هرمان هسه
دههی ۱۹۶۰ میلادی در بسیاری از نقاط جهان دوران یاغیگری جوانان و تغییر و تحولهای بزرگ و حتی انقلابهای بزرگ بود. خیلی از نظریهپردازان جامعهشناسی دههی ۶۰ میلادی را دورهی تحول فرهنگی بزرگ در جهان صنعتی میدانند. در این دوران است که جوانان بسیاری روی میآوردند به انجام کارهای غیرمتعارف. از قید و بندهای زندگی سنتی خودشان را رها میکردند و با سبک جدیدی زندگی میکردند. در همین دوران بود که رمانهای هرمان هسه میان جوانان یاغی این دوره محبوب شد، با اینکه سالها قبل منتشر شده بودند. به خاطر داستان و خط فکری خاص این رمانها، خیلیها توصیه میکردند، قبل از شروع به مصرف مواد مخدر، بهتر است رمان سیدارتها و یا گرگ بیابان را بخوانید!
کتابهای هرمان هسه در میان جوانان به خصوص اروپاییها، جزو اولین رمانهای جدی است که آنها در آستانه ورود به دنیای بزرگسالی میخوانند. با خواندن رمانهای هسه، خیلی از جوانان اروپایی تحریک میشدند دست به کاری متفاوت بزنند.
زندگی فراتر از روزمرگی
اولین رمان هرمان هسه، پیتر کامنزیند بود. داستان جوانی عاشق طبیعت و شوریدهحال که از جامعهی بورژوازی خارج میشود و سفری طولانی را آغاز میکند. او در این سفر و با ماجراهایی که برایش اتفاق میافتد، میفهمد که زندگی طبیعی از زندگی غرق در مادیاتی که در آن زمان رواج داشت، برتری دارد. پیتر در نهایت میفهمد که نمیخواهد مسیری که خیلیها آن را رفتهاند، دنبال کند. میخواهد در همان راهی که خودش پیدا کرده قاطعانه قدم بگذارد…. او میفهمد برای زندگی جمعی ساخته نشده است.
کتاب پیتر کامنزیند را یک جوان درباره دوره جوانی نوشته. از طرف دیگر کتاب گرگ بیابان درباره بحران میانسالی است. اما جالب است بدانید این کتاب را هرمان هسه دقیقا قبل از تولد پنجاه سالگیش نوشته است. شاید به همین دلیل است که این کتاب هم میان جوانان در دهه ۱۹۶۰ محبوب بود.
چرا جوانان عاشق رمانهای هرمان هسه بودند؟
هرمان هسه در کتابهایش به طور مستقیم با جوانان صحبت نمیکند. اما در داستانهایش از نیروهای جوانی مینویسد. نیروهایی که بزرگسالان آن را از یاد بردهاند، ولی جوانان هنوز آنها را دارند، مانند خسته شدن، تعالی و خواستههای بزرگ از زندگی. خیلی از جوانان انعکاسی از خودشان را قهرمانهای داستانهای هسه میدیدند، آدمی حساس که در جامعه کسی درکش نمیکند. هسه این جوان را یک بار برد به هند و در دوران زندگانی بودا و اسمش را گذاشت سیدارتها. یک بار هم این جوان را برد در عصر جاز در آلمان و اسمش را گذاشت هری هالر. یک بار هم دوران میانسالی این جوان را نشان داد.
هرمان هسه، نویسنده جنبش لبنسفورم
لبنسفورم یک جنبش اجتماعی است که در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم در آلمان و سوییس ایجاد شد. ایده اصلی این جنبش بازگشت به سبک زندگی طبیعی است. تاکید اصلی آنها این بود که غذاها به شیوه ارگانیک تامین شوند، آزادی در هر جنبهای وجود داشته باشد، دینزدایی شود و در عین حال از مصرف الکل و هرگونه مواد مخدر پرهیز شود.
هرمان هسه بهعنوان یکی از نویسندگان تاثیرگذار در آن زمان و در آن جغرافیا، نقش بهسزایی در گسترش این ایده در میان جوانان آن دوران داشته است.
نقاشیهای هرمان هسه
هرمان هسه تقریبا در زندگیش هیچ وقت کار ثابتی نداشت. اما همیشه به باغبانی و نقاشی علاقه داشت. قیمت نسخه اورجینال نقاشیهای هرمان هسه ۱۰ هزار دلار است.
آشنایی با بهترین کتابهای هرمان هسه
با خواندن آثار هرمان هسه میتوانیم نیروهای درونیمان را دوباره به دست آوریم. تعریف جدیدی برای زندگی پیدا کنیم. با داشتن نگاهی دقیقتر به آثار هرمان هسه متوجه می شویم که مهمترین سرمایه ما در زندگی همین لحظهی حال است. باید آن را غنیمت بشماریم. میفهمیم تجملات زندگی مادی دربرابر احساس شور و شادی معنوی ارزشی ندارند. میفهمیم بازگشت به طبیعت راهی پایدار برای شاد زیستن است.
سیدارتها
سیدارتها ماجرای فرزند عالم بزرگ برهمایی، برهمن فرزانه است که از کودکی مانند پدرش زندگی کرده است. در ناز و نعمت زندگی کرده و چیزی از سختیهای زندگی نمیداند. همهی مردم سیدارتها را ستایش میکردند. اما سیدارتها از درون احساس خوبی نداشت.
سیدارتها از درون مدام فکر میکرد که شادیهای اطرافش ابدی نیستند و روزی تمام می شوند. برای همین تصمیم گرفت سفری طولانی را آغاز کند تا دنیا را از زاویهی جدیدی ببیند. در این راه او به محرومیت خودخواسته چنگ میاندازد تا طعم فقر را بچشد. پس از این وارد دنیای لذتهای خودخواسته میشود تا روح و ذهنش رنج زیاد را تجربه کنند. در نهایت او به وحدتی خودخواسته میرسد.
پدر و مادر هرمان هسه در هندوستان از مبلغان مذهبی بودند. برای همین او از طریق آنها با تفکرات فلسفی هند دست پیدا کرد. به همین دلیل در رمان سیدارتها میتواند خیلی دقیق شخصیتپردازی کند.
سلوک به سوی صبح
هرمان هسه داستان سلوک به سوی صبح را در سال ۱۹۳۲ نوشت. داستانی که شخصیترین و در عین حال پر رمز و راز ترین کتاب هرمان هسه به شمار میرود. کتاب شرح سفر معنوی فردی به نام ه.ه به سوی صبح معرفت است. به گونهای که میتوان آن را زندگینامهی نمادین خودش دانست.
ه.ه در سالهای پس از جنگ به حلقهی سالکان راه صبح میپیوندد تا در این سفر شرکت کند. اما این سفر نیمهکاره باقی میماند. چرا که در میانه سفر خدمتکار گروه که منشور گروه را در دست داشته گم میشود. با رفتن او سستی و تردید که از مدتها قبل در گروه رخنه کرده بود، بیشتر میشود.
حالا راوی از گروه دور میافتد و سعی میکند درباره گروه و هدفش و سرگذشتشان چیزی بنویسد و از این راه بود که دوباره خودش را میشناسد.
گرترود
داستان رمان گرترود درباره یک مثلث عشقی و به روایت مردی به نام کان است. هاینریش موث خواننده اپرا رابطهای عاشقانه با گرترود را آغاز میکند. در عین حال کان هم عاشق گرترود است. هاینریش و گرترود با یکدیگر ازدواج میکنند و این موضوع باعث ایجاد رنج و درد بسیار در کان میشود.
زندگی آن دو نفر خوب پیش نمیرود و بعد از مدتی از یکدیگر جدا میشوند. این شکست هر دوی آنها را تحت تاثیر قرار میدهد. اما همهی این ماجراها منبع الهامی میشود برای کان تا بتواند بهترین اجرای اپرای خودش را انجام دهد.
در این رمان هم هرمان هسه دربارهی رشد و تکامل انسانها بعد از تحمل رنجها صحبت کرده است.
داستان دوست من (کنولپ)
داستان دوست من ماجرای شخصی به اسم کنولپ است. او آدم زیرکی است و آزاد بودن را انتخاب کرده و سفر و صحراگردی را به یکجانشینی ترجیح داده است. او در لحظه زندگی میکند و در مجموع آدم شادی است. در این رمان ماجرای مواجهه او با افراد مختلف را میخوانیم.
این کتاب به همهی جوانانی که مدام از زندگی خودشان شکایت میکنند و در مجموع زندگی شادی ندارند، توصیه میکنیم. چرا که با خواندن این کتاب دید جدیدی نسبت به زندگی پیدا میکنیم. می فهمیم شاید مشکل از تعریف ما درباره موفقیت و زندگی خوب است.
بازگشت زرتشت
بازگشت زرتشت مجموعه نامههایی است که هرمان هسه نوشته است. محتوای اصلی این نامهها نقد صنعتی شدن شهرها و گرایش مردم به شهرنشینی است. هسه در این نامهها سعی میکند به کمک ادبیات جهانبینی روحگرایانه خودش را به همه نشان دهد. هسه در این نامهها تفکر ضد جنگ و ناسیونال خودش را در قالب کلمات به نمایش کشیده است.
بازی مهره شیشهای
بازی مهره شیشهای داستانی است که جایزهٔ نوبل ادبیات را نصیب هرمان هسه کرد. اتفاقات این رمان در قرن بیست و سوم میلادی میگذرد و هسه خواننده را با خود به سرزمین کمال مطلوب که نام آن را کاستالیا گذاشته، میبرد. در این سرزمین مشتاقان عالم معنا، دور از غوغای جهان سکونت دارند. در این سرزمین فلسفهٔ غرب با عرفان شرق، زیبایی با افسون و فرمولهای دقیق علمی با ترنم موسیقی تلفیق پیدا میکنند. قهرمان کتاب گویی خود هسه است. این قهرمان سرگذشتی دارد که هسه خود آرزوی آن را در سر میپروراند. هسه معتقد است بشر در هیچ مرحلهای از زندگی نباید عقب بماند و پیوسته باید در دایرهای جدید نفوذ کند، همچنان که در «بازی مهرهٔ شیشهای» مهرهها باید پیوسته پیش بروند؛ زیرا سرشت توقف را نمیشناسند. نوشتن این داستان سال ۱۹۴۲ به پایان رسید؛ یعنی دقیقاً در دوران حیات نازیسم در آلمان. هرمان هسه نگاهی ضد فاشیستی داشت و میخواست در داستانش نقدی به وضعیت جامعهٔ خودش داشته باشد. به همین دلیل، نتوانست کتابش را در همان سالها منتشر کند و نخسین بار در سال ۱۹۴۳ در سوئیس انتشار یافت.
دمیان
این کتاب داستان پسری بهنام امیل است که در نوجوانی با کسی بهنام کرومر آشنا میشود. این دو کمکم با هم صمیمی میشوند و همهچیز تغییر میکند. او به سمت نابودی و شرارت و گناه پیش میرود و خودش را در سردرگمی غوطهور میکند. راهی تیره و سیاه که امیل هرروز بیش از قبل در آن غرق میشود. در همین زمان قهرمان دیگری وارد داستان میشود، هسه مردی از ناکجاآباد. هسه گویا از تاریخ و زمان دیگری میآید و هیچچیزش شبیه دیگران نیست. او کمکم به امیل نزدیک میشود و او را از باتلاقی که در آن فرو رفته است بیرون میکشد و نجات میدهد و بعد هم خودش ناپدید میشود.
شخصیت هسه از حوادثی متأثر است که بر زادگاهش، آلمان میرود. تأثر خاطری که عواطف او را نسبت به بیعدالتیهای حاکمان فاشیست آلمان، گرگان گرسنه و تیزدندان داستانهای هسه، میسازد و در بیان حالات آدمهای داستانهایش نشان داده میشود و هم، در زندگیِ خود هسه، به صورت تبعیدی خود خواسته و اعتراضآمیز متجلی میشود. خلاقیت هسه به حقانیت اندیشه و دیدگاه او منتهی میشود و با شکست قدرت حاکم مورد اعتراض او، دلیلی دیگر بر حقانیت نویسنده فراهم میآید.
دلتنگیها و پرسهها
دلتنگیها و پرسهها، یکی از کتابهای دوستداشتنی هرمان هسه است. در این کتاب، هسه راهبیست معتکف در دیرِ طبیعت. او این کتاب را در سال ۱۹۲۰ پس از آنکه در دل کوههای تیسینو در دهکدۀ مونتانولای سوییس ساکن شد، منتشر کرد. این کتاب، در واقع مجموعهای از نامههای عاشقانۀ هسه به طبیعت است. بنابراین، این کتاب را میتوان عاشقانههای هسه نامید. نثر بیپیرایه و عاری از تکلّفِ کتاب، تغزّلِ نابِ آن، بصیرتِ گستردۀ نویسنده و علاقۀ شدیدش به آب و خاک و گیاه و پرنده و آدمها، همه و همه، دلتنگیها و پرسهها را به یک نغمۀ عاشقانه و دلنواز تبدیل کردهاند. در واقع، فصلهای گوناگونِ این کتاب، موومانهای یک سمفونی ژرفِ معنویاند.
گرگ بیابان
هرمان هسه برای نوشتن رمان گرگ بیابان از عناصر روانشناسی و داستانی استفاده کرده است و اثری خواندنی و قابل تامل آفریده است. گرگ بیابان خودنوشتههای مردی است که خودش را نیمهگرگ نیمهانسان میپندارد. گرگ بیابان نوشتههای هری هالر است. هری هالر مردی غم انگیز و تنهاست، او یک روشنفکر متجدد است که زندگی برایش لذتی ندارد. هری سخت تلاش میکند و میخواهد دو نیمهی وجودش، گرگ وحشی و انسان عقلانی را با هم آشتی بدهد بدون اینکه تسلیم ارزشهای بورژوازی شود که مورد تحقیر اوست. زندگی هری هالر زمانی تغییر میکند که او با زنی به نام هرمین ملاقات میکند.
جوانی زیباست و داستانهای دیگر
این کتاب شامل پنج داستان با نامهای جوانی زیباست، دوستان، یادی از دوران کودکی، سه زیزفون، مردی با کتابهای بسیار است. دو داستان اول نسبت به بقیه داستانها طولانیتر هستند و جزئیات بیشتری دارند. هرمان هسه نسبت به زندگی بدبین است و این ویژگیها در بیشتر آثارش میتوان دید از طرف دیگر او علاقه بسیاری به شرق بهویژه هند دارد زیرا مادرش متولد هند بود و اجدادش مبلغان دینی در هند بودند.