دانلود و خرید کتاب صوتی ایراندخت
معرفی کتاب صوتی ایراندخت
کتاب صوتی ایراندخت اثری از بهنام ناصح است که با صدای امید تقوی میشنوید. این رمان روایتگر داستان عاشقانهای است که در دوران حکومت ساسانیان رخ میدهد و در کنار داستان عاشقانهاش، از وقایع سیاسی و تاریخی آن دوران نیز سخن میگوید.
این کتاب جايزه ادبی گام اول را از آن خود کرد. نامزد جایزه کتاب سال شهید حبیب غنیپور اعلام شد و در جایزه کتاب فصل سه نیز تقدیر و تحسین شد.
درباره کتاب صوتی ایراندخت
رمان ایراندخت داستانی عاشقانه است که در بستر تاریخ ایران باستان و دوران ساسانیان رخ میدهد. داستان ایراندخت که به پسر بدخشان بزرگ، روزبه، دل باخته است و هر روز پنجره را باز میکند و به امید دیدن او که از کویشان گذر میکند، ساعتها آنجا مینشیند و خیالاتی دلنشین و زیبا را در سرش پرورش میدهد. روزبه در جستجوی یافتن حقیقت است و ایراندخت به دنبال معشوق روان شده است. هردوی آنها سفری را آغاز میکنند. سفری که هم در بیرون از وجود آدمی رخ میدهد و هم در درون انسانها. سفری که نتیجهاش تحولی عمیق در شخصیت است.
بهنام ناصح در کنار روایت داستان عاشقانه، گریزی هم میزند به وقایع تاریخی و سیاسی روزگار سلطنت خسرو پرویز.
کتاب صوتی ایراندخت را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
اگر از شنیدن داستانهای صوتی لذت میبرید و به داستانهای تاریخی علاقه دارید، کتاب صوتی ایراندخت لذتی عمیق را به شما هدیه میکند.
درباره بهنام ناصح
بهنام ناصح در سال ۱۳۵۲ در رشت به دنیا آمد. او سردبیر مجله اینترنتی ماندگار است و تا به حال سه کتاب منتشر کرده است: ایراندخت، پروانهای روی شانه و خاطرات خانه ابری. او همچنین بازنویسی جوامع الحکایات سدیدالدین عوفی را در کارنامه خود دارد.
بخشی از کتاب صوتی ایراندخت
ایراندخت دریچه را باز کرد و از گوشه آن نگاهی به بیرون انداخت؛ به راهی که معمولاً روزبه از آن رد میشد. نسیم بهاری به صورتش خورد و بویی شبیه عطر سوسن و خاک باران خورده به مشامش رسید، اما آن را که میجست، میان عابران نیافت. با خود گفت: «امروز حتما میآید.»
ایراندخت با امیدواری این جمله را زیر لب تکرار کرد و لبخندی از خوشحالی بر لبش نشست. سه روز بود از او خبری نداشت اما نمیدانست که در این سه روز کمتر کسی از او خبر دارد.
«چکار میکنی دختر مدام کنار دریچه؟»
ایراندخت با دستپاچگی دریچه را بست؛ انگار بخواهد قسمتی از عریانی بدنش را مقابل غریبهای پنهان کند و شاید به همین دلیل خون دوید به گونههایش.
« هیچ، هیچ، گفتم هوایی بخورم. »
مادر سری تکان داد و سینی را از کنار اتاق برداشت.
«ای کاش هوا، خوردنی بود آن وقت خیالمان از همه چیز راحت میشد. بیا دختر جان! بیا کمک کن باید نان بپزیم.»
کدام مادر است که نداند لرزش دل دخترش برای چیست و نداند که هر پنجرهای که باز میشود لابد دلی به هوای غریبهای است که پر میکشد؟ اما ماه بانو آموخته بود پرده شرم و حیا را نباید پس بزند و همه چیز را بگذارد به وقتش.
«باید دنبال آتش بروی، تنورمان خاموش است.»
ایراندخت بی معطلی پی سوز کوچک را برداشت و از در خارج شد و برخلاف همیشه که با کاهلی، این بار با شتاب از نظر دور شد.
«کاش سپاهی نباشد یا بازرگان.»
مادر چنین دعایی در دل کرد چرا که دوست نداشت آن که دل دخترش را ربوده مدام در سفر و جنگ باشد و هنوز سیر از او کام نگرفته خبر مرگش را بیاورند؛ مثل آن چه به سر خودش آمد. شوهرش، سیاووش رشید بود و بالابلند اما مدت زناشویی شان آن قدر کوتاه بود که چهرهاش را دیگر به سختی به یاد میآورد. ایراندخت چهار دست و پا بر بر زمین میخیزید که خبر مرگش را آوردند؛ در جنگ با رومیان سر از تنش جدا شده بود. نمی خواست دخترش هم سرنوشتی چون او داشته باشد.
«هر که هست امیدوارم جوان خوب و سر به راهی باشد.»
دوست داشت ایراندخت را در آغوش می گرفت و سرش را روی شانه خود میگذاشت و میگفت: « بگو دختر جان بگو... » اما نمیشد؛ رسم زمانه این نبود.
زمان
۶ ساعت و ۳۸ دقیقه
حجم
۳۶۶٫۷ مگابایت
قابلیت انتقال
ندارد
زمان
۶ ساعت و ۳۸ دقیقه
حجم
۳۶۶٫۷ مگابایت
قابلیت انتقال
ندارد
نظرات کاربران
روزمرگیهای دختری عاشق در دوران ساسانی🙂 رمان ایراندخت داستانی عاشقانه است که در اواخر دورهی ساسانیان اتفاق میافتد. داستان با روایت روزمرگیهای افراد مختلف شروع میشود. جایی که ایراندخت، یکی از قهرمانان اصلی داستان از پنجره به زندگی در حال گذر
عالی بود پایان باز بود.
کتاب جالبی بود داستان عاشقانه لطیف همینطور جنگ خیر و شر در درون همه ما ..و البته پایان غافل گیر کننده!
انتظار داشتم داستان ادامه دار تر باشه و پایان باز نباشه
بسیار زیبا و دلنشین
کاش این کتاب رو گوینده کتاب بلور بخونن🙂
به عنوان رمان تاریخی آن را خواندم ولی کاملا بی موضوع و بی محتوا و پوچ بود. نه تنها هیچ اطلاعات تاریخی و یا اجتماعی خاصی از خواندن آن نگرفتم بلکه داستان واقعا بی خود بود و بی نتیجه... حیف وقت....