دانلود و خرید کتاب فلسفه ملال لارس اسوندسن ترجمه افشین خاکباز
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
تصویر جلد کتاب فلسفه ملال

کتاب فلسفه ملال

معرفی کتاب فلسفه ملال

کتاب فلسفه ملال نوشته لارس اسوندسن است که با ترجمه افشین خاکباز منتشر شده است. ملال بخشی از زندگی معاصر شده است که برای بهتر زندگی کردن باید درک بهتری از آن داشته باشیم. کتاب فلسفه ملال سعی دارد این موضوع را شرح دهد. 

درباره فلسفه ملال

تلاش برای بررسی مشکل ملال به‌معنای تلاش برای درک این است که کیستیم و در این برههٔ خاص از زمان در دنیا چه جایگاهی داریم. ما در دل فرهنگ ملال زندگی می‌کنیم، و فلسفهٔ ملال تلاش فروتنانهٔ من است برای کنار آمدن با این فرهنگ.

لال، بیش و پیش از هر چیز، به‌جای این‌که موضوع اندیشه‌های نظام‌مند ما باشد چیزی است که با آن زندگی می‌کنیم. با وجود این، می‌توانیم بکوشیم تا مفهوم‌هایی را برای ملال ایجاد کنیم تا بهتر بفهمیم هنگامی که در چنگال ملال گرفتاریم چه چیزی ما را عذاب می‌دهد. کتاب حاضر کوششی است برای اندیشیدن در این باره که ملال چیست، چه زمانی ایجاد می‌شود، چرا چنین است، چرا به آن گرفتار می‌شویم، چگونه بر ما مستولی می‌شود، و چرا نمی‌توان با نیروی اراده بر آن غلبه کرد.

کتاب فلسفه ملال شامل چهار فصل اصلی است: طرح مسئله، داستان‌ها، پدیدارشناسی، اخلاق. در فصل نخست، شرحی کلی از جنبه‌های مختلف ملال و رابطهٔ آن با مدرنیته ارائه می‌دهم. فصل دوم، به ارائهٔ برخی از داستان‌های ملال اختصاص دارد. یکی از نظریه‌های اصلی که در این بخش مطرح می‌شود این است که از نظر تاریخ اندیشه‌ها، رومانتیسم برای درک ملال در دوران مدرن بنیادی‌ترین نقش را ایفا می‌کند. فصل سوم بر پژوهش‌های پدیدارشناسانهٔ هایدگر دربارهٔ ملال متمرکز است. در فصل چهارم، این بحث را مطرح می‌کنم که در برابر ملال چه موضعی می‌توانیم اتخاذ کنیم و چرا مجبور نیستیم چنین موضعی بگیریم. اگرچه می‌توان هر یک از این چهار فصل را به‌صورت جداگانه مطالعه کرد، ولی این فصل‌ها با رشتهٔ سستی به یکدیگر متصل می‌شوند.

خواندن کتاب فلسفه ملال را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به تمام علاقه‌مندان به درک فلسفه برای زندگی پیشنهاد می‌کنیم. 

بخشی از کتاب فلسفه ملال

در میان همکاران، دانشجویان، دوستان و آشنایان نظرسنجی کوچک و غیرعلمی‌ای را انجام دادم که نشان داد آن‌ها به‌طور کلی نمی‌توانند بگویند که آیا گرفتار ملال بوده‌اند یا خیر، اگرچه برخی به این پرسش پاسخی مثبت یا منفی می‌دادند و حتی یکی از آن‌ها ادعا کرد که هرگز دچار ملال نبوده است. برای آن دسته از خوانندگانی که احتمالاً هرگز گرفتار ملال نبوده‌اند، می‌توانم ملال عمیق را، از نظر پدیدارشناختی، به بیماری بی‌خوابی تشبیه کنم که سبب می‌گردد فرد در تاریکی هویت خویشتن را از دست بدهد و در چاهی به‌ظاهر بی‌پایان فرورود. او سعی می‌کند بخوابد و شاید با تردید گام‌هایی نیز برمی‌دارد، ولی نمی‌تواند و در نهایت به برزخ میان خواب و بیداری می‌رسد. فرناندو پِسوآ در کتاب بی‌قراری می‌نویسد:

برخی از حس‌ها مانند خوابی سبک هستند که ذهن ما را همچون مه پر می‌کنند و نمی‌گذارند بیندیشیم و عمل کنیم و ساده و روشن وجود داشته باشیم. انگار نخوابیده باشیم، بخشی از رؤیاهای تصورناپذیر ما در درونمان باقی می‌مانند، و نور بی‌رمق روز جدید سطح راکد حواس ما را گرم می‌کند. حس هیچی ما را سرمست می‌کند، و اراده‌مان همچون سطلی است که حرکتِ بی‌توجه پای رهگذری بر زمین انداخته است. 

ملال پسوآ کاملاً آشکار است و با وجود این‌که شکل خاصی ندارد می‌توان آن را کاملاً تشخیص داد. ولی سرشت چیزها به‌گونه‌ای است که در واقع تعداد اندکی می‌توانند برای این پرسش که آیا دچار ملال هستند یا خیر پاسخی قطعی بیابند. نخست این‌که به‌طور کلی حالاتِ (Moods) افراد، تا جایی که می‌دانیم، به‌ندرت عامدانه‌اند. آن‌ها دقیقاً چیزی هستند که انسان‌ها خویشتن را در آن می‌یابند نه چیزی که آگاهانه به آن بنگرند. دوم این‌که نشانهٔ ملال فقدان کیفیتی است که آن را از سایر حالات، گریزپاتر و وصف‌ناشدنی‌تر می‌کند. کشیش دهکدهٔ گئورگس برنانوس، در خاطرات کشیش دهکده، توصیف خوبی از ویرانگری ناملموس ملال ارائه می‌دهد:

بنابراین با خود گفتم که ملالْ مردم را از درون می‌خورد. طبیعتاً برای درک این مسئله باید اندکی بیندیشیم و چیزی نیست که به‌راحتی به‌چشم بیاید. مثل نوعی غبار است که بی این‌که ببینیم می‌آید و می‌رود، آن را تنفس می‌کنیم، می‌خوریم و می‌نوشیم. مثل پتویی بر روی دست و چهره می‌افتد. همواره باید این باران خاکستر را از سر تا پای خود پاک کنیم. به همین دلیل است که مردم چنین بی‌قرارند. 

MüsyoRahim
۱۴۰۰/۰۵/۱۰

بنظر من کتاب فلسفه ملال یک روایت تاریخی از تنهایی و احساس پوچی است. شاید برای خیلی ماها این احساس پوچی یا به عبارت دقیق تر ملال رخ داده است. اما هیچ گاه آن را درک نکرده ایم و مثل

- بیشتر
parastoo
۱۴۰۰/۱۰/۰۱

کتاب فلسفه ی ملال در صفحات آغازین خیلی زیبا، خیلی تلخ. البته که توصیه نمی کنم کسی بخونه و دچار از هم پاشیدگی بیشتر شه مگر به اون درجه از خلوص رسیده باشه که تهی بودن زندگی رو پذیرفته و داره

- بیشتر
Roya
۱۴۰۰/۰۵/۱۹

یه کتاب ناب و خارق العاده. فقط این کتاب رو با تمرکز باید خوند... کتابیه که دقت خیلی بالایی برای خوندنش لازمه.

ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
۱۴۰۰/۱۱/۱۲

به اعتقاد نویسنده، ملال مردم را از درون می‌خورد و دقیقا مانند غبار، بدون آنکه متوجه شویم به سراغمان می‌آید و مانند خاکستر بر دست و چهره‌مان می‌نشیند. البته هر فردی ملال را به نحوی تفسیر می‌کند. برخی آن را

- بیشتر
Vapimu🍃
۱۴۰۱/۰۸/۲۶

به نظرم کتابی هست که ارزش خوندن رو داره ولی باید با دقت خوند چون بعضاً کمی پیچیده میشه .من از خوندن کتاب لذت بردم و بعضی جملات برام جالب بود و هایلایتشون کردم و حس میکردم یکی داره واقعی

- بیشتر
ساسان
۱۴۰۱/۱۲/۱۶

کتاب خوبی بود ، دیگه به لحظات ملال آور به چشم دیگه ای نگاه می کنید ، شاید بشه گفت دیگه لحظات ملال آور قابل تحمل تر میشه و مثل قبل خیلی هم ملال آور نیست

mj
۱۴۰۱/۰۷/۰۸

دم نویسنده گرم، عالی بود؛یکی از بهترین کتاب‌هایی که تا به حال خواندم. فقط میتونم بگم کتاب رو با تمام وجود قورت بدید.

reza
۱۴۰۱/۰۵/۰۳

کتاب خوبی بود خیلی خوب توضیح داده بود مسئله ملال رو، مسئله ای که بعد از بلوغ به شخصه شدیدا باهاش درگیر بودم بدون اینکه درک کنم چیه و این کتاب خیلی خوب توضیح داد و موضوع رو باز کرد

- بیشتر
مانا
۱۴۰۱/۰۷/۱۸

ممنونم از دکتر شکوری عزیز که این کتابو معرفی کردن

m a
۱۴۰۳/۰۸/۱۲

کتابی فلسفی به نقل قول از تعدادی فلاسفه،درباره مدرنیته واینکه چگونه باعث پوچی و سرگشتگی و ملال وبی اهمیتی زندگی و دنیا شده است.

آنچه افراد را به دردسر می‌اندازد تخیلاتشان است. اگر تخیلی نداشتیم، مشکلی هم نداشتیم چون آنچه را بود می‌پذیرفتیم.
محمدرضا
هرگز نمی‌توانم کسانی را تحمل کنم که وقتی تاریکی را نفرین می‌کنم به‌اصرار می‌گویند که باید شمعی برافروخت. تاریکی نیز تجربه‌ای اصیل است
nastar-esm
چه کسی می‌تواند، سرگذشت پیرمرد را بگوید؟ غیبت را با ترازو بسنجد؟ آرزو را وَجَب کند؟ و حاصل جمعِ اندوه‌های جهان را اندازه بگیرد؟ که در حصار واژه‌ها محصورند؟
ماهی یک برکه‌ی کاشی
گئورگ زیمل می‌گوید، وابستگی به مد نشانهٔ بی‌ارزشی شخصیت فردی، و ناتوانی فرد در شخصیت بخشیدن به خویشتن است. (۱۱۴)
پویا پانا
هنگامی که با فقدان معنای فردی روبه‌روییم، باید با سرگرمی‌های مختلف، یعنی معناهای جعلی، به دنبال خلق جایگزینی برای آن باشیم.
سعیده افضلی
منظور از تهی بودن زمان، تهی بودن از معناست.
ادهمی
ملال معمولاً زمانی ایجاد می‌شود که نمی‌توانیم آنچه را می‌خواهیم انجام دهیم، یا مجبور باشیم کاری را انجام دهیم که نمی‌خواهیم.
پویا پانا
"هرگز نمی‌توانیم نیاز خود به توسعه و رهاسازی خویشتن را انکار کنیم". (۶۲) نیاز ما به مرزشکنی حذف‌شدنی نیست، و هولدرلین این حسرت توسعه را برای رسیدن به هدفی که همواره در خارج از دسترس ما قرار دارد به‌خوبی بیان می‌کند: "هیچ عمل و اندیشه‌ای هرگز تا جایی که آرزو دارید نمی‌رود. شکوه انسان در این است که هرگز راضی نمی‌شود". (۶۳) تلاش برای رستگاری همواره تا ابد به‌تعویق می‌افتد، و "کشاکش" میان ما و دنیا ادامه می‌یابد و تنها در چشم‌اندازی ابدی پایان می‌یابد.
سپیده خانی
در ملال عمیق، هیچ چیزی برای انسان خواستنی نیست. در این حالت، دنیا افسرده و مرده است.
سعیده افضلی
چیزها یکی‌یکی اهمیت خود را از دست نمی‌دهند، بلکه ناگهان همه چیز به کلّ بی‌اهمیتی تبدیل می‌شود.
nastar-esm
به همان میزان که می‌توان کار را احتمالاً درمانی برای ملال دانست، یک مشکل یا تنگنا، و تلاشی برای فرار از زمان نیز هست.
mojgan
تلاش برای بررسی مشکل ملال به‌معنای تلاش برای درک این است که کیستیم و در این برههٔ خاص از زمان در دنیا چه جایگاهی داریم. ما در دل فرهنگ ملال زندگی می‌کنیم، و فلسفهٔ ملال تلاش فروتنانهٔ من است برای کنار آمدن با این فرهنگ.
کیمیا سماواتی
هنگامی که با فقدان معنای فردی روبه‌روییم، باید با سرگرمی‌های مختلف، یعنی معناهای جعلی، به دنبال خلق جایگزینی برای آن باشیم. یا پرستش شخصیت‌های مشهور را در نظر بگیرید که باعث می‌شود مردمی که زندگی خودشان از هر گونه معنا تهی است کاملاً مجذوب زندگی دیگران شوند. آیا شیفتگی ما به چیزهای عجیب و غریب، که رسانه‌های جمعی هر روز به آن دامن می‌زنند، ثمرهٔ آگاهی ما از این ملال نیست؟
Mohamad
انسان‌ها به معنا معتادند. ما همه مشکل بزرگی داریم: زندگی ما باید نوعی محتوا داشته باشد و نمی‌توانیم زندگی‌ای را تحمل کنیم که از نوعی محتوای معنابخش تهی باشد. بی‌معنایی ملال‌انگیز است و برای توصیف ملال می‌توان از استعارهٔ عقب‌نشینی معنا بهره جست. ملال را می‌توان آزردگی‌ای دانست که نشانهٔ این است که نیاز به معنا برآورده نشده است. برای این‌که بتوانیم این ناراحتی را برطرف کنیم، به‌جای بیماری به نشانه‌های آن حمله می‌کنیم و چیزهای مختلفی را به‌جای معنا می‌نشانیم.
mojgan
ملال با بیکاری ارتباط ندارد، بلکه با معنا مرتبط است.
سعیده افضلی
پسوآ به‌درستی می‌گوید که سخت‌کوشی اغلب به‌اندازهٔ بیکاری ملال‌انگیز است. من شخصاً هیچ‌گاه به‌اندازهٔ زمانی که مشغول تکمیل رساله‌ای بزرگ، بعد از چندین سال کار بودم، گرفتار ملال نشدم. این کار مرا چنان دچار ملال کرد که برای ادامه‌اش مجبور شدم همهٔ ارادهٔ خود را به‌کار بگیرم و تنها چیزی که نصیبم شد خستگی عظیم بود. به نظرم کار کاملاً بی‌معنایی بود، و آن را تقریباً مثل یک ماشین خودکار به‌پایان رساندم.
پویا پانا
در غیاب رابطه با خداوند، برای فراموشیِ بیچارگی خود به لذت‌ها روی می‌آوریم،
سعیده افضلی
ملالْ پردهٔ معنا را از روی چیزها کنار می‌زند و تهی‌بودگی و بی‌دوامی آن‌ها را نمایان می‌کند. پس دقیقاً چه چیزی باقی می‌ماند؟ به‌جز هستی، هیچ
nastar-esm
ئی. ام. چوران می‌گوید: "درد مکان مشخصی دارد، ولی ملالْ شیطانی را احضار می‌کند که خانه و پشتیبانی ندارد و به‌جز این هیچی شناسایی‌ناپذیر، که ما را می‌فرساید، هیچ چیزی ندارد".
nastar-esm
البته تنهایی فی‌نفسه چیز خوبی نیست و اغلب همچون باری بر شانه‌هایمان سنگینی می‌کند، ولی منفعت بالقوه‌ای نیز دارد. همهٔ انسان‌ها تنها هستند، و برخی بیش از دیگران تنهایند. ولی هیچ کس را گریزی از تنهایی نیست. مهم این است که چگونه با این تنهایی روبه‌رو می‌شویم و آیا آن را فقدانی می‌دانیم که آرامش ما را سلب می‌کند، یا امکانی که ما را به آرامش می‌رساند. اولاف بول دربارهٔ "فکر عالی و حساس تنهایی" نوشته است. (۲۹) تنهایی به ما امکان می‌دهد که به‌جای جست‌وجوی تعادل در دیگران و چیزهای دیگر که چنان سرعتی دارند که همواره از دستان ما بیرون می‌لغزند، در وجود خود به جست‌وجوی آن برخیزیم.
lordartan

حجم

۲۳۸٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۲۲۲ صفحه

حجم

۲۳۸٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۲۲۲ صفحه

قیمت:
۱۰۲,۰۰۰
۷۱,۴۰۰
۳۰%
تومان