دانلود و خرید کتاب دورماندگی میلان کوندرا ترجمه سحر بهشتی
تصویر جلد کتاب دورماندگی

کتاب دورماندگی

دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۳از ۷ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب دورماندگی

کتاب دورماندگی نوشتهٔ میلان کوندرا و ترجمهٔ سحر بهشتی است و نشر روشنگران و مطالعات زنان آن را منتشر کرده است. این کتاب داستانی است دربارهٔ دورماندگی و بی‌خبری از وطن.

درباره کتاب دورماندگی

در زبان یونانی، رجعت را nostos می‌گویند. واژهٔ Algos نیز به‌معنای رنج است. ازاین‌رو نوستالژی یعنی رنجی که به‌دنبالِ آرزوی ناکام‌ماندهٔ رجعت می‌آید. برای بیان این مفهوم بنیادی، اکثر اروپایی‌ها می‌توانند از واژه‌هایی که ریشه در زبان یونانی دارد بهره جویند؛ واژه‌هایی همچون nostalgie، nostalgia. بیشتر این واژه‌ها صرفاً از غمِ برخاسته از عدم امکانِ بازگشت به وطن می‌گویند. دردِ وطن. غمِ غربت؛ آنچه در زبان انگلیسی homesickness، گفته می‌شود. اما در حقیقت، این واژه‌ها از بار معنایی این مفهوم پُرمعنا می‌کاهند. در پرتوِ این شفاف‌سازیِ ریشه‌شناسانه، نوستالژی به‌معنای رنجِ بی‌خبری‌است: از من دوری و نمی‌دانم چه‌برتو می‌گذرد. از وطنم دورم و نمی‌دانم آنجا چه می‌گذرد.

کتاب دورماندگی داستان آدم‌هایی است که همچون ادیسه از وطنشان دور افتاده‌اند. در سپیده‌دمِ فرهنگ یونانِ باستان، اُدیسه، حماسهٔ بنیان‌گذارِ نوستالژی، زاده شد. با تکیه بر این حماسه، اولیس بزرگ‌ترین ماجراجوی تمامی اعصار، بزرگ‌ترین فرد دستخوش نوستالژی نیز محسوب می‌شود. او بی‌میل و رغبتِ باطنی به جنگ تروا رفت و ده سال جنگید. سپس به‌قصد رجعت به‌سوی زادگاهش، ایتاکا، شتابان به راه افتاد. اما دسیسه‌های ایزدانْ سفرش را به درازا کشاند. سه سالِ نخست سفرش را با شگفت‌انگیزترین اتفاقات سپری کرد و هفت سالِ پس از آن را در حکم معشوق و گروگان نزد ایزدبانویی به نام کالیپسو گذراند. این الههٔ عاشق به اولیس اجازه نمی‌داد به جزیره‌اش بازگردد. و اینجاست که نوستالژی خلق می‌شود.

 آدم‌های کتاب دورماندگی در بی‌خبری از زادگاهشان احساس غربت و دلتنگی می‌کنند و یا نمی‌کنند. کوندرا در اینجا حس نوستالژی را به حس بی‌خبری و سردگمی ناشی از دوری از وطن تعبیر کرده است. نگرانی‌ها و دغدغه‌های شخصیت‌های اصلی این رمان که از وطنشان (چک) دور افتاده‌اند گویی نگرانی‌ها و دغدغه‌های خود میلان کوندراست که سال‌ها از وطنش (چک) دور افتاده بود و گویی نگرانی‌ها و دغدغه‌های همهٔ دورافتادگان از چک و فراتر از آن، همهٔ دورافتادگان از وطنشان است.

در این اثر نویسنده از بی‌خبری و دورماندگی می‌گوید: بی‌خبری از وطن، بی‌خبری از یکدیگر و بی‌خبری از خویشتنِ خویش. شخصیت‌های اصلی داستان از موقعیت کنونی زندگی بشر ناخرسندند: از آسمان‌خراش‌هایی که جای چشم‌انداز روستایی را گرفته‌اند، از موسیقی بدل‌شده به قیل‌وقال و از احیای نظام سرمایه‌داری.

خواندن کتاب دورماندگی را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به دوستداران داستان‌های خارجی، به‌ویژه داستان‌های میلان کوندرا پیشنهاد می‌کنیم.

درباره میلان کوندرا

میلان کوندرا، متولد ۱ آوریل ۱۹۲۹ در برنو، چکسلواکی است. او از خانواده‌ای فرهیخته است و پدرش نوازنده‌ای مشهور بوده است. علاقه‌ٔ کوندرا به موسیقی را می‌شود در آثارش دید. کوندرا در سال ۱۹۷۵ به فرانسه تبعید شد و نهایتا در سال ۱۹۸۱ تابعیت فرانسوی گرفت. او خود را نویسنده‌ای اهل فرانسه می‌داند و تاکید دارد آثارش باید در طبقه‌بندی آثار فرانسوی قرار بگیرند. کوندرا چندین بار نامزد جایزه نوبل ادبیات شده است. مشهورترین اثر کوندرا سبکی تحمل ‌ناپذیر هستی است که در فارسی با نام بار هستی هم ترجمه شده است. برخی دیگر از آثار او عبارت‌اند از هویت، جاودانگی، زندگی جای دیگری است، جشن بی‌معنایی و عشق‌های خنده‌دار.

بخشی از کتاب دورماندگی

ایرنا از همان نخستین هفته‌های مهاجرت، خواب‌های عجیب‌غریب می‌دید: می‌دید که سوار بر هواپیمایی است. هواپیما ناگهان تغییر مسیر می‌دهد و در فرودگاهی نامعلوم فرود می‌آید. مردانی مسلح در لباس فرم، پایین پله‌های هواپیما انتظارش را می‌کشند. پلیس‌ِ چک را بازمی‌شناسد و عرقی سرد بر پیشانی‌اش پدیدار می‌شود. در خواب دیگری می‌بیند که دارد در شهری کوچک در فرانسه قدم می‌زند که ناگهان گروهی از زنانِ کنجکاو، لیوان آب‌جو به‌دست، به‌سمت او می‌دوند، با زبان چکی او را خطاب قرار می‌دهند و با صمیمیتی مزورانه می‌خندند. ایرنا وحشت‌زده درمی‌یابد که در پراگ است، فریاد می‌زند و بیدار می‌شود.

شوهرش مارتین نیز از همین خواب‌ها می‌دید. آن دو هر روز صبح برای هم از وحشتِ رجعت به سرزمین مادری خویش تعریف می‌کردند. روزی هنگام گفت‌وگویی با دوستی لهستانی که او هم مهاجر بود، دریافت که بدون استثنا همهٔ مهاجران چنین خواب‌هایی می‌بینند. از این رابطهٔ برادری شبانه که با افراد ناشناس داشت، تحت‌تأثیر قرار گرفت؛ اما بعدتر کمی برآشفت. چگونه رؤیایی که تا این حد شخصی بود، به‌طور دسته‌جمعی تجربه می‌شد؟ پس تکلیف جان‌های یگانه چه می‌شد؟ به‌هرحال طرح پرسش‌های بی‌پاسخ راه به جایی نداشت. تنها چیز قطعی این بود که میلیون‌ها مهاجر، در شبی یکسان، روایت‌های بی‌شماری از رؤیایی واحد را می‌دیدند، رؤیای مهاجرت: یکی از غریب‌ترین پدیده‌های نیمهٔ دوم سدهٔ بیستم.

این خواب‌های کابوس‌وار اسرارآمیز بودند؛ چراکه ایرنا را هم‌زمان دستخوشِ حسی می‌کردند که کاملاً در تضاد با حسِ وحشت بود، حسِ نوستالژی عنان‌گسیخته: روزها چشم‌اندازهای کشورش مقابل دیدگانش عیان می‌شد. نه، این رؤیایی طولانی، آگاهانه و ارادی نبود، چیز دیگری بود: تصویر چشم‌اندازها و مناظر سرزمینش به‌طور غیرمنتظره، ناگهانی و به‌سرعت در سرش جان می‌گرفت و بی‌درنگ محو می‌شد. روزی مشغول گفت‌وگو با رئیسش بود که به‌ناگاه همانند صاعقه‌ای، باریکه‌راهی را میان مزرعه‌ای دید. روزی دیگر، در ازدحامِ واگن مترو، همان‌طور که در تقلا بود تا جایی برای خود باز کند، در کسری از ثانیه، گذرگاهی کوچک در محله‌ای سرسبزِ در پراگ، مقابلِ دیدگانش پدیدار شد. این تصاویرِ گذرا تمامِ روز به سراغش می‌آمدند تا موقتی دردِ فقدانِ بوهمِ ازدست‌رفته‌اش را تسکین بخشند.

همان کارگردان ضمیر ناخودآگاه که روزها قسمت‌هایی از چشم‌اندازهای سرزمین مادری را همچون تصاویری از نیک‌روزی نشانش می‌داد، شب‌ها رجعت رعب‌آور، به همان سرزمین را بر او عیان می‌ساخت. روزها از زیباییِ وطن ترک‌گفته پرده برمی‌داشت و شب‌ها از وحشت بازگشت به آن. روزها بهشتی را که گم کرده بود، نشانش می‌داد و شب‌ها جهنمی را که از آن گریخته بود.


معرفی نویسنده
عکس میلان کوندرا
میلان کوندرا

میلان کوندرا (متولد ۱ آپریل ۱۹۲۹)، رمان‌نویس، داستان‌نویس، نمایشنامه‌نویس، مقاله‌نویس و شاعر مشهور اهل کشور چک است که در آثارش، کمدی اروتیک را به شکلی بسیار خواندنی با نقد سیاسی و گمانه‌زنی‌های فلسفی ترکیب می‌کند.

کاربر ۲۴۷۸۳۵۵
۱۴۰۱/۰۴/۱۸

کتاب در باب نوستالژی است. میلان کوندرا تقدس نوستالژی را به چالش می‌کشد و در پی آن است که با چیره‌دستی مخصوص به خود، وطن را پدیده‌ای انتزاعی معرفی کند.‌ پیش از خواندن این رمان، نقدهای بسیاری از آن خوانده‌

- بیشتر
اگرچه پیش‌بینی‌ها همواره به خطا می‌روند؛ همگی حقیقتی را دربارهٔ پیش‌بینی‌کنندگانْ آشکار می‌سازند، حقیقتی که نه از آیندهٔ آنان که از اکنونشان می‌گوید.
مریم
در زبان یونانی، رجعت را nostos می‌گویند. واژهٔ Algos نیز به‌معنای رنج است. ازاین‌رو نوستالژی یعنی رنجی که به‌دنبالِ آرزوی ناکام‌ماندهٔ رجعت می‌آید.
mohamad mirmohamadi

حجم

۱۵۶٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۱۶۷ صفحه

حجم

۱۵۶٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۱۶۷ صفحه

قیمت:
۴۶,۵۰۰
تومان