دانلود و خرید کتاب صوتی آیین دوستیابی
معرفی کتاب صوتی آیین دوستیابی
کتاب صوتی آیین دوست یابی اثر دیل کارنگی از مشهورترین آثاری است که در زمینهی ارتباط با اجتماع و دوستان نوشته شده است. کارنگی بارها این کتاب را ویرایش کرد تا به نیاز روزافزون جامعهی در حال رشد، پاسخ بدهد.
آذر محزون ترجمهی این کتاب را بر عهده داشته و انتشارات نوین کتاب گویا نسخه صوتی آن را در اختیار علاقهمندان قرار داده است.
دربارهی کتاب صوتی آیین دوست یابی
داشتن دوست و احساس دوست داشته شدن، نیاز همهی انسانها است. اما گاهی اوقات، ما نمیتوانیم دوست خوبی پیدا کنیم و یا مرتب در روابطمان با آدمها به مشکل برمیخوریم. دلیل این امر چه میتواند باشد؟
دیل کارنگی به تحقیق دربارهی این مساله پرداخت و نتیجه را در کتابش آیین دوستیابی، منتشر کرد. ب عد از گذشت یک قرن از نوشته شدن این کتاب، هنوز هم قابل فهم است و مطالبش کهنه نشدهاند. کتاب صوتی آیین دوست یابی به نحوهی سلوک و ارتباط با مردم میپردازد. توصیههایی برای بهتر کردن ارتباط انسانها با یکدیگر دارد و دربارهی مهارتهای گفتگو و جلب اعتماد و همکاری با آدمها نوشته است.
کتاب صوتی آیین دوست یابی را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
کتاب صوتی آیین دوستیابی برای همه افرادی که دغدغهی بهبود ارتباطشان با دیگران را دارند، کتابی جذاب و خواندنی است.
دربارهی دیل کارنگی
دیل کارنگی در سال ۱۸۸۸ در مریویل، میزوری، در خانوادهای فقیر و کشاورز چشم به جهان گشود. او پسر دوم ویلیام کارنگی و آماندا الیزابت هاریسون بود. هنگامی که او کودکی خردسال بود خانوادهٔ او به بلتون، میزوری نقل مکان کردند. بعدها او در کالج ایالتی آموزگاران وارنزبرگ، میزوری مشغول به تحصیل شد. و اولین شغلش فروشندگی بود.او بعد از پسانداز کردن ۵۰۰دلار (۱۲۷۰۰دلار امروزی) فروشندگی را در سال ۱۹۱۱ رها کرد تا به آرزوی دیرینهاش که تدریس و سخنرانی در شاتاوکاوا (جنبش سواد آموزی برای بزرگسالان) بود برسد؛ ولی سرانجام او از آکادمی آمریکایی هنرهای تجسمی در نیویورک سر درآورد. کارنگی آثار بسیاری را نوشته است که بسیاری از آنها مانند آیین زندگی، آیین دوستیابی و آیین سخنرانی به فارسی ترجمه و منتشر شدهاند.
کارنگی در ۱ نوامبر ۱۹۵۵ در نیویورک درگذشت.
بخش هایی از کتاب صوتی آیین دوست یابی
در هفتم ماه مه ۱۹۳۱، بزرگترین شکار انسان که تا آن زمان شهر نیویورک با آن روبهرو شده بود، به اوج خود رسید. پس از هفتهها تحقیق و جستجو، کراولی، قاتل و ششلولبندی که نه سیگار میکشید و نه لب به الکل میزد، معروف به «دو هفتتیره» ، در آپارتمان دوست خود در خیابان وِست اِند در محاصره قرار گرفت.
صد و پنجاه پلیس و کارآگاه خانه را محاصره کرده و تعدادی از آنها خود را به سقف مخفیگاه او رساندند.
در سقف آپارتمان او سوراخهایی ایجاد کرده و سعی کردند با استفاده از گاز اشکآور کراولی پلیسکش را از مخفیگاه بیرون آورند. سپس مسلسلهایشان را روی ساختمانهای اطراف کار گذاشتند و یکی از آبرومندترین مناطق مسکونی شهر نیویورک برای بیش از یک ساعت با صدای هفتتیرها و مسلسلها میلرزید.
کراولی در پشت یک مبل بزرگ سنگر گرفته و مرتب به طرف پلیس تیراندازی میکرد. ده هزار نفر مردم هیجانزده نظارهگر این نبرد بودند. تا کنون چنین واقعهای در پیادهروهای نیویورک مشاهده نشده بود.
وقتی کراولی دستگیر شد، ای. جی. مالرونی، کمیسر پلیس، در بیانهای اظهار داشت که این جانی دوهفتتیره خطرناکترین جنایتکاری است که تاریخ نیویورک به خود دیده است و افزود: «او مثل آبخوردن آدم میکشد.»
اما ببینیم کراولی دو هفتتیره در مورد خودش چگونه فکر میکند.
پاسخ این سؤال را میدانیم چون هنگامی که پلیس به سمت آپارتمان او تیراندازی میکرد، وی نامهای نوشت و گیرنده آن را «کسی که ممکن است بخواند» نامید و در هنگام نوشتن نامه، قطرات خونی که از زخمهای او جاری بود ردّ قرمز رنگی بر روی کاغذ باقی گذاشت. کراولی در این نامه نوشت: «در زیر پیراهن من قلبی خسته ولی مهربان میتپد که آسیب به هیچ کس را روا نمیدارد.»
اما در ساعتهایی نه چندان دور، کراولی با دوست خود در اتومبیلی در یک جاده روستایی منطقه لانگ آیلند نشسته بود و وقتی پلیسی به طرف اتومبیل آنها آمد و از او خواست گواهینامهاش را نشان بدهد، کراولی بدون یک کلمه حرف مسلسلش را کشید و پلیس بیچاره را با بارانی از سرب از پا درآورد. در حالی که پلیس تیر خورده به زمین میافتاد کراولی از ماشین بیرون پرید، هفتتیر افسر پلیس را گرفت و یک گلوله دیگر در بدن سوراخ سوراخ او خالی کرد. این بود قاتلی که نوشت: «در زیر پیراهن من قلبی خسته ولی مهربان میتپد که آسیب به هیچ کس را روا نمیدارد.»
کراولی در دادگاه محکوم به مرگ با صندلی الکتریکی شد. وقتی در زندان سینگ سینگ قدم به اتاق مرگ گذاشت، فکر میکنید گفت که: «این سرنوشت من به خاطر کشتن مردم است» ؟ ولی نه او چنین گفت: «این است آنچه من به خاطر دفاع از خود نصیبم شده است.»
نتیجهای که از بیان این داستان میگیریم این است که «کراولی دو هفتتیره خود را در هیچ چیز مقصر نمیدانست.»
آیا فکر میکنید این نوع تفکر در میان تبهکاران غیرمعمول است؟ اگر چنین میاندیشید، پس این را بخوانید:
من بخش اعظم و بهترین سالهای عمر خود را صرف کردهام تا مردم بیشتر لذت ببرند و کمک کردهام تا اوقات خوش بیشتری داشته باشند و اکنون تنها چیزی که نصیبم میشود ناسزا و زندگیِ یک فرد تحت تعقیب است.
زمان
۱۰ ساعت و ۸ دقیقه
حجم
۵۶۴٫۲ مگابایت
قابلیت انتقال
ندارد
زمان
۱۰ ساعت و ۸ دقیقه
حجم
۵۶۴٫۲ مگابایت
قابلیت انتقال
ندارد
نظرات کاربران
کتاب بسیار خوبی هست. ولی یک چیزی هست که خیلی مهم است و آن دوست داشتن همه از صمیم قلب باشد نه اینکه به افراد به خاطر موقعیت یا منافعی که از آنها می رسد محبت کنیم. در غیر این
بسیار عالی و کاربردی علاوه بر تقویت مهارت های ارتباطی طرقیه درست رفتار کردن و درست سخن گفتن با دیگران را به ما یاد میدهد فقط اگر در کتاب اشاره میکرد که اگر دیگران با شما درست رفتار نکردند چه باید کرد
کتاب خوبیه حتما سعی کنید بخونید چیزی فراتر از نام کتابن
بسیار عالی و با روایت زیبای آقای مهبد قناعت پیشه
واقعاً عالیه هر کسی که بخواد با مردم در ارتباط باشه باید یه سری اطلاعات داشته باشه که همش تو این کتاب گفته شده👌
فوق الاده است.بعد از خوندن این کتاب ،دیدم به تمام انسانها عوض شده و همش همه به نظرم ،خوب مییاین.واقعا ارزش بارها خوندن داره.گویندگی هم عالی است.ممنونم
چطور به بهانه های مختلف به جای دشمن از دیگران دوست بسازیم. چطور موثر انتقاد کنیم ؟ چطور دیگران را با حرفهایمان نرنجانیم؟ چطور وقتی یکنفر کاری را اشتباه انجام میدهد ، او را متوجه قصورش کنیم تا اثر بگذارد ؟ پاسخ
یکی از مواردی که برای موفقیت بهش نیاز داریم اینه که تاثیر مثبتی روی انسانهای دیگه داشته باشیم تا همیشه بخوان که با ما معاشرت داشته و کار بکنن. این کتاب از کتابهایی هست که کوین ترودو تاکید زیادی به خوندنش
کتاب اموزنده در مورد روابط انسانی..ممنون از ترجمه و گویا کردن.
کتاب بسیار خوبیه و برای همه مفیده حتی کسانی که صاحب کسب و کار هستند.