دانلود و خرید کتاب صوتی جنگی که بالاخره نجاتم داد
معرفی کتاب صوتی جنگی که بالاخره نجاتم داد
کتاب صوتی جنگی که بالاخره نجاتم داد نوشتهٔ کیمبرلی بروبیکر بردلی و ترجمهٔ مرضیه ورشوساز است. گویندگی این کتاب صوتی را ماهتینار احمدی انجام داده و آوانامه آن را منتشر کرده است؛ کتابی دربردارندهٔ یک رمان معاصر برای نوجوانان.
درباره کتاب صوتی جنگی که بالاخره نجاتم داد
کتاب صوتی جنگی که بالاخره نجاتم داد که رمانی برای نوجوانان را در بر گرفته، سرگذشت دختری معلول به اسم «آدا» را در جریان جنگ جهانی دوم روایت میکند. آدا با برادرش «جیمی» و مادری که از داشتن دختر معلولش سرخورده و شرمنده است، زندگی میکند. مادر آدا او را بهخاطر معلولیت پایش در خانه حبس کرده و اجازهٔ بیرونرفتن و ظاهرشدن در انظار عمومی را به او نمیدهد. رفتار مادر هم با آدا بسیار خشن است. او دوست ندارد کسی فرزند معلولش را ببیند؛ چون باعث سرشکستگیاش میشود، اما شروع جنگ دوم جهانی و همزمان با آن تلاشهای آدا برای راهرفتن، زندگی او را متحول میکند. آدا از جنگ خانه رها میشود به دامان جنگ خانمانسوز بزرگی بیرون از خانه میافتد. او سفری را با برادرش آغاز میکند؛ سفری همراه با فقر، آوارگی و بوی خون.
شنیدن کتاب صوتی جنگی که بالاخره نجاتم داد را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب صوتی را به نوجوانان دوستدار رمان پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب صوتی جنگی که بالاخره نجاتم داد
«شنبهی بعد هوا خوب بود و سوزان پرستارها را راضی کرد اجازه بدهند من را با صندلی چرخدار ببرد بیرون. اکتبر شده بود. هوا تمیز و خنک بود و آسمان آبیِ آبی. توی هوا یک کم بوی چوب سوخته میآمد. هواپیمایی دیده نمیشد. بمبافکنی نبود. حملهای نبود، دستکم هنوز نبود.
پیراهن پوشیده بودم و روی آن ژاکتی که سوزان از بازار دست دوم فروشی پیدا کرده بود. روی پای توی گچم و پای چپ برهنهام پتو کشیده بودم. سوزان صندلی چرخدار را هل میداد. جیمی کنارمان گاهی راه میآمد. گاهی بپربپر میکرد. سوزان گفت: «خیابون اصلی رو میریم بالا و عصرونه میخوریم. ولی اول میخوام یه چیزی نشونتون بدم». بیرون یک کلیسا صندلی را نگه داشت. از کلیسای روستایمان بزرگتر بود، ولی فرق چندانی نداشت. قهوهای و مستطیلی بود با برجی بلند و قبرستانی پر از سنگهای ایستاده.
سوزان آهسته گفت: «آروم صحبت کنید. با انگشت نشون ندید، ولی اونجا رو نگاه کنید. اون آدمها رو میبینید و اون قبر خالی رو، یعنی سوراخی که توی زمینه و اون جعبه چوبیه؟ به اون جعبه میگن تابوت. این بخش پایانی مراسم خاکسپاریه. بخش اولش توی کلیسا اتفاق میافته. الان میخوان درگذشته رو خاک کنن».
جیمی پرسید: «در گذشته؟»
سوزان گفت: «کسی که مرده.»»
زمان
۱۰ ساعت و ۳۵ دقیقه
حجم
۸۸۳٫۰ مگابایت
قابلیت انتقال
ندارد
زمان
۱۰ ساعت و ۳۵ دقیقه
حجم
۸۸۳٫۰ مگابایت
قابلیت انتقال
ندارد