دانلود کتاب صوتی چمدان با صدای علی دنیوی ساروی + نمونه رایگان
تصویر جلد کتاب صوتی چمدان

دانلود و خرید کتاب صوتی چمدان

معرفی کتاب صوتی چمدان

کتاب صوتی چمدان نوشتهٔ بزرگ علوی است. علی دنیوی ساروی گویندگی این کتاب صوتی را انجام داده و انتشارات آوانامه آن را منتشر کرده است. این اثر صوتی حاوی یک مجموعه داستان کوتاه از این نویسندهٔ مشهور ایرانی است. این کتاب نخستین‌بار در ۱۳۱۳ منتشر شد.

درباره کتاب صوتی چمدان

کتاب صوتی چمدان نخستین مجموعه داستان‌های کوتاه برجستهٔ بزرگ علوی است. این مجموعه با نثری روان و ساده نوشته شده است. بزرگ علوی در داستان‌هایش فرهنگ همگانی را بازمی‌تاباند و تصویر ناکامی‌ها و سیه‌روزی‌های مردم را نشان می‌دهد. سبک واقع‌گرایانهٔ این نویسندهٔ معاصر به محمدعلی جمالزاده و صادق هدایت نزدیک است، با این تفاوت که شخصیت‌های داستان‌های بزرگ علوی از دید پویایی و زندگی اجتماعی با شخصیت‌های داستان‌های هدایت که نگرشی دیگرگونه نسبت به جهان دارند، فرق می‌کنند. مجموعه داستان کوتاه چمدان به بازتاب فرهنگ عامه پرداخته است.

حال‌وهوای داستان‌های بزرگ علوی حال‌وهوای روزگاران قدیم است. سیاست، تاریخ و جغرافیا همه‌باهم در دل قصه‌های او نهفته‌اند. قصه‌هایی متفاوت درون این مجموعه قرار گرفته‌اند که هر یک از آدم‌های آن‌ها هم راز مخصوص به خودشان در دل دارند. عنوان این داستان‌های کوتاه عبارت است از: «چمدان»، «قربانی»، «عروس هزارداماد»، «تاریخچهٔ اتاق من»، «سرباز سربی»، «شیک‌پوش» و «رقص مرگ» است.

خلاصهٔ داستان‌های این مجموعه به شرح زیر است:

چمدان: مردی تصمیم گرفته تا چمدان پدرش را برای او به محلی که سفر کرده ببرد و دختر موردعلاقه‌اش را هم ببیند.

قربانی: خسرو مریض شده است. دوستش به عیادت او می‌رود، اما حضور یک زن آن هم زمانی که خسرو نزدیک به مرگ است، در زندگی او کمی عجیب به‌نظر می‌رسد.

عروس هزارداماد: مردی خاطرات خود را مرور می‌کند و ویلون می‌زند.

تاريخچهٔ اتاق من: مستأجر خانه رازی را کشف کرده است؛ رازی که مربوط به قتل پسر صاحب‌خانه است.

سرباز سربی: مردی به‌دنبال خدمتکارش می‌گردد؛ خدمتکاری که برای او مثل مادر بوده است.

شیک‌پوش: یکی از جوانان روشنفکر وطن به لباس‌ها و انتخاب پارچه‌ها زیاد توجه می‌کند و دربارهٔ آن‌ها حرف می‌زند.

رقص مرگ: مردی به زندان افتاده، اما هیچ جرمی مرتکب نشده است. او عاشق زنی به نام مارگاريتا و به‌جای اوست که در زندان است.

شنیدن کتاب صوتی چمدان را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

شنیدن این کتاب صوتی را به دوستداران ادبیات داستانی معاصر ایران و قالب داستان کوتاه پیشنهاد می‌کنیم.

درباره بزرگ علوی

سیدمجتبی آقا بزرگ علوی در ۱۳ بهمن ۱۲۸۲ در تهران به دنیا آمد. او نویسنده و فعال اجتماعی و سیاسی و صاحب خانواده‌ای بافرهنگ و تحصیل‌کرده بود. در جوانی برای تحصیل به آلمان رفت و رشتهٔ علوم تربیتی و روان‌شناسی را دنبال کرد و تا آخر عمر خود در آلمان ماند؛ اگرچه چندبار به ایران سفر کرد. بزرگ علوی تحصیلات خود را هم در دانشگاه «مونیخ» گذراند. او پس از اتمام دانشگاه به ایران بازگشت و در گروه مارکسیستی «تقی ارانی» عضو شد. در سال ۱۳۱۵ به‌اتهام داشتن افکار سوسیالیستی، با عده‌ای دیگر از هم‌فکرانش، به زندان افتاد و تا برکنارشدن رضاشاه (شهریور ۱۳۲۰) در زندان ماند. بزرگ علوی به‌همراه ۵۲ نفر دیگر که کم‌وبیش در یک زمان دستگیر شدند و به گروه ۵۳نفر معروف شدند، در این زمان در زندان بودند.

نویسندگی به‌شکل جدی هم از همان دوران جوانی برای او شروع شد. علوی با انتشار آثارش فضای داستان‌های فارسی را متحول کرد و در کنار افرادی همچون «صادق هدایت» و «صادق چوبک» به‌عنوان پدران داستان‌نویسی نوین ایرانی قرار گرفت. او نویسنده‌ای رئالیست است که مضامین سیاسی و اجتماعی را به‌خوبی روایت می‌کند. با خلق داستان‌های ویژه جایگاه ویژه و ارزشمندی در میان نویسندگان معاصر دارد. از مشهورترین نویسندگان چپ‌گرای آن زمان است که وقایع سیاسی و اجتماعی را در میان داستان‌های شیوا و جاودان روایت می‌کند. یکی از نکات برجسته در نثر علوی شرح و توالی وقایع داستان است؛ به‌گونه‌ای که خواننده می‌خواهد خود را هرچه‌زودتر به پایان داستان برساند.

بزرگ علوی پس از انتشار کتاب «گیله مرد» به‌عنوان نویسنده‌ای برجسته شناخته شد. «نامه‌ها»، «اجاره‌خونه»، «دزاشیب»، «یک زن خوشبخت»، «رسوایی»، «خائن» و «پنج دقیقه پس از دوازده» از دیگر داستان‌های منتشرشده از بزرگ علوی است که بیشتر آن‌ها در دههٔ ۱۳۷۰ منتشر شدند. رمان «چشم‌هایش» مشهورترین اثر بزرگ علوی است که دربارهٔ رابطهٔ عاشقانهٔ زنی از طبقهٔ بالای جامعه با مبارزی سیاسی است. کتاب‌های «سالاری‌‌ها»، «پنجا‌ه‌وسه نفر»، «گیله‌مرد»، «میرزا» و «موریانه» از دیگر آثار بزرگ علوی هستند. بزرگ علوی مجموعه داستان «چمدان» را هم در سال ۱۳۱۳ منتشر کرد و ۲ سال پس از این کتاب بود که (سال ۱۳۱۵) به زندان افتاد. اگرچه با گذشت سال‌ها قصه‌های بزرگ علوی رشد و تغییرات چشمگیری داشت، اما هنوز هم نثر او در کتاب «چمدان» نثری ساده و روان است که به‌خوبی توانسته در اولین کار ادبی خود بازتاب فرهنگ عامه و تصویر سیه‌روزی‌های مردم را نشان دهد.

بزرگ علوی در سال ۱۳۷۵ درگذشت.

بخش‌هایی از کتاب صوتی چمدان

«یک صبح روز یکشنبه ماه تیر هواى شهر برلین تیره و خفه‌کننده بود. آدم از فرط گرما در تختخواب غلت مى‌خورد، عرق از تنش مى‌جوشید. اما حاضر نمى‌شد که از جایش بلند شود. دود کارخانه‌ها و مه جنگل‌ها که با هم مخلوط مى‌شد و ذرات آن که از میان پنجره توى اتاق مى‌آمد، مثل این بود که مى‌خواست فشارى راکه بر تن و جان آدم وارد مى‌آورد سخت‌تر کند. من در آن وقت در برلین تحصیل مى‌کردم. نیم ساعت بود که صاحبخانه چایى مرا روى میز گذارده بود ولى من خیال بلند شدن نداشتم. یکى دو مرتبه هم از پشت در گفته بود: «آقا، از منزل پدرتان پاى تلفن شما را مى‌خواهند.» ولى من جواب نداده بودم.

ساعت نه، کسى با عجله در اتاق مرا زد و داخل اتاق شد. من ابتدا باز به

گمان این که صاحبخانه کارى دارد، اعتنایى نکردم ولى بعد که ناگهان صداى پدرم را شنیدم، از جا جسته، سلام کردم. او روى صندلى راحت کنار اتاق نشست. قوطى سیگار طلایش را بیرون آورد، سیگارى آتش زد و گفت: «چرا آن قدر اتاق تو درهم و برهم است، چرا این کتاب‌ها را جمع نمى‌کنى؟ نگاه کن: صابون و قلم و شانه و کراوات و چوب سیگار و سربند و دیگر چى، عکس، همه روى هم ریخته.» بوى عطر که از صورت تازه تراشیده پدرم تراوش مى‌کرد، در نظر من زننده بود. راست مى‌گفت. دقت و مواظبت او، وقار و بزرگ‌منشى او، وقارى را که از آباء و اجداد به ارث برده بود، وقار شترمآبى او با زندگانى مشوش پریشان من، با دل چرکین من به هیچ وجه جور نمى‌آمد. در خانه او یک قفسه مخصوص صابون، یکى مخصوص سیگار، یک اتاق هم مخصوص کتاب بود.

امروز بیش از روزهاى دیگر به پدرم توهین شد، براى آن که پدر باوقارم خود را کوچک کرده و در منزل من آمده بود، مگر من آن پسرى نیستم که پس از مدت‌ها زد و خورد از خانه او بیرون آمده بودم، چون که میل نداشتم هر روز ساعت یک بعد از ظهر غذا بخورم و هر شب ساعت یازده در خانه باشم و بخوابم و صبح ساعت هفت سر میز چایى حاضر باشم.

در ضمن این که او سیگارش را مى‌کشید، من سر و صورتم را شسته، پهلویش نشستم. از من پرسید: «تو خیال ندارى تابستان مسافرتى بکنى؟»

نفهمیدم که منظور پدرم چه بود؟ آیا مى‌خواست بگوید: مسافرت

بکن یا این که با من مسافرت بکن. براى این که به سؤال او صریحآ جوابى نداده باشم، گفتم :

ــ من پول ندارم، شما کمى این ماه به من اضافه بدهید.

ــ خوب بود که من اینجا آمدم.

ــ اگر شما را نمى‌دیدم قرض مى‌کردم.

چون مى‌دانستم که از قرض کردن بدش مى‌آید، مخصوصآ به رخش کشیدم که با پولش به من سرکوفت نزند.

پدرم پس از لحظه‌اى خاموشى ــ این خاموشى، این عادت زننده او براى من یک نوع شکنجه بود، این حالت چشم‌هاى سرخ و درشتش که مى‌خواست، اگر مى‌توانست، مرا آتش بزند، این حالت چشم که آثار ظلم و اقتدار پدر عهد بربریت بود، براى من کشنده و ناگوار بود. پدرم پس از لحظه‌اى خاموشى دفتر چک بانک را از جیب بیرون آورد و یک چک صد مارکى به من داد و گفت: «من مسافرت مى‌کنم و مى‌روم به اطراف سیتو، به یکى از ییلاق‌هاى سرحد چکوسلاو (اسم آن را فراموش کرده‌ام)، ترن ساعت یازده حرکت مى‌کند. اگر مى‌توانى برو به خانه من و آن‌جا بنشین تا پسر صاحبخانه من چمدان مرا به ایستگاه ببرد. اگر مى‌خواهى خودت ساعت یازده با چمدان آن‌جا باش تا با هم مسافرت کنیم.»

بدون این که به او نگاه کنم گفتم: «بسیارخوب.»

ــ چطور بسیارخوب؟ خودت‌مى‌آیى، یا آن‌که مى‌دهى‌چمدان‌مرا ببرند؟

ــ شما خودتان نمى‌توانید چمدانتان را ببرید؟

برق از چشمش پرید. اما به روى خودش نیاورد، همان طورى که عادت داشت با کمال خونسردى گفت: «من قبلا جاى دیگر کار دارم، الان ساعت نه است. ساعت نه و نیم جایى کار دارم.»

ــ بسیارخوب من چایى مى‌خورم، بعد مى‌روم بانک و از آن‌جا مى‌روم به خانه شما و آن‌جا هستم تا پسر صاحبخانه چمدان شما را به ایستگاه ببرد و برگردد.

ــ اگر بخواهى به بانک بروى دیگر دیر مى‌شود.

ــ بدبختانه هیچ پول ندارم.

خنده‌اش گرفت. من هم خنده کردم. ده مارک دیگر به من داد. من تشکر کردم. پدرم رفت، کمى متأثر شدم. پدر من یادگار خوبى از دنیاى گذشته بود، اما نه سر و صورتش! عطر او، کراوات او، مال این دوره بود ولى افکارش! حتمآ باید ساعت یازده غذا بخورد… والا… نظم و ترتیب زندگانى به هم مى‌خورد… به وقار لطمه وارد مى‌آید، خانواده از میان مى‌رود، اصول مقدس خانواده را باید رعایت کرد. چه خوب است پسر و دختر آدم همه دور هم جمع باشند، با هم بگویند، و پدر، بزرگ خانواده، بالاى اتاق بنشیند، فرمان بدهد، بیایند بروند. پدر خداى خانه است. درست انعکاس مذهب در خانواده و یا برعکس. درست دنیاى گذشته!»

معرفی نویسنده
عکس بزرگ علوی
بزرگ علوی
ایرانی | تولد ۱۲۸۳ - درگذشت ۱۳۷۵

سید مجتبی بزرگ علوی در تاریخ ۱۳ بهمن ۱۲۸۲ در تهران متولد شد. او نویسنده‌ی رمان‌های مشهوری از جمله چشمهایش است. علوی در خانواده‌ای مرفه، روشنفکر و فرهیخته رشد کرد. در ابتدای جوانی برای تحصیل به شهر مونیخ در آلمان مهاجرت کرد. رشته‌ی تحصیلی علوی در دانشگاه علوم تربیتی و روانشناسی بود. جالب اینجا است که نطفه‌ی نوشتن و خلق داستان در همین سال‌ها در ذهن بزرگ علوی کاشته شد و از همین زمان بود که علوی نویسندگی و روزنامه‌نگاری را به طور جدی پیگیری کرد و اصول آنها را فراگرفت.

مهدی
۱۳۹۶/۱۰/۱۳

سلام ببخشید ایا نظرها برا شما اهمیت دارد یا نه چرا کتاب صوتی کم اضافه میکنید هر کتابی که مورد علاقه ما هست قرار نمیدهید و جواب هم نمیدهید

Abolfazl
۱۳۹۶/۰۴/۲۴

عالی بود در اوایل داستان ،داستان به ارومی پیش میرفت ولی در نهایت در 5 دقیقه اخر میفهمیدی که داستان چه قدر غم انگیز ، و چه قدر تلخ تموم میشد از داستان چمدان خیلی خوششم اومداصلا اول اونو که شنیدم میلم

- بیشتر
ehsan
۱۳۹۶/۱۰/۱۷

فضاسازی داستان ها واقعا غیرقابل وصفه و داستان رقص مرگ فوق العاده هست فقط فکر میکنم که این رمان ایرانی مقداری گرفته شده از فرهنگ غربه

saeed
۱۳۹۶/۰۴/۲۴

گوینده محترم زحمت زیادی کشیده است.

الف_تا_ی
۱۳۹۷/۰۴/۲۲

گوینده عالی بود👌

tati
۱۳۹۶/۰۴/۱۴

عاااالی و زیبا...لذت بردم

آزاده
۱۳۹۶/۰۴/۱۳

عالی بود.

🍃بانو🌼
۱۴۰۱/۰۷/۱۲

کتاب شامل چندین داستان کوتاه هست که برخی جذاب هستند ولی برخی نه ، خیلی ارتباط برقرار نکردم و گاهی خسته کننده می‌شد. گویندگی خوب بود

Elili
۱۳۹۸/۰۶/۰۵

داستان چمدان و رقص مرگ زیبا بودن. بقیه داستان ها خیلی خوب نبودند. صدای گوینده هم خوب بود.

رها
۱۳۹۷/۰۹/۲۷

خیلی زیبا و تاثیرگذار بود

زمان

۵ ساعت و ۳۷ دقیقه

حجم

۳۰۹٫۳ مگابایت

قابلیت انتقال

ندارد

زمان

۵ ساعت و ۳۷ دقیقه

حجم

۳۰۹٫۳ مگابایت

قابلیت انتقال

ندارد

قیمت:
۸۲,۰۰۰
۵۷,۴۰۰
۳۰%
تومان