم. خودم هستم. آن طور که می‌گویند شادی هیچ زیانی نمی‌رساند. به خاطر همین بی‌خبر وارد شدم. به جای آنکه این‌طور مبهوت نگاهم کنی، لبخند بزن. حالا که من برگشته‌ام، می‌توانیم خوشبخت باشیم.

پیرمرد گفت:

چه بهتر پسرم. امّا چطور می‌توانیم خوشبخت باشیم؟ آیا تو دیگر مرا ترک نمی‌کنی؟ خوشبختیت را برایم بازگو کن.

مرد جوان گفت:

خداوند از گناه من بگذرد که دارم درباره سعادتی حرف می‌زنم که خانواده‌ای را عزادار کرده است. ولی خدا خودش می‌داند که من طالب چنین سعادتی نبودم. امّا حالا که خوشبختی می‌رسد، من قدرت ندارم که از این بابت اندوهگین باشم. پدر، کاپیتن لکلر شجاع ما فوت کرد؛ و احتمال دارد که من با پشتیبانی آقای مورل جای او را بگیرم. می‌فهمید پدر؟ پیش از بیست سالگی کاپیتن شدن! صد لویی طلا مستمری سالیانه و سهمی از سود کالا داشتن؛ آیا اینها بیش از آن نیست که دریانورد فقیری چون من می‌تواند امیدش را داشته باشد؟

پیرمرد گفت:

بله پسرم، بله. این واقعآ یک سعادت است.»


معرفی نویسنده
عکس الکساندر دوما
الکساندر دوما

الکساندر دوما نویسنده‌ی شهیر و پرآوازه قرن نوزدهم فرانسه است. او از سال‌های نخست جوانی شروع به درخشیدن کرد و تاکنون هم افولی بر شهرتش نیست. دوما از خلال نوشتن نمایشنامه‌ها و رمان‌های تاریخی ماجراجویانه، نام خود را در تاریخ ادبیات فرانسه و جهان جاودان کرد.

کنتس مونت کریستو
۱۴۰۱/۰۹/۲۷

به روزهایی فکر می کنم که توی این کتاب زندگی کردم. تپش قلب و نگرانی ام برای ادموند، اشکهایم برای مرسده، نفرتم از ویلفور و کادروس. لشگرکشی ناپلئون، لوئی هجدهم و شکست ناباورانه اش، روزهای تاریک زندان، آبه فاریا و صبر

- بیشتر
Sajad
۱۴۰۱/۱۰/۲۲

شاهکاری بی نظیر داستان پردازی عالی و پر کشش ترجمه ای بسیار روان

roro
۱۴۰۲/۰۱/۲۶

کاش این مجموعه کتاب رو وارد بی نهایت کنید حیفه این اثر شاخص تو بی نهایت نباشه بسیار حیفه

Mahi.sa
۱۴۰۲/۱۲/۲۱

بهترین رمانی که تو عمرم خوندم.. واقعا شاهکار و جذابه. من نسخه چاپیشو حدود ۱۲ سال پیش خوندم باوجودیکه تعداد صفحات زیادی داره اما حتی یک صفحه ش رو هم نمیشه حذف کرد.. به قدری زیبا و دقیق به جزئیات پرداخته که

- بیشتر
روزنه های دانش
۱۴۰۲/۱۲/۲۸

سلام این کتاب پر از توصیف های زیبا بود و الان که به این کتاب فکر میکنم حس میکنم من هم در این داستان نقشی داشتم این کتاب را به همه ی کسانی که دنبال کتاب خوبی می‌گردند و حوصله ی

- بیشتر
سیدکریم وسمه گر
۱۴۰۳/۰۶/۲۵

فقط یک کلام میتوان گفت عالی و جذاب ِتا عمق جان و روح لذت بردم

M
۱۴۰۳/۰۴/۲۷

کتاب جالبی است و واقعا از شاهکارهای ادبی است.

امیرحسین
۱۴۰۳/۰۲/۱۷

دومین اثری که از نویسنده ی بزرگ الکساندر دوما خواندم. اثری که در شناخت تاریخ، سبک زندگی، آداب و سنن و... راهگشاست. همراه با داستانی جذاب که خواننده تا تا پایان میخکوب میکند.

فردین
۱۴۰۳/۰۲/۰۲

عالی نه بهتر از عالی

Reza Permon
۱۴۰۲/۱۲/۲۴

کتابی که با وجود ضعف‌های پیدا و پنهان در شخصیت‌پردازی، روند پیشبرد داستان و وجود شخصیت‌های زائد، یکی از بزرگ‌ترین و حماسی‌ترین آثار تاریخ ادبیات فرانسه و حتا جهان است. باید اعتراف کنم که جادویی غریب در پسِ سطر سطر

- بیشتر
اگر می‌خواهید گناهکار را بیابید، اوّل در جستجوی کسی باشید که جنایت به او سود می‌رساند.
soroosh7561
لب‌ها به نوعی حرف می‌زنند، و دل‌ها به نوعی دیگر می‌اندیشند.
soroosh7561
کدام تنهایی بزرگ‌تر، شاعرانه‌تر از تنهایی در یک کشتی که بر روی امواج دریایی بزرگ، در تاریکی شب، در سکوت بی‌انتها و در زیر نگاه خداوند، در حرکت است، می‌توان یافت؟
کتاب دوست
دانگلار یکی از آن مردان حسابگری بود که با قلمی در پشت گوش زاده می‌شوند، و به جای قلب دواتی پر از مرکب سیاه در سینه دارند. برای او همه چیز در این دنیا تفریق یا ضرب بود، و یک عدد، زمانی که می‌توانست بر جمع محاسبه او بیفزاید، برایش به مراتب بیش از یک انسان ارزش داشت.
معین کرمانی
انسان آفریده نشده است تا چنین آسان به سعادت دست یابد. خوشبختی همچون قصرهای جزایر سحرآمیز است که تعدادی اژدها دربان‌هایشان هستند. برای فتح این قصرها باید مبارزه کرد.
معین کرمانی
شاه پدر ملّت است. کسی که بخواهد شاه را سرنگون کند یا بکشد، قصد کشتن پدر سی و دو میلیون انسان را کرده است.
soroosh7561
چه می‌شود کرد؟ ما همه فانی هستیم.
soroosh7561
من جسد مردی بدبختم که شما او را در سیاهچال قلعه دیف زنده به گور کردید. خداوند به این جسد بیرون آمده از گور، نقابی از چهره کنت دو مونت ـ کریستو گذاشت، او را با الماس و طلا پوشاند تا فقط امروز شما بتوانید او را بشناسید. من ادموند دانتس هستم.
کتاب دوست
امروز مرگ همچون دایه‌ای که کودک را می‌جنباند، به من لبخند می‌زند.
soroosh7561
انسان بدبخت به جای آنکه از خدا شروع کند، به خدا نمی‌رسد مگر زمانی که تمام امیدهای دیگر را آزموده و به بن‌بست رسیده باشد.
soroosh7561
خداوند شما را کمی دیر به من داد، ولی بالاخره داد. شما هدیه پرارزشی هستید و من به علّت اعطای این هدیه، از خداوند سپاسگزارم.
معین کرمانی
بدترین عمل برای جلب محبّت یک زن، مبارزه با مردی است که مورد عشق آن زن است.
معین کرمانی
مرسدس، چه اهمیت دارد؟ هر قدر شما فقیر و تنها باشید، بیش از هر دختر مغرور یک کشتی‌دار یا دختر ثروتمندترین بانکدار مارسی مورد پسند من هستید. ما به چه چیزی نیاز داریم؟ یک زن شریف و خانه‌دار. من کجا می‌توانم زنی بهتر از شما که این دو خصیصه را داشته باشد بیابم؟ مرسدس در حالی‌که سرش را تکان می‌داد گفت: فرناند، زنی که مردی دیگر جز شوهرش را دوست بدارد، خانه‌دار خوبی نخواهد بود، و هیچ تضمینی هم برای شریف ماندنش وجود ندارد.
معین کرمانی
انسان بدبخت به جای آنکه از خدا شروع کند، به خدا نمی‌رسد مگر زمانی که تمام امیدهای دیگر را آزموده و به بن‌بست رسیده باشد.
Myde
به دو مطلب می‌اندیشم. اوّل به مقدار هوش فوق‌العاده‌ای که شما برای رسیدن به منظوری که داشتید صرف کرده‌اید. پس اگر آزاد بودید چه می‌کردید؟ شاید هیچ. مغز پُری که دارم احتمالا در بیهودگی نابود می‌شد. برای حفر بعضی از کان‌های اسرارآمیز مخفی شده در هوش انسانی، بدبختی لازم است. برای انفجار باروت به فشار نیاز داریم. اسارت همه صفاتی را که در گوشه کنار موّاج بوده است، در یک نقطه گردآورده است. آنها در فضایی تنگ به هم فشرده شده‌اند، و شما می‌دانید که از تصادم ابرها به هم، برق به وجود می‌آید، از برق نور، و از نور روشنایی.
MoonSun
بالاخره از فراز غرور فرود آمد و دست به دامن استغاثه، نه به درگاه خداوند بلکه به آستان انسان‌ها زد. خداوند آخرین ملجأ است، انسان بدبخت به جای آنکه از خدا شروع کند، به خدا نمی‌رسد مگر زمانی که تمام امیدهای دیگر را آزموده و به بن‌بست رسیده باشد.
کتاب دوست
خداوند اگر هم زمان با انسان‌ها می‌بیند، هم زمان با آنها عمل نمی‌کند: «به زودی» خدا می‌تواند هزار سال طول بکشد، یا فقط یک هزارم ثانیه باشد.
کتاب دوست
من می‌خواهم زنده بمانم، می‌خواهم مبارزه را تا پایان ادامه دهم. می‌خواهم سعادتی را که از من گرفته‌اند از نو به دست آورم. فراموش کرده بودم که می‌بایست پیش از مرگ، دژخیمانم را به مجازات برسانم؛ و کسی چه می‌داند، شاید دوستانی را پاداش نیک دهم.
معین کرمانی
برای حفر بعضی از کان‌های اسرارآمیز مخفی شده در هوش انسانی، بدبختی لازم است. برای انفجار باروت به فشار نیاز داریم.
معین کرمانی
خداوند آخرین ملجأ است، انسان بدبخت به جای آنکه از خدا شروع کند، به خدا نمی‌رسد مگر زمانی که تمام امیدهای دیگر را آزموده و به بن‌بست رسیده باشد.
معین کرمانی

حجم

۵۲۰٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۹

تعداد صفحه‌ها

۵۱۳ صفحه

حجم

۵۲۰٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۹

تعداد صفحه‌ها

۵۱۳ صفحه

قیمت:
۹۰,۰۰۰
تومان