دانلود و خرید کتاب سه سکانس از پاییز مائده مرتضوی
تصویر جلد کتاب سه سکانس از پاییز

کتاب سه سکانس از پاییز

انتشارات:نشر البرز
دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۶از ۱۳ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب سه سکانس از پاییز

کتاب سه سکانس از پائیز داستانی از مائده مرتضوی است که در نشر البرز به چاپ رسیده است. این کتاب داستانی عجیب با سه راوی دارد و روایتگر عشق و رنجی است که در پی آن می‌آید. ردپای سرخوردگی و مرگ در این اثر پیدا است و با اینحال، چیزی از جذابیت داستان، کاسته نشده است.

درباره کتاب سه سکانس از پائیز

این کتاب، همانطور که از نامش هم برمی‌آید، سه سکانس با سه راوی مختلف دارد.

راوی سکانس اول، المیرا است. دختری که دوبار مرگ را تجربه کرده است و حالا هم در برزخ گرفتار شده است. المیرا در خاطرات رفت و آمد می‌کند. خاطره آشنایی‌اش را با همسرش، فرخ بیان می‌کند و از عشقش به او و ازدواجشان می‌گوید. درست زمانی که می‌فهمد فرخ، در پی شیطنت‌های پی‌درپی‌اش، دیگر تعلق خاطری به المیرا ندارد، تمام رویاهای زیبایی که برای خودش ساخته است، به کابوسی وحشتناک تبدیل می‌شود... دردش اینجاست که همین روزها، به بیماری سختی هم گرفتار می‌شود...

راوی سکانس دوم، مازیار است. همینطور که پابه‌پای مازیار پیش می‌رویم و او خاطرات و زندگی سختش را تعریف می‌کند، ارتباطش را با المیرا و فرخ هم بیشتر می‌فهمیم. اما درست زمانی که تینوش به ماجرا وارد می‌شود، شخصیت‌ها هم رنگ عوض می‌کنند. گویی پوست می‌اندازند و خود واقعیشان بیرون می‌آید.

در سکانس سوم، روایت هانیه را می‌شنویم خواهر تینوش که گویی دانای کل ماجرا است. کسی که بهتر از همه داستان خواهرش را می‌داند و گره‌های داستان را یکی یکی می‌گشاید.

مائده مرتضوی به خوبی توانسته است در کتاب سه سکانس از پائیز، ماجرایی را شرح دهد و مخاطبان را به دنبال خود روان کند. داستان با ضرباهنگی سریع به جلو حرکت می‌کند و رخدادهای غافلگیر کننده‌اش، در جای جای داستان، نفس را در سینه‌تان حبس می‌کند. 

کتاب سه سکانس از پائیز را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

سه سکانس از پائیز را به تمام دوست‌داران ادبیات داستانی معاصر ایران پیشنهاد می‌کنیم. 

بخشی از کتاب سه سکانس از پائیز

همان زمان بود که سرفه‌هایم آغاز شد و، به دنبال آن، سوزش قفسه سینه‌ام. اوایل گمان می‌کردم عصبی است و زیاد توجهی نمی‌کردم، تا اینکه شبی، به دنبال سرفه‌های پی‌درپی، نفسم به خس‌خس افتاد و احساس خفگی کردم. آن شب فرخ، طبق معمول، در خانه نبود و مجبور شدم به پزشک خانوادگی‌مان، دکتر سامان، تلفن کنم. با آنکه دیروقت بود، با زنگ دوم، پاسخ داد و از من خواست صبح اول وقت روز بعد بروم مطب. آن شب هم با مسکنی که تجویز کرد و، خوشبختانه، در خانه داشتیم، خواب راحتی کردم. فردای آن روز که رفتم مطبش، پیش از همه‌چیز، از او قول گرفتم که به پدر چیزی نگوید و الکی او را نگران نکند. دکتر سامان پذیرفت و کلی آزمایش و عکس و... برای من نوشت که تا پایان سال هیچ‌یک از آن‌ها را انجام ندادم.

کم‌کم از گوشه‌وکنار خبر شیطنت‌های فرخ به گوشم می‌رسید. اوایل، تحملش برای من خیلی سخت بود، اما وقتی فهمیدم هر کدامشان سرانجام به چندبار کافه رفتن و چند شب تلگرام بازی ختم می‌شود،‌ حساسیتم کمتر شد. شهرت و محبوبیت فرخ روزبه‌روز افزایش می‌یافت و در نتیجه، طرفدارانش که بیشتر هم زن‌ها و دختران جوان بودند، بیشتر می‌شدند. هر پُستی که فرخ در اینستاگرامش می‌گذاشت،‌ مورد استقبال بی‌نظیر هوادارانش قرار می‌گرفت؛ اظهارنظرهایی که بیشتر به قربان صدقه شبیه بودند تا نظر ادبی.

فرخ دیگر به هیچ‌عنوان دل به کار نمی‌داد و افزون بر مسئولیتی که خودم عهده‌دار بودم،‌ وظایف فرخ نیز افتاده بود گردن من. پدرم، که در زندگی حرفه‌ای‌اش انضباط حرف اول را می‌زد، از این وضعیت به ستوه آمده بود و پیوسته از کم‌کاری‌های فرخ پیش من شکایت می‌کرد، اما من همیشه تمام قد از فرخ دفاع می‌کردم.

کارهای شرکت،‌ بی‌مِهری‌های فرخ، شکایت‌های پدر، همه‌وهمه از من زنی عصبی و بی‌حوصله ساخت. نقطه مقابلم فرخ بود که حتی از دوران نامزدی‌مان هم خوش تیپ‌تر شده بود. دیگر آن قیافه مظلوم جوان شهرستانی کار نابلد و ناشی را نداشت. چهره‌اش جذاب‌تر شده بود و اندامش ورزیده‌تر. یک‌بار که از پنجره خانه‌مان، از دور نظاره‌اش می‌کردم، به همه دخترانی که عاشقش می‌شدند، حق دادم. فرخ دیگر برای خود من هم داشت دست نیافتنی می‌شد.

تنها چیزی که به من آرامش می‌داد، امنیت مالی و امکاناتی بود که فرخ از جانب من داشت و من مطمئن بودم که به هیچ‌عنوان حاضر نیست به خاطر مشتی دختر دهاتی جنوب شهری که اسم خودشان را هم بلد نبودند امضا کنند، به همه آن‌ها پشت پا بزند.

yasamin
۱۴۰۱/۱۲/۰۵

داستان ماجرای جذابی ندارد و صرفا بیان بخشی از زندگی سه شخصیت است که با هم ارتباط دارند ولی مهم ترین ضعف کتاب فصل آخر و به ویژه پایان بندی آن است که کاملا گنگ و نامفهوم خواننده را با

- بیشتر
Nadi Otari
۱۴۰۰/۰۶/۲۰

الان این کتابو خوندم و دوساعته تمومش کردم قبلش به نظرات نگاه کردم فقط دو نظر بود اونم راضی بودن راستش نمیدونم این کتاب جدید که نظراتش کم بوده یا اینکه کسی بهش اعتماد نکرده تا بخونه. از نظر من

- بیشتر
Fatemeh
۱۴۰۰/۱۱/۲۰

کتاب جالبی بود، هر سه شخصیت که در بخشی از کتاب راوی شده بودن، مکمل همدیگه بودن. انگار هر شخصیت در توصیف خودش و دیگری جاهایی رو خالی میزاشت و شخصیت دیگه اون جاها رو تکمیل میکرد که به نظرم

- بیشتر
Mahdokht Ehteshami
۱۴۰۰/۰۴/۲۷

من خیلی این کتاب رو پستدیدم . وقتی سکانس ها عوض میشه خیلی خوبه ... از این که زاویه های مختلف دید رو نشون میده که واقعا یه طرفه به قاضی نمیشه رفت و باید جای شخص باشیم تا بتونیم

- بیشتر
ghazal
۱۴۰۲/۰۲/۲۴

دوستانی که قصد دارید این کتابو بخونید باید بگم سبکش کاملا با رمانایی که تو ذهنتونه و قبلا خوندید فرق داره و به هیچ وجه مثل کارای بهاره حسنی و مائده فلاح و بهاره شرفی و م.بهارلویی و امثالهم نیست

- بیشتر
کاربر ۳۷۷۹۸۰۷
۱۴۰۱/۰۷/۰۶

باتوجه به قسمت هایی که در بخش معرفی خواتده بودم قرار بود در سکانس آخر گره ها گشوده شود اما اصلاً این طور نبود وارتباط خاصی بین قسمت های قبل شکل نگرفت وهر داستان به صورت مجزا روایت شدند

میس سین
۱۴۰۰/۰۷/۱۸

قلم نویسنده پخته و روان بود ..داستان انسانهای خاکستری و کم مایه و بعضا بی مایه..... در ابتدا اسم کتاب و جلد جذابش باعث شد که مشتاق خوندنش بشم و بعد از خوندن کتاب تعجب کردم که چطور این کتاب

- بیشتر
Boran P
۱۴۰۰/۰۴/۲۰

من این کتاب و خیلی پسندیدم، ولی دلیلش ذات خود داستان یا شخصیت هاش نبودن. دلیلش نوع نگارشش بود، زاویه ی دید نویسنده بود که اتفاقات روزمره ی زندگی مردم و اینقدر منحصر به فرد کرده و از پنجره ی

- بیشتر
من مثل فرخ و تینوش و آدم‌های این تیپی نیستم که با داستان‌سرایی و شعر و این‌جور مزخرفات، بخواهم شکل دیگری به دنیا بدهم. زندگی را همان‌طوری که هست می‌بینم و از همهٔ چیزها و کسانی که می‌خواهند زندگی را طور دیگری معنا کنند، حالم به‌هم می‌خورد.
کاربر ۳۷۷۹۸۰۷

حجم

۱۰۱٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۱۲۰ صفحه

حجم

۱۰۱٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۱۲۰ صفحه

قیمت:
۱۵,۰۰۰
تومان