کتاب افسانه های بی زمان
معرفی کتاب افسانه های بی زمان
کتاب افسانه های بی زمان نوشتهٔ ادیت هامیلتون و ترجمهٔ پریرخ صنیعی است. روشنگران و مطالعات زنان این کتاب را منتشر کرده است. نویسنده در این اثر از اسطوره های یونان، روم، نروژ و... سخن گفته است.
درباره کتاب افسانه های بی زمان
کتاب افسانه های بی زمان نوشتهٔ ادیت هامیلتون است. نویسنده در این اثر بیان کرده است که نوشتن کتابی دربارهٔ اساطیر، نیازمند استفاده از منابع متعدد و گسترده است. بین اولین نویسندهٔ اسطوره و آخرین آن بیش از ۱۲۰۰ سال فاصله است. داستانها مشابه نیستند، همانگونه که میان سیندرلا و شاه لیر هیچگونه شباهتی وجود ندارد. به عقیدهٔ نویسنده بازگو کردن این افسانهها در یک کتاب، چنان است که کسی بخواهد ادبیات انگلیس را از «چاوسر» و غزلهای حماسی شکسپیر، مارلو، سوئیفت و دیفو را از درایدن و پوپ و غیره آغاز کند تا به تنیسون و براونینگ برسد و سرانجام مثلا آن را به کیپلینگ و گالزورثی ختم کند. مقصود نویسنده از نگارش کتاب حاضر این نبوده که جا پای نویسندگان بزرگ بگذارد، بلکه او تنها در تلاش است تا نشان دهد که افسانهها از نویسندگان مختلفی گردآوری شدهاند.
خواندن کتاب افسانه های بی زمان را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران اسطورهشناسی پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب افسانه های بی زمان
«بههرحال احتمالاً باقی زندگی پلوپس با موفقیت سپری شد و او تنها فرد از نیاکان و نوادگان تانتالوس بود که بر پیشانیاش مهر بداقبالی نخورد. در ازدواج خوشبخت بود هر چند همسرش بانویی خطرناک از کار درآمد که مسبب مرگ خیلیها شد. او هیپودمیا نام داشت. البته مردن آدمها به خاطر او زیاد هم تقصیر او نبود بلکه مقصر اصلی پدرش بود. آن پادشاه یک جفت اسب کمنظیر داشت که آرس به او بخشیده بود و نسبت به اسبان میرای دیگر بینهایت زیبا و باشکوه مینمودند. از طرفی شاه دخترش را بسیار دوست میداشت و مایل نبود او را شوهر دهد، پس هر وقت برایش خواستگار میآمد، شرطی معین میکرد مبنی بر اینکه در مسابقهٔ اسبدوانی با اسبان او رقابت کند ولی اگر برنده نشد کشته شود. جوانان زیادی جان در راه این شرط باختند. اما پلوپس هم به خود جرئت داد و با قبول شرط، خواستار ازدواج با دختر شد. او از اسبش مطمئن بود چون هدیهای از جانب پوسیدون بود. اسب پلوپس در مسابقه برنده شد که میگویند خود هیپودمیا در برندهشدن او بیشتر از پوسیدون و اسباهدائیاش نقش داشت. او عاشق پلوپس شده بود و احساس میکرد باید به این مسابقات احمقانه خاتمه دهد، پس به ارابهران پدرش که میرتیلوس نام داشت رشوه داد تا به او کمک کند. او نیز پیچ چرخ ارابهٔ شاه را شل کرد و بیهیچ مشکلی پلوپس مسابقه را برد. بعدها ارابهران به دست پلوپس کشته شد و همین کار او موجب بروز یکسری بدبختیهای پشت سر هم برای نسلهای بعدی خانواده شد. اما اغلب نویسندگان دلائل بهتری برای بدبختی خانواده ارائه کردهاند و ضعف اخلاقی و بیشرمی تانتالوس را سبب تیرهروزی افراد این خانواده دانستهاند.»
حجم
۱٫۲ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۳۵۹ صفحه
حجم
۱٫۲ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۳۵۹ صفحه