دانلود و خرید کتاب آکادمی عشق شهاب‌الدین عباسی
تصویر جلد کتاب آکادمی عشق

کتاب آکادمی عشق

انتشارات:نشر خزه
دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۴از ۵ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب آکادمی عشق

کتاب آکادمی عشق اثری پژوهشی از شهاب‌ الدین عباسی درباره شمس و مولوی؛ زندگی، اندیشه‌ها و قصه‌های آنان است.

درباره کتاب آکادمی عشق

شمس و مولانا دو تن از مشهورترین چهره‌های ادبی و عرفانی ایران هستند. مولانا شاعری است که عرفان را در شعر به اوج خود رساند و مفاهیمی عمیق را در قالب شعر بیان کرد. اثر او، مثنوی، و کتاب‌های دیگرش مانند غزلیات شورانگیز و دیوان کبیرش، هنوز و تا ابد زنده هستند. اما اگر مولانا مولانا شد، اگر به عارفی جان سوخته بدل شد که عشق و شور و مستی از کلامش می‌ریزد و سخنش، عمیق و شیرین است، به خاطر وجود شمس تبریزی بود.

شمس پیر راه مولانا، مردی عارف بود که به سراغ مولانا آمد. مدتی را با او روزگار گذرانید و در این دوران، با هر کلام یا هر قدمش، درسی برای مولانا داشت. چنان که وقتی او را ترک کرد، مولانا به سختی دوری‌اش را تاب می‌آورد. اگر نگاهی به دیوان غزلیات او بیندازیم، زیباترین و شورانگیزترین غزل‌های عاشقانه و عارفانه را می‌بینیم که در وصف شمس و برای او سروده شده است. شمس بود که الماس وجود مولانا را تراش داد و نگینش را درخشان کرد.

شهاب الدین عباسی در کتاب آکادمی عشق، پژوهشی درباب زندگی شمس و مولوی انجام داده است و زندگی، اندیشه‌ها و قصه‌های آنان را آورده است.

کتاب آکادمی عشق را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

خواندن کتاب آکادمی عشق را به تمام علاقه‌مندان به پژوهش‌های ادبی پیشنهاد می‌کنیم. اگر دوست دارید دو تن از معروف‌ترین شخصیت‌های ادبی و عرفانی ایران و جهان را بهتر بشناسید، این کتاب به شما کمک می‌کند.

بخشی از کتاب آکادمی عشق

«مولوی، عارف و شاعر و یکی از بزرگترین عاشقان زندگی است و این عشق به زندگی در هر سطری که نوشت یا هر بیت شعری که سرود و هر عملی که بدان دست زد، سرایت کرد.»

مولوی در سال ۶۲۱، در هفده سالگی با گوهرخاتون ازدواج کرد. در سال ۶۲۶ یا ۶۲۷ هجری قمری، بهاءولد و خانواده‌اش پس از نزدیک به ده سال سفر و اقامت در شهرهای گوناگون، سرانجام وارد قونیه شدند. بهاءولد در آنجا با استقبال گرم پادشاه سلجوقی علاءالدین کیقباد و وزیرش معین‌الدین پروانه که بعدها در شمار مریدان و دوستداران مولانا درآمد، روبه‌رو شد و در میان علمای شهر منزلت والایی یافت و به سلطان‌العلماء ملقب شد. بهاءولد در سال ۶۲۸ درگذشت. مادر مولوی نیز چند سال پیش از آن از دنیا رفته بود. مولوی پس از مرگ پدر، مدتی نزد برهان‌الدین محقق ترمذی، شاگرد بهاءولد، به تحصیل معارف دینی و عرفانی و سلوک معنوی پرداخت و به توصیهٔ او چند سالی را هم در دمشق و حَلَب به تحصیل و تهذیب سپری کرد. برهان‌الدین در سال ۶۳۸ از دنیا رفت. مولانا در این زمان دیگر، عالم و آموزگاری خوشنام و عالی‌مرتبه بود اما ورود شمس تبریزی به قونیه در سال ۶۴۲ هجری قمری زندگی «آرام و مؤقر» او را به «دریایی» پرموج بدل کرد.

یکی از نکته‌های شگفتی که در زندگی مولوی توجه‌ها را جلب می‌کند نقش مهم «طلب» و «جستجوگری» در زندگی و تعالیم اوست. خود می‌گفت:

«اگر تو به یار رسیدی چرا طلب نکنی؟ و اگر به یار نرسیدی چرا طرب نکنی؟»

مولوی در سال ۶۷۲ هجری قمری، در ۶۸ سالگی از دنیا رفت. او شخصیتی نرم‌دل و انسان‌دوست و تأثیرگذار داشت.

«مرا خویی است که نخواهم که هیچ دلی از من آزرده شود. اینکه جماعتی خود را در سماع بر من می‌زنند و بعضی یاران ایشان را منع می‌کنند مرا آن خوش نمی‌آید و صدبار گفته‌ام برای من کسی را چیزی مگویید، من به آن راضی‌ام.»

کلامی گرم و صمیمی و اثرگذار داشت و سخنانش با تارهای روح مخاطبان بازی می‌کرد. خود می‌گوید:

«روزی، سخن می‌گفتم میان جماعتی و میان ایشان هم جماعتی کافران بودند، در میان سخن می‌گریستند و متذوق می‌شدند و حالت می‌کردند.»

مردم‌داری: مولوی، هم در زندگی و هم در زبان شعری خود بسیار به مردم نزدیک بود و هیچ فرصتی را برای یاری بینوایان و دستگیری از مردمان فرو نمی‌گذاشت. در یکی از قصه‌های مثنوی سرگذشت مردی به نام دقوقی را می‌خوانیم که سرشار از نیاز بود و پیوسته اولیا و انسان‌های الهی را می‌جست، و در یکی از نمازهایش، در اوج نماز، چشمش به مسافرانی افتاد که کشتی‌شان در دل امواج خروشان گرفتار بود. دقوقی در دل نماز، رو به درگاه پروردگار آورد و از خداوند به دعا خواست که آن کشتی‌شکستگان را از هلاکت نجات بخشد.

دقوقی چهره‌ای تقریباً ناشناخته است و علامه قزوینی، در نامه‌ای به بدیع‌الزمان فروزانفر بسیار مُحتمل شمرده که مولوی برای بیان مقاصد معنوی خویش از شخصیتی ناشناخته به نام دقوقی بهره گرفته باشد، و در واقع، این خود مولوی است که در هیئت او ظاهر شده است. دور نیست که چنین باشد: در یک نقاشی متعلق به سال ۱۰۰۷ هجری قمری پیری را می‌بینیم که سرنشینان کشتی‌ای را از مرگ نجات می‌دهد. در عنوان نقاشی می‌خوانیم که «مولانا با دعایش کشتی‌ای را نجات می‌دهد.»

نظری برای کتاب ثبت نشده است
نباید از تنهایی خود ایمن بود و به دوستی‌های عمیق پشت کرد.
𝑩𝒍𝘶𝒆
«اگر تو به یار رسیدی چرا طلب نکنی؟ و اگر به یار نرسیدی چرا طرب نکنی؟»
Ggfezzsd
عاشقی پیداست از زاری دل نیست بیماری چو بیماری دل علت عاشق ز علّت‌ها جداست عشق اصطرلاب اسرارِ خداست عاشقی گر زین سر و گر زان سرست عاقبت ما را بدان سَر رهبرست
موفنری
اثبات هستی خدا خود را اثبات کن من اثباتم. اثبات من می‌کنی، از بی‌ثباتی توست. من چون ثابت شوم به اثبات تو؟ گفتی مرا که مرا ثابت کردی، فریشتگان به پا خاستند تو را. «خدات عمر دهاد!» به هستی خدا را چه سزا گفتن باشد که خدا هست؟ تو هستی حاصل کن. فریشتگان همه شب ثنات می‌گویند که هستی خدا را درست کردی؟
𝑩𝒍𝘶𝒆

حجم

۲۰۴٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۲۶۴ صفحه

حجم

۲۰۴٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۲۶۴ صفحه

قیمت:
۵۹,۰۰۰
تومان