کتاب دمیان
معرفی کتاب دمیان
کتاب دمیان نوشتهٔ هرمان هسه و ترجمهٔ خسرو رضایی است. انتشارات علمی و فرهنگی این رمان معاصر آلمانی را منتشر کرده است؛ سرگذشت جوانی «امیل سینکلر» با نثری شاعرانه.
درباره کتاب دمیان
کتاب دمیان (Demian) حاوی یک رمان معاصر و آلمانی است که اولینبار در سال ۱۹۱۹ میلادی منتشر شد. داستان چیست؟ «میل سینکلر»، پسری جوان است که در خانوادهای از طبقهٔ متوسط رشد کرده است. تمام زندگی امیل را میتوان در نبردی میان دو دنیا خلاصه کرد؛ دنیای پندارها و توهمات و دنیای واقعیت و حقایق معنوی. او در طول رمان، با همراهی و کمک همکلاسی مرموزش «ماکس دمیان»، خود را از آرمانهای پوچ و ظاهری دنیا رها ساخته و به شورشی علیه عقاید جاافتاده دست میزند. امیل در راهی قدم گذاشته است که پایانش، بیداری نفس و خودشناسی است. «دمیان» گویی داستان کودکی و جوانی خودِ هرمان هسه است؛ امیل سینکلر در واقع خود او است. سینکلر که تا اواسط داستان هنوز اسمش را هم نمیدانیم پسرکی ۱۰ساله است که در خانوادهای خوشبخت زندگی میکند. او تمام ملزومات زندگی امن و شاد یک کودک را با هم دارد؛ پدر و مادری درستکار و مهربان، تربیتی اصولی و اخلاقمدار، رفاه مالی، سواد و اعتقادات مناسب و از همه مهمتر صمیمت و مهر. او با خود در چالش است. شخصیت کلیدی این اثر، ماکس دمیان است. پسری که چندسالی از امیل بزرگتر است و از اواسط داستان وارد زندگی امیل میشود. ماکس دمیان، رفتار و گفتاری متفاوت با همسالان خود دارد و از همان ابتدا ذهن امیل را درگیر خودش میکند. با ورود دمیان است که گرفتاری امیل با «کرومر» کمرنگ میشود. دمیان در واقع نقطهٔ مقابل کرومر و چیزی فراتر از آن است. هرمان هسه، نویسندهٔ این رمان برندهٔ جایزهٔ نوبل ادبیات در سال ۱۹۴۶ میلادی بوده است.
خواندن کتاب دمیان را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی معاصر آلمان و قالب رمان پیشنهاد میکنیم.
درباره هرمان هسه
هِرمان هِسِه در ۲ ژوئیهٔ ۱۸۷۷ به دنیا آمد و در ۹ اوت ۱۹۶۲ میلادی درگذشت. او ادیب، نویسنده و نقاش آلمانی - سوئیسی و برندهٔ جایزهٔ نوبل در سال ۱۹۴۶ در حوزهٔ ادبیات بود. از کتابهای مشهور او میتوان به «دمیان»، «گرگ بیابان» و «سیذارتا » اشاره کرد. از ویژگیهای آثار او میتوان به زبان ساده و بهرهگیری از فلسفهٔ هندی اشاره کرد؛ همچنین گرایش به رومانتیسم و طبیعتگرایی از نمودهای چشمگیر آثار قدیمیتر هرمان هسه هستند. این سبک در یکی از اولین رمانهای او به نام «پیتر کامنسیند» که با استقبال بینظیری روبهرو شد، به چشم میخورد. هرمان هسه بهطور جدی به مشکلات انسانها و روابط بین آنها و همچنین نقش هنرمند در جامعه پرداخته و در رمانهای «گرترود» و «رُسهالده» این معضل را بهشیوهای هنرمندانهای مطرح میکند. او پس از آشنایی با آثار زیگموند فروید و یونگ دریافت که هر یک از فرارهای دیوانهوار و فزایندهاش در فاصلهٔ سالهای ۱۹۰۴ تا ۱۹۱۴ میلادی، در واقع فرار از خویشتن بوده است؛ بازتاب دردها و رنجهای درونیاش در دنیای بیرون و نوشتههایش نیز قرینهسازیای از خویشتنِ خویش بوده است.
بخشی از کتاب دمیان
«در کلاس بعد از زنگ تفریح در جای خود یادداشتی از لای کتابم پیدا کردم، این یادداشت به قسمی تا شده بود که اغلب ما برای ردوبدل کردن مخفیانهٔ پیامها در سر کلاس تا میکردیم. من از دریافت چنین یادداشتی تعجب کردم، زیرا با هیچکدام از همدرسها رابطهٔ خصوصی نداشتم. فکر کردم این یادداشت محتوی اخطاریهای است برای ورود من به یکی از دستههای شوخی مدرسه که تصمیم داشتم هرگز در آن مشارکت نکنم و بدون خواندن آن، یادداشت را دوباره در لای کتابم گذاشتم. موقع درس، اتفاقاً باز آن یادداشت دم دستم آمد. درحالیکه با آن مشغول بازی بودم آن را بیاراده باز کردم و کلماتی چند نوشته یافتم. نگاهی به آن انداختم، یکی از آنها توجه مرا جلب کرد. متوحش شدم. درحالیکه قلبم میفشرد، مثل اینکه سرنوشت من در شرف پیدایش بود، خواندم: «پرنده در تلاش رهایی خود از تخم است. تخم همان دنیاست، کسی که میخواهد قدم به دنیا بگذارد، باید دنیایی را خراب کند. پرنده به سوی خدا اوج میگیرد. نام این خدا آبراکساس است». پس از خواندن این خطوط، در اندیشههای ژرفی فرورفتم. بدون شک این جواب از دمیان بود. احدی جز او و من نمیتوانست چیزی دربارهٔ پرنده بداند. او نقاشی مرا دریافت کرده است. او معنی آن را فهمیده و مرا در تفسیر آن یاری کرده است، اما چرا جواب او به این طریق به دستم رسیده است؟ این بود آنچه مرا بیش از هر چیزی ناراحت میکرد. آبراکساس کی بود؟ هرگز نه در جایی این اسم را خوانده بودم و نه شنیده بودم. «نام این خدا آبراکساس است». ساعت درس سپری شد بدون اینکه کلمهای از درس شنیده باشم. درس بعدی شروع شد. این آخرین درس بعدازظهر بود. این درس توسط دانشیاری تدریس میشد که دانشگاه را تمام کرده بود و ما از او خوشمان میآمد، زیرا در مقابل ما بیهوده خودنمایی نمیکرد. ما هردوت را تحت نظر استاد فولن میخواندیم. این یکی از نادرترین دروسی بود که من به آن علاقه داشتم، اما در این روزها برایم بسی مشکل بود که توجهم را معطوف به درس کنم.»
حجم
۱۷۱٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۱۷۱ صفحه
حجم
۱۷۱٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۱۷۱ صفحه