کتاب روانکاو
معرفی کتاب روانکاو
کتاب روانکاو؛ آغاز اولین روز مرگ بر تو مبارک باد داستانی معمایی نوشتهٔ جان کاتزن باخ و ترجمهٔ طاهره صدیقیان است و روشنگران و مطالعات زنان آن را منتشر کرده است.
درباره کتاب روانکاو
کتاب روانکاو؛ آغاز اولین روز مرگ بر تو مبارک باد داستانی معمایی و جنایی دربارهٔ دکتر روانکاوی به نام فردریک استارک است که بیماران زیادی را معاینه میکند. او در آستانهٔ تولد ۵۳سالگیاش نامهٔ عجیبی دریافت میکند با این عنوان: تولد ۵۳ سالگیات را تبریک میگویم. آغاز اولین روز مرگ بر تو مبارک باد.
چه کسی این نامه را برای او فرستاده است؟ منظورش از اولین روز مرگ او چه بوده؟ آیا فردریک مرده است؟ چه کسی قصد کشتن او را دارد؟
همه چیز وقتی عجیبتر میشود که پیغام دیگری برای او میرسد: خودت را بکش دکتر!
خواندن کتاب روانکاو را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران داستانهای جنایی و معمایی پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب روانکاو
«ریکی استارت به سختی به صندلی تکیه زد، انگار خشمی که از کلمات روی نامه مقابلش بیرون میزد قادر بود مشت بر صورتش بکوبد. به زحمت روی پاهایش ایستاد، به سوی پنجره رفت و آن را باز کرد، سروصدای شهر را آزاد گذاشت تا همراه با نسیم غیرمترقبهٔ ماه ژوئیه، که وعدهٔ توفان و رعد و برق شبانه را میداد، به درون آرامش اتاق کوچک سرازیر شود. نفسی به سینه کشید، در هوا دنبال چیزی میگشت تا او را از حرارتی که وجودش را فرا گرفته بود، آسوده کند. میتوانست صدای جیغ گوشخراش آژیر پلیس را چند خیابان آن طرفتر بشنود، و ناموزونی مداوم بوق اتومبیلها را. دو یا سه نفس عمیق کشید، سپس پنجره را بر روی تمام صداهای طبیعی زندگی شهری بست.
به طرف نامه برگشت.
با خود فکر کرد، به دردسر افتادهام. اما چهقدر، به هیچوجه مطمئن نبود.
درک میکرد به شدت مورد تهدید قرار گرفته است، اما محدودهٔ آن تهدید هنوز آشکار نبود. بخشی مهم از وجودش اصرار داشت که مدرک روی میز تحریرش را نادیده بگیرد و به راحتی از شرکت در این بازی که اصلا بازی به نظر نمیرسید، امتناع کند. تمام تعلیمات و تجربیاتش به او میگفت که هیچ نکردن منطقیترین کار ممکن است. به رغم همهٔ اینها، اغلب اوقات روانکاو درمییابد که ساکت ماندن و پاسخ ندادن به تحریک برانگیزترین و خشنترین رفتار بیماران، زیرکانهترین راه برای رسیدن به حقایق روانشناسی آن اعمال است. او بلند شد و همچون سگی که بویی غیرعادی را استشمام میکند، دوبار دور میز راه رفت.
در دور دوم، ایستاد و دوباره به صفحهٔ کلمات خیره شد.
سرش را تکان داد. دریافت که این کار فایدهای ندارد. لحظهیی ظرافت و کارآزمودگی نویسنده تحسینش را برانگیخت. ریکی میفهمید که احتمالا تهدید "تو را میکشم" را با بیتفاوتی کسالتباری میپذیرفت. اندیشید، آخر، او زندگی طولانی و کاملا خوبی داشته است، بنابراین تهدید به قتل مردی میانسال به واقع چندان ارزشی ندارد.»
حجم
۵۰۱٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۷
تعداد صفحهها
۵۲۵ صفحه
حجم
۵۰۱٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۷
تعداد صفحهها
۵۲۵ صفحه
نظرات کاربران
یکی از بهترین کتاب هایی که خوندم عالی بود