دانلود و خرید کتاب صوتی سال ها
معرفی کتاب صوتی سال ها
کتاب صوتی سال ها نوشتهٔ آنی ارنو و ترجمهٔ فرزاد مرادی است. گویندگی این زندگینامهٔ صوتی را فروغ حداد انجام داده و انتشارات شرکت توسعه محتوای لحن دیگر آن را منتشر کرده است.
درباره کتاب صوتی سال ها
کتاب صوتی سال ها حاوی مرور ۶۰ سال از زندگی نویسندهاش است. گفته شده است که تمام کتابهای آنی ارنو که خودش آنها را «خوداجتماعنگاره» توصیف کرده، بیوقفه در حال کندوکاو در وقایع خصوصی و اجتماعی هستند. کتاب صوتی «سالها» به احساس از دستدادن پرداخته است. از نظر نویسنده، نوشتن یعنی نجات چیزهایی که درگذرند. در «سالها»، بحث یک شخص (من/ارنو) نیست، بلکه یک دوران است که در ذهن آدمها حیات متفاوتی را آغاز میکند. کتاب بدل میشود به یادگاری ابدی از چیزهایی که فراموش شدهاند. برای آنی ارنو، نوشتن هرگز جدایی نیست، بلکه برعکس پیوند است که شاید از احساس از دستدادن میآید؛ کلمهای که در متنهای او بسیار میآید، کلمهٔ «خلأ» است و احساس نداشتن هویت. این نویسنده به هویت اعتقادی ندارد و برای او «مکان» اهمیت دارد؛ جایی که اتفاقها رخ میدهد و از ما رد میشود. این مفاهیم کتاب صوتی سال ها را شکل دادهاند. در انتهای این کتاب صوتی، مصاحبهای با آنی ارنو به نام «نوشتن، نوشتن، چرا؟» قرار گرفته است.
شنیدن کتاب صوتی سال ها را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب صوتی را به دوستداران مطالعهٔ زندگینامهٔ یک نویسنده پیشنهاد میکنیم.
درباره آنی ارنو
آنی ارنو در سال ۱۹۴۰ در لیلبون به دنیا آمد و در ایوتو در نرماندی بزرگ شد؛ جایی که والدینش یک کافهبقالی را میگرداندند. ردّ این موقعیت اجتماعی و جغرافیایی در آثار این نویسنده به جا مانده است. او پس از تحصیلات تکمیلی، آزمون دبیری ادبیات را گذراند و معلم شد. رمانهای اولیهاش را با زاویهٔ دید اولشخص نوشت و تجربیات کودکی، نوجوانی و جوانیاش را در آنها بیان کرد. بعد از نوشتن کتاب «جایگاه» که دربارهٔ پدرش است و جایزهٔ رنودو را در سال ۱۹۸۴ برایش به ارمغان آورد، دیگر برای بیان مسائل خصوصی متوسل به داستان نشد؛ از این پس «من» متن با نویسنده منطبق است. او با سبکی خشک، بدون تزئینات سبکی، همچنان در خانوادهاش کندوکاو میکند و وقایع زندگیاش را روایت میکند. در کتاب «یک زن» از مادرش مینویسد و کتاب «اتفاق» را دربارهٔ سقطجنین، کتاب «شیفتگی صرف» را دربارهٔ ماجرایی عاشقانه، کتاب «کاربرد عکاسی» را دربارهٔ سرطانش. او در آخرین کتابش به نام «سالها» ۶۰ سال از زندگی خود را مرور میکند. تمام کتابهای او که خودش آنها را «خوداجتماعنگاره» توصیف میکند، بیوقفه در حال کندوکاو در وقایع خصوصی و اجتماعیاند. آنی ارنو نوشتن را جستوجوی واقعیت میداند؛ زیرا باور دارد که واقعیت مفتومسلم در اختیار ما قرار نمیگیرد. او گفته است که نوشتن، کنشی سیاسی است.
بخشی از کتاب صوتی سال ها
«تمام تصاویر از بین میروند..
- بعد از جنگ، در حاشیهٔ ویرانهها، در ایوتو، زنی در روز روشن پشت کلبهای که حکم کافه را داشت چندک زده و ادرار میکرد، بعد لباسش را مرتب کرد و برگشت به کافه.
- صورت غرق در اشک آلیدا والی حین رقص با ژرژ ویلسون در فیلم غیبت طولانی.
- مردی که در تابستان سال ۱۹۹۰، با دستهای چسبیده به شانهها، از پیادهرویی در پادووا رد میشد، و بیدرنگ آدم را یاد ماجرای تالیدومید میانداخت، دارویی که سی سال پیش برای برطرفکردن حالت تهوع در زنان باردار تجویز میشد، و همزمان یاد داستان خندهداری که بعد از آن سر زبانها افتاد: زنی حامله حین بافتن لباس نوزاد مرتب قرص تالیدومید میخورده، یک رج بافتنی، یک قرص. دوستی وحشتزده به او میگوید مگر نمیدانی که با خوردن این قرصها احتمال دارد بچهات بدون دست به دنیا بیاید، و زن جواب میدهد که چرا میدانم اما خب بلد نیستم آستین ببافم.
- کِلود پیپلو در یکی از فیلمهای گروه لهشارلو، پیشاپیشِ هنگ سربازها، با یک دست پرچمی را گرفته و با دست دیگر بزی را دنبال خودش میکشد.
- بانویی باشکوه، مبتلا به آلزایمر، که مثل سایر ساکنان خانهٔ سالمندان روپوشی گلدار به تن داشت و شالی آبی روی شانهها، بیوقفه راهروها را با گامهای بلند گز میکرد، با غرور، مثل مادام دوگرمانت در جنگل بولونی و آدم را یاد سِلِست آلباره میانداخت، آنچنان که یک شب در برنامهای تلویزیونی با اجرای برنار پیو ظاهر شده بود.
- در یک نمایش شعبدهبازی به اسم شهادت یک زن، روی صحنهٔ تئاتری در هوای آزاد، زن محبوس در جعبه، که مردها از این سر تا آن سرش را با نیزههای نقرهای سوراخ کرده بودند، زنده بیرون آمد.
- مومیاییهای پیچیده در توریهای پارهپوره، آویزان از دیوارهای صومعهٔ کاپوچین در پالرمو.
- صورت سیمون سینیوره در پوستر فیلم تِرز راکن.
- کفش روی پایهای چرخان در یکی از شعبههای فروشگاه آندره در خیابان گروس هورلوژ در روآن، و جملهٔ گرداگرد آن که پشتسرهم تکرار میشد: «با بیبیبوت بچه راحت بدوبدو میکند و بزرگ میشود».
- مردی غریبه در ایستگاه راهآهن ترمینی در رم، که پردهٔ کوپهٔ درجهیکش را تا نصفه پایین کشیده و از کمر به بالا ناپیدا بود و رو به زنان جوان مسافرِ سکوی روبهرو، که آرنجشان را به نرده تکیه داده بودند، با خودش ورمیرفت.»
زمان
۹ ساعت و ۱۵ دقیقه
حجم
۸۲۳٫۹ مگابایت
قابلیت انتقال
ندارد
زمان
۹ ساعت و ۱۵ دقیقه
حجم
۸۲۳٫۹ مگابایت
قابلیت انتقال
ندارد