دانلود و خرید کتاب صوتی شادکامان دره قرهسو
معرفی کتاب صوتی شادکامان دره قرهسو
کتاب صوتی «شادکامان دره قرهسو» کتابی نوشته علی محمد افغانی، نویسنده معاصر ایرانی است. این اثر با ترجمهٔ امید تقوی توسط آوانامه منتشر شده است. رمان شادکامان دره قرهسو در سالهای پایانی حکومت رضاشاه میگذرد.
درباره کتاب صوتی شادکامان دره قرهسو
داستان این رمان دربارهٔ زندگی جوانی ۱۹ساله به نام بهرام و خانوادهاش است که در روستایی در کرمانشاه زندگی میکنند. پدر او به دستور بدیعالملکخان (خان روستا) مشغول ساختن سدی روی رودخانهٔ قرهسو در کرمانشاه است. بهرام که دلباختهٔ سروناز، دختر بدیعالملک است، به دیدار پدرش میرود. این دو بارها همدیگر را ملاقات میکنند و شایعاتی هم دربارهٔ ارتباطشان سر زبانها میافتد.
کتاب صوتی شادکامان دره قرهسو را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب به علاقهمندان به رمانهای ایرانی پیشنهاد میشود.
درباره علیمحمد افغانی
علیمحمد افغانی متولد سال ۱۳۰۳ در کرمانشاه و نویسنده نخستین رمان کلاسیک به زبان فارسی است.
ورود ناگهانی وی در ابتدای دهه ۱۳۴۰ به صحنه ادبیات داستانی ایران یک حادثه بود.
تا آن هنگام در این عرصه نامی از او نبود. او که افسر سازمان نظامی حزب توده ایران بود در دادگاه به اعدام محکوم شد و سپس همراه با عدهای دیگر از افسران، با یک درجه تخفیف، به حبس ابد محکوم شد.
چاپ رمان هزار صفحهای «شوهر آهو خانم»، در روزگاری که مردم ایران حوصله داستانهای پاورقی مجلهها را نیز نداشتند، برای انتشاراتیها یک قمار بود.
به همین دلیل او با سرمایه خود کتاب را در دو هزار نسخه منتشر کرد. جسارتی که ناشران را حیرتزده کرد اما کسانی که با افغانی در زندان بودند و دادگاه نظامی او را دیده بودند چندان متعجب نشدند.
این رمان بسیار مورد استقبال مردم قرار گرفت، به همین دلیل ناشران خیلی زود توزیع آن را قبول کردند و به این ترتیب کتاب به چاپهای بعدی رسید.
همان زمان سیروس پرهام در مجله «راهنمای کتاب»، که یکی از ارزندهترین مجلات دوران بود، نوشت: «بی هیچ گمان بزرگترین رمان زبان فارسی خلق شده و تواناترین داستاننویس ایرانی، درست همان زمان که انتظارش میرفت پا به میدان نهاده است.»
او که این کتاب را در زندان نوشته در جایی گفته است که مأموران زندان جلوی نوشتن او را میگرفتهاند و یادداشتهایش را بازرسی میکردهاند به همین دلیل در هنگام نوشتن یک دیکشنری انگلیسی جلوی خود باز میکرده تا وانمود کند در حال ترجمه یک کتاب انگلیسی است و کتاب، کتابِ خودِ او نیست.
افغانی با «شوهر آهو خانم» نام خود را در ادبیات داستانی ایران ماندگار کرد، اما تولید خلاقانهاش متوقف نشد و پس از آن آثار پرشمار و پرخواننده دیگری نیز منتشر کرد.
بخشی از کتاب صوتی شادکامان دره قرهسو
«بهرام، جوانک نوزده سالهای بود از اهل شهر که چندی پیش از آغاز این داستان با پدرش همراه موج زندگی به دورود که از محال روستایی شرق کرمانشاهان است پرتاب گشته بود تا برای نان خانواده و آتیهای که هر کس به حکم ضرورت زیست دلبسته آن است امیدهای انسانی خود را آبیاری کنند. پدرش استادباشی، مرد شصتساله تجربه کردهای بود که با روزگار کشتیها گرفته، زیر و بالاها دیده و اینک که از حاصل عمر جز ناکامیها و سستیهای دوران پیری چیزی بهدست نداشت حاضر شده بود برای نیرمخان بدیعی، معروف به بدیعالملک و برادرش جلایرخان، پسران سردار نصرت، که از آن منطقه بهبعد سرتاسر قراء دورود را تا کان و ماکان مالک بودند، در مسیر رود قرهسو سدی بسازد و با جویکشیهای زیر آن، تا هرجا که آب افسار میداد، ششماهه تحویل بدهد. اینک استاد باشی هشت ماه بود با تلاشهای سخت شبانروزی در این منطقه کار میکرد و با اینکه سه بار پیاپی، در همان ماهی که گذشته بود، سیلابهای تند بهاری سد را از جا کنده و با خود برده بود، مرد دنیادیده نه غمی به دل نه خمی به ابرو راه داده، سرسختتر و با نیرو و تمهیدی ده بار بیشتر از پیش به جنگ با آب سرکش رفته، نیمی از آن را با کندن ترعهای موقت از مسیر برگردانده، به همت تلاش دورودیها و بیگاریهای مفت و لایزال آنان از صخرهها سنگهای صد خرواری غلتانده، از باغها با اره دوسر درختهای غولآسای عرعر و افرا افکنده، با تیرهای حمال و دستکهای دوترکه از چوب زبانگنجشک بر شیارهای کف و کنار رودخانه در عمق آب ثابت نگهداشته و همچون شبکهای پولادین چپ و راست همه را با آهنجامه بههم وصل کرده بود.
استادباشی، این مرد سپیدموی کرمانشاهی که در زمان جوانی مدتی میرابی باغها و محلههای شهر و حومه را میکرد و به معرفی اهل محل و قبول شهرداری تا همین اواخر شاخص افتخاری آب دولتخانه بود و همیشه در اختلافات بر سر مقسمهای سهگانه شهر نظرش حجت بود، بدون تردید چنان کسی نبود که به کاری خارج از حیطه صلاحیتش دست بزند. پسران سردار نصرت، مباشرین و کدخدایان آنها و بهطور کلی همه رعایای دورود این نکته را تصدیق داشتند. زیرا این مرد که تصادفآ درباره هر چیز زندگی اندیشههای حکمتآمیزی داشت در عرصه عمل و تطبیق آن با اندیشه داستانش همهجا ضربالمثل بود. دستور داده بود در حدود بیست سبد بزرگ بهقدر بشکههای نفت، منتهی بدون ته، از ترکههای بید بسازند و کنار رودخانه آماده نگهدارند. همه در حیرت مانده بودند که آنها را برای چه میخواهد. در لحظه شروع به بستن سد به کارگران دستور داد هر دو نفر یکی از سبدها را با دستک و پایهای که میباید در وسط آن به زمین فرود برود، در عرض رودخانه، محل انتخابشده برای سد، میان آب نگهداشتند. آنگاه نفرات دیگر از سنگ آن را پر کردند ته آب ثابت ماند. شکی نبود که بیدها در آب ریشه میدوانید و پس از سبز شدن و شاخ و برگ بههم زدن نهتنها استحکام بیشتری میگرفت بلکه هم منظره طبیعی دلپذیری به رودخانه مهارشده میداد. با همه این احوال و با تمام تعریفها و تمجیدهایی که دورودیها چه در پیش رو چه در پس سر از استادباشی میکردند، همه آنان بالاتفاق شک داشتند رشتهجوی کنده شده که از روی باغ زردآلو شروع میشد و دهکده را دور میزد و از دامنه تپهها راه بیست و هشت کیلومتری خود را به سمت قراء دوردست کان وماکان و صیمره طی میکرد شیبش برعکس نباشد.»
زمان
۴۷ ساعت و ۲۱ دقیقه
حجم
۳ گیگابایت, ۸۶۱٫۶ مگابایت
قابلیت انتقال
ندارد
زمان
۴۷ ساعت و ۲۱ دقیقه
حجم
۳ گیگابایت, ۸۶۱٫۶ مگابایت
قابلیت انتقال
ندارد
نظرات کاربران
افتضاح ترین کتاب صوتی بود که گوش کرذم گوینده افتضاح بود خواهشا برای وقتی که ما میذاریم و این کتاب رو گوش میکنیم ارزش قائل باشید
فوق العاده ،داستانی که هیچ وقت فراموش نمیشه
عالی هستش.خیلی زیبا....لذت بردم
کتاب بسیارخوبیه ومن خوندمش درایام جوانی
تلخ تمام شد ولی عاشقانه تصور این پایان رو نداشتم
وای قدررررررر توضیح بیخود
پیش پا افتاده و دم دستی،