دانلود و خرید کتاب عشق درجه یک فاطمه بیک محمدی
تصویر جلد کتاب عشق درجه یک

کتاب عشق درجه یک

امتیاز:
۱.۰از ۱ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب عشق درجه یک

کتاب عشق درجه یک نوشتهٔ فاطمه بیک محمدی در انتشارات آفتاب گیتی به چاپ رسیده است. این کتاب دربارهٔ عشق و نفرت بین آرزو و آرش است. آرش دوستِ برادر آرزوست ولی آشنایی آن‌ها اتفاقی و به شکلی دیگر است.

درباره کتاب عشق درجه یک

این داستان دربارهٔ دختری به نام آرزو رادمنش است، بیست ساله، دانش‌آموختهٔ معماری که در خانواده‌ای شاد و مهربان زندگی می‌کند. آرزو خانم برادری به نام آرمان دارد و آرمان یک دوست به نام آرش عظیم‌نژاد دارد که رابطه‌شان با هم مثل دو تا برادر است؛ اما آرش استاد دانشگاه است، همان دانشگاهی که آرزو در آن تحصیل می‌کند و در یک شرکت هم با آرمان کار می‌کند. در یک تصادف آرش و آرزو با هم آشنا می‌شوند. در ادامه اتفاقاتی می‌افتد که این دو نفر ابتدا از هم نفرت پیدا می‌کنند و سپس این تفرت جایش را به عشق می‌دهد.

کتاب عشق درجه یک را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب به علاقه‌مندان به رمان‌های عاشقانهٔ ایرانی پیشنهاد می‌شود.

بخشی از کتاب عشق درجه یک

بعد از ۵ دقيقه رفتيم سره كلاس كه كيارش شروع كرد به مسخره بازي. كنسرت گذاشته بود كه همه همخواني ميكردن. بعد خسته شد و نشست. بعد در كلاس باز شد و كلهها چرخيد از پايين شروع كردم كفش مشكي، جين مشكي، پيراهن سفيد، كت خالي و بعد چهرشو ديدم كه با تعجب نگاه كردم گفتم: جناب بيا بشين لازم نكرده ادعاي استاد بودن كني بيا الان استاد بياد داشتم ميگفتم كه شروع كرد گفت: من آرش عظيم نژاد استاد جديد هستم به جاي آقاي محمودي يه چند روزي رو با من كلاس داريد بعد رو به من گفت: لطفاً بشينيد خانم. چشمام داشت مثل وزغ ميپريد بيرون. نشستم و مثل بهت‌زده‌ها تا آخر هيچي نگفتم و تا كلاس تموم شد اداشو در آوردم خسته نباشيد. پسرهي پررو شيربرنج. سوار ماشين شديم. رفتيم خونه. نگين منو رسوند و بعدشم رفت. زنگو زدم مامان گفت كيه؟

سوار ماشين شديم. رفتيم خونه. نگين منو رسوند و بعدشم رفت.  زنگو زدم مامان گفت كيه؟

من: نه نه جون درو باز ميكني تا كباب برگ نشدم.

در باز شد و رفتم تو.

من: سلام به اهل خانه.

يه چيزي خورد پشت آق دايي شيلق!!! به به مامان با دنپايي و يه اخم وايساده.

مامان: ديگه من نه نه شدم آتيش پاره.

نه مامان گلم همينجور عقب عقب رفتم سريع جيم شدم لباسامو عوض كردم و اومد. مامان مامان آرمان كجاست؟

مامان: سره كار.

اووه آقاي كاركن پس سره كار تشريف داره.

بچم هميشه كار كن بوده.

اه اه اه بدم مياد مامان طرف اين پسره‌ی خلشو ميگيره.


ماریا
۱۴۰۰/۱۲/۲۳

مزخرف تر از این نمیشد نوشت

بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۳۲۲٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۶۸ صفحه

حجم

۳۲۲٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۶۸ صفحه

قیمت:
۱۱,۹۰۰
تومان