کتاب احساس تنهایی و توتالیتاریسم
معرفی کتاب احساس تنهایی و توتالیتاریسم
کتاب احساس تنهایی و توتالیتاریسم؛ پژوهشی در جامعه شناسی ایران نوشتهٔ داریوش محمدی مجد است و روشنگران و مطالعات زنان آن را منتشر کرده است.
درباره کتاب احساس تنهایی و توتالیتاریسم
احساس تنهایی مسئلهٔ نویسندهٔ کتاب احساس تنهایی و توتالیتاریسم است و میخواهد ریشهها و عوامل مؤثر بر آن را بیابد. احساس تنهایی هر انسانی از عدم برآوردهشدنِ ابرازِ محبت و دوستی از سوی انسانها به وجود آمده است. در این نوشته، احساس تنهایی لزوماً به عنوان پدیدهای خصوصی مطرح نیست بلکه به عنوان نشانهای اکنونی و در سطح خُرد برای آیندهٔ یک تمدن نیز مطرح است.
با وجود چهرههای گوناگونی که احساسِ تنهایی دارد، یک ویژگی بسیار بارز در تمامی آنها مشترک است و آن وجود نوعی احساس خلأ و تهیبودن در اعماقِ جان است. احساسِ خلأ هیچ وقت به تمامی قابل درک نیست، چراکه آدمی تنها «وجود» را در مییابد و تصوری از عدم ندارد. از آنجا که عدم در وجود نمیتواند حادث شود، احساس تنهایی نمیتواند در این ویژگی (و در ذات خود) باقی بماند و فرّار است و سریع به عارضهای روانی یا جسمی (مخصوصاً روانی) تبدیل میشود که دو نمونهٔ آشکار و تحقیق شدهٔ آن افسردگی و اضطراب است. دلیل دیگر این خاصیت آن است که این نشانه (در نوع عالی خود) جزو غیرقابل تحملترین احساسهاست و آدمی به شدت از آن میترسد و برای رهایی از این ترسِ بیمارگونه فرد با مکانیسمهایی سعی میکند از آن بگریزد. همین ویژگی فرّاربودن و تبدیلی احساس تنهایی باعث میشود به هنگام تشخیص و سنجش آن دچار مشکل شویم و نتوانیم احساس تنهایی را از بیماریهای نژندی و روانشناختی تمیز دهیم.
آرنت در کتاب ریشههای توتالیتاریسم (۱۹۵۱) تعریفی جامع و مانع از این پدیده ارائه میدهد: احساس تنهایی یعنی «نهباخودبودن» و «نهبادیگرانبودن». مراد آرنت از این جمله چیزی شبیه به توانِ ارتباط و گفتوگو با خود است. پسْ از منظر هانا آرنت احساس تنهایی یعنی ناتوانی در ارتباط با خوییشتن و ناتوانی در ارتباط با دیگران. به عبارتی وقتی میگوییم فرد نهبادیگران است و نهباخود یعنی این فرد نه دوستی دارد نه آشنایی، نه پدر دارد نه مادر نه برادر نه خواهر و نه هیچ فامیلی از درجهٔ n و یا نه خاطرهای از آنها در حافظهاش دارد یا میخواهد داشته باشد که خود را در میان آنها و در ارتباط با آنها تعریف کند. در چنین حالتی هر چه فرد در اطراف خود میبیند برایش ناشناخته است و هیچ فرقی نمیکند که بگوییم این فرد در سیارهای دیگر و با موجوداتی ناشناخته زندگی میکند. اینگونه میپندارد که موجوداتی عجیبْ به زمین حمله کردهاند.
کتاب احساس تنهایی و توتالیتاریسم تلاش میکند ارتباط تنهایی با توتالیتاریسم را بیشتر واکاود و نشان دهد که چگونه میتوان در دام تنهاییای که حکومتهای توتالیتر ایجاد میکنند، نیفتاد.
خواندن کتاب احساس تنهایی و توتالیتاریسم را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به پژوهشگران جامعهشناسی، روانشناسی و فلسفه پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب احساس تنهایی و توتالیتاریسم
«دینپیرایی، روشنگری و انقلاب صنعتی دست در دست هم شکافی میان هستی خودآگاه و وجود ناخودآگاه انسان غربی بهوجود آوردهاند که هر روز عمیقتر میشود. نتیجهٔ این روند جدایی انسان از زندگی همبایی، منزویشدن او و ازدسترفتن فردانیتاش بود. در وجه روانینادیدهگرفتن و سرکوب غرایز و ناخودآگاه، نیروهای غیر عقلانی جمعی را فعال کرد و نوعی روان تودهها و تورم روانی جمعی به وجود آورد. در وجه اجتماعی انزوا و ذرهمانندشدنِ افراد به تکوین انسان تودهای در
جامعه و دولت جمعگرا راه برد.برآیند اصلی دینپیرایی برباد رفتن مرجعیت کلیسای کاتولیک رومی بود. با این که از جمله نتایج این امر افزایش اهمیت دنیوی فرد بود که بعدها در سیمای آرمانهای سیاسی جدید برابری، دموکراسی و رفاه اجتماعی نمود یافت. دینپیرایی با خود سردرگمی و کشمکش مذهبی، فکری، سیاسی و اجتماعی را به همراه آورد. انسان اروپایی انگارهٔ آرمانی پدر را به دولت فرافِکند و در گذر زمان دولت را چونان مرجعِ مسئولِ همهٔ اندیشهها و خواستها و به عنوان رزاق همگان البته در معنایی مادیتر تلقی کرد. از این گذشته تأکید فلسفی روشنگری بر فردباوری، برابری و دموکراسی به همراه گرایشی که این اصول به ایجاد خودپرستی و بیدولتی داشتند، سبب نوعی
بازگشت جبرانخواهانه به انسان جمعی ـ سربرآوردن سوسیالیسم و کمونیسم ـ شد. بیدولتی برخاسته از فردباوری و بیشکلی جمع در نتیجهٔ آنْ سرانجام ظهور سلطان یا دیکتاتور خودکامهای را ضروری ساخت که یا امیال تودهها را ارضا میکرد یا آنها را بازیچهٔ دست خود میساخت یا آنکه به انقیادشان میکشید.»
حجم
۱۸۹٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۷
تعداد صفحهها
۱۴۴ صفحه
حجم
۱۸۹٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۷
تعداد صفحهها
۱۴۴ صفحه