دانلود و خرید کتاب کابوس های درخت پرتقال مائده مرتضوی
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
کتاب کابوس های درخت پرتقال اثر مائده مرتضوی

کتاب کابوس های درخت پرتقال

معرفی کتاب کابوس های درخت پرتقال

کتاب الکترونیکی «کابوس های درخت پرتقال» نوشتهٔ مائده مرتضوی در نشر چشمه به چاپ رسیده است. رمان داستان یک زن جوان است. زنی که به خانه‌ای جدید آمده تا خود را کاملا از آن‌چه بر او رفته برهاند. او مدام خواب می‌بیند و در ذهنش نیز خشونتی پنهان وجود دارد. کمی بعد از حضور در این خانه، درمی‌یابد مردی در همسایگی‌اش است که نقاشی می‌کند؛ مردی جذاب. اما این تازه آغاز فهم یک رخداد تکان‌دهنده است که همه معادلات قهرمان رمان را بر هم می‌زند. در این رمان نویسنده توجه خاصی به عنصر مکان داشته و مسیر روایت و حرکت شخصیت اصلی را بر آن نهاده ‌است.‌

درباره کتاب کابوس های درخت پرتقال

مفهوم خانه به‌عنوان عنصری بنیادین در این رمان حضور دارد. خانه‌ای که انگار از آن راوی نشده، چراکه ارواح هنوز آن‌جا را ترک نکرده‌اند. رمان تلاش کرده هم از فرصت‌های ادبیات جنایی استفاده کند و هم به نوعی به تاریخ‌نگاری شخصی یک ذهن خشن و البته رویابین دست بزند.

شخصیت اصلی داستان دختری به نام هدیه است. راوی در آستانه چهل‌سالگی و مرگ زنی که او را بزرگ کرده و فکر می‌کرده مادرش است پی به وجود خانه‌ای می‌برد.‌ این خانه در محلۀ تجریش تهران واقع شده و خانۀ ‌پدری هدیه است.‌ در چنین وضعیتی هدیه با اشراف به مالکیت ‌خانه و دل‌کندن از خانه‌ای که در آن بزرگ شده، فقط با یک چمدان وارد خانۀ پدری می‌شود. گذشته هدیه و دوران کودکی‌اش با پیچیدگی‌هایی روبه‌روست که نویسنده با واردکردن راوی به این خانه خواننده را با این رازها مواجه می‌کند. اما هدیه از این خانۀ قدیمی چه می‌خواهد که هفت روز را در آن سپری می‌کند؟ پاسخ این پرسش را می‌توان در مکان داستان یعنی خانه جست‌وجو کرد.‌

 رمان هفت فصل دارد که غیر از فصل آخر ابتدای هر فصل با تکه‌ای از کابوس راوی شروع می‌شود. موتیف‌های تکرارشونده در کابوس‌ها یعنی خانه، درخت پرتقال، حوض، کارد و خون نشانه‌هایی هستند که نویسنده با اتکا به آنها مخاطب را به تأمل وا می‌دارد که ارتباط آنها با شخصیت هدیه چیست؟ در واقع بازنمایی دنیای درونی شخصیت بر محور کابوس‌های او می‌چرخد تا از طریق مکان رمزگشایی شود. ‌همین دغدغه و پرسش‌های بی پاسخ در ذهن هدیه است که او را بعد از ‌سال‌ها بر آن می‌دارد تا وارد خانۀ ‌پدری شود. در واقع او برای رهایی از کابوس‌ها و کشف گذشتۀ خود پا به خانه می‌گذارد.‌

کتاب کابوس های درخت پرتقال را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب به علاقه‌مندان به رمان‌های ایرانی معاصر پیشنهاد می‌شود. این رمان مضمونی رازآلود و نمادین دارد و عنصر خانه نقش ویژه‌ای در پیش‌برد داستان ایفا می‌کند.

بخشی از کتاب را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

دمِ غروب بود که رسیدم. آسمانِ تهران آبی‌پرتقالی بود و شهر، انگار زیر لحافی زرد و نارنجی عشق‌بازی کند، سرحال بود و قبراق. میدان تجریش غلغله بود. هر کس با یک دستش ساک و کیسه‌های خرید را گرفته بود و با دست دیگرش، دست کسی دیگر را. از این‌که این‌جا تنها کسی نبودم که ساک و چمدان دارد احساس راحتی می‌کردم. دست دیگرم را هم که مثل همیشه کنارم آویزان بود، کردم توی جیبم تا با کُرک‌های توی جیب گرم شود و ناخن‌هایش که از سرما بنفش شده بود دوباره صورتی شود. از دستکش متنفر بودم، یک جورهایی دست‌وبالم را می‌بست. دم‌به‌ساعت برای جلو کشیدن شال و روسری یا جواب دادن به موبایل باید دستکش‌ها را درمی‌آوردم. از طرفی هم همیشه سرد بودند و یخ. چارهٔ کار همان جیب‌های دوست‌داشتنی‌ام بود. هربار پالتو جدیدی می‌خریدم، توی جیب‌هایش پارچهٔ کرکی می‌دوختم تا دست‌هایم از سرما تلف نشوند.

از مترو تا سر کوچهٔ خانهٔ پدری تاکسی داشت اما دلم می‌خواست پیاده بروم و قاتی هیاهوی شهر بشوم، شلوغی آدم‌ها. می‌خواستم تن‌وبدنم بوی همین محل و آدم‌هایش را بگیرد تا توی لوکیشنِ جدیدم زیاد هم وصلهٔ ناجور نباشم. مثل تکه‌گوشتی یخ‌زده توی پیاده‌رو راه می‌رفتم. صد متری که خیابان دربند را رفتم جلو، انگار کسی ولومِ صدای شهر را کم کند، هیاهوی اطرافم خوابید. من همان‌طور نفس‌های عمیق می‌کشیدم. هوای تهران برایم حکم همان ظرف قهوه‌ای را داشت که توی عطرفروشی زیر دماغت می‌گیرند تا عطر و بوی شیشهٔ قبلی از سرت بپرد.

گوشهٔ پایینِ تابلو کوچه‌ها، خیلی ریز، شمارهٔ منطقه نوشته بود. از بعدازظهرِ آن روز، هر چه این عدد کوچک‌تر شد، همه‌چیز بالا رفت: قیمت‌ها، کلاسِ آدم‌ها، همه‌چیز شکل دیگری پیدا کرد، شکلی بهتر. جدول‌های سیمانیِ یک‌درمیان شکسته، شدند صحیح‌وسالم و شبرنگ. آسفالتِ تکه‌تکه و خاکستری زیر پایم، مخملی و سیاه و براق شد. تیرهای چراغ‌برقِ دو طرف کوچه‌ها هم، انگار قد کشیده بودند و با آن چشم‌های بیضی پُرنورشان از بالا نگاهم می‌کردند.

نظرات کاربران

Nadi Otari
۱۴۰۰/۰۹/۲۷

داستانش واقعا قشنگ بود ولی ایکاش یکم ادامه دار تر بود به جزییات توجه بیشتری میشد درکل خوشم اومد

Wendsday
۱۴۰۲/۱۲/۰۷

کتاب تم سورئال داشت ولی خیلی درهم برهم بود

الیزابت دارسی
۱۴۰۲/۰۹/۰۸

خوب بوددد🧚🏿‍♀️

نِگار؛
۱۴۰۲/۰۶/۲۰

کتاب دارکی بود با اینکه ترسناک نبود ولی به من حس ترس می‌داد اوایلش وقتی صفحات اولو میخوندم چیزی متوجه نمیشدم کم کم فهمیدم به هرحال اگه به رمان های دارک و با پایان باز علاقه دارید پیشنهاد میکنم بخونیدش.

نیتا
۱۴۰۲/۱۲/۲۳

داستان نامفهموم. شخصیت های بی پایه و اساس. روابط بی سر و ته شخصیت های داستان…. در یک کلام افتضاح به تمام معنا و خوشبختانه حجم کتاب کم بود و وقت زیادی برای خواندنش تلف نشد!

زهرا
۱۴۰۲/۱۲/۰۱

افتضاح

بریده‌هایی از کتاب
مشاهده همه (۳)
بیش‌تر آدم‌ها دوست ندارند چیزی آن‌ها را یاد گذشته بیندازد.
نیتا
زمان بدترین جلادی است که هر محکوم به مرگی می‌تواند به خود ببیند. کم‌کم می‌کُشد، کم‌کم می‌گیرد. طوری خودت را از تو می‌گیرد که یک وقت توی آینه نگاه می‌کنی و کس دیگری را می‌بینی، کسی که هیچ‌گاه فکر نمی‌کردی روزی شبیه او بشوی.
نیتا
این‌که خر به نظر برسی شاید مطلوب هیچ آدمی ‫ــ به‌خصوص زنی مثل من ــ نباشد اما چیزی که خیلی می‌چسبد، رنجی است که دیگران از خریت تو می‌برند.
نیتا

حجم

۱۳۵٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۱۵۱ صفحه

حجم

۱۳۵٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۱۵۱ صفحه

قیمت:
۳۶,۰۰۰
۱۸,۰۰۰
۵۰%
تومان