دانلود و خرید کتاب همین حالا گیوم موسو ترجمه سعیده بوغیری
تصویر جلد کتاب همین حالا

کتاب همین حالا

نویسنده:گیوم موسو
انتشارات:نشر البرز
دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۰از ۲۱ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب همین حالا

کتاب همین حالا داستانی عاشقانه نوشته گیوم موسو است که با کنارهم قرار دادن اتفاقاتی غیرقابل باور در کنار یکدیگر، بار دیگر استادی‌اش را در تعلیق و رازآلود کردن نشان می‌دهد. نشر البرز این داستان را با ترجمه سعیده بوغیری منتشر کرده است. 

درباره کتاب همین حالا

همین حالا داستان عشق لیزا است. عشقی که بی خبری آغاز می‌شود و با رازی بزرگ به پایان می‌رسد.

لیزا عاشق بازیگری است. او برای تأمین هزینه تحصیلش در رشته هنرهای نمایشی در کافه‌ای در منهتن کار می کند و شبی با آرتور کاستلو، پزشک جوان اورژانس آشنا می‌شود. پزشکی همه چیز تمام که لیزا را در کسری از ثانیه عاق خودش می‌کند. لیزا هر تلاشی می‌کند تا آرتور را هم به خودش دلبسته کند. هر خطری که درمسیرش قرار می‌گیرد، به جان می‌خرد و تمام این‌ها یک هدف دار: آرتور هم دل به عشق لیزا ببازد 

اما آیا آرتور همان پزشک آرام و همه چیز تمامی است که لیزا تصور کرده است؟  یا راز عجیبی با خود دارد؟ آیا راز آرتور به عمارتی که به ارث برده است، مربوط می‌شود؟

کتاب همین حالا را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم 

همین حالا را به تمام دوست‌داران رمان‌هایش عاشقانه و پر رمز و راز با داستان‌هایی سرشار از هیجان پیشنهاد می‌کنیم.

درباره گیوم موسو

گیوم موسو (Guillaume Musso) در سال ۱۹۷۴ میلادی در فرانسه چشم به جهان گشود. او از کودکی به نوشتن علاقه داشت و نوشتن را خیلی زود آغاز کرد. در نوزده سالگی به آمریکا سفر کرد اما چند وقت بعد دوباره به وطنش برگشت. چون به نیویورک علاقه داشت تصمیم گرفت داستانی بنویسد که در آن جا رخ می‌دهد و به این ترتیب کتاب ماجرای ناپدید شدن ونکا راکول متولد شد.

گیوم موسو نویسنده‌ای است که کتاب‌هایش در فهرست پرفروش‌های نیویورک تایمز قرار دارند. در سال ۲۰۰۳ در پی تصادفی شدید داستان «و بعد» را نوشت. ماجرای این کتاب درباره مردی است که از مرگ برگشته است. این رمان موفق شد در فرانسه بیش از یک میلیون بفروشد و به بیست و سه زبان ترجمه شود. از روی آن فیلمی نیز با بازی جان مالکوویچ و اوانجلین لیلی ساخته شد.

گیوم موسو در سال ۲۰۰۹ به عنوان دومین نویسنده پرفروش شناخته شد و در سال ۲۰۱۱ سومین نویسنده پرفروش فرانسه بود. رمان‌های او به بیش از سی و چهار زبان در دنیا ترجمه شده‌اند. از میان آثار او می‌توان به کتاب‌های «ماجرای ناپدیدشدن ونکا راکول»، «دختری از بروکلین»، «فردا»، «دختر کاغذی»، «آوای فرشته»، «سنترال پارک» و «دست سرنوشت» اشاره کرد.

بخشی از کتاب همین حالا

سپس پنجره‌ها را باز کرد تا هوای داخل سالن که بوی تند حشیش در آن مانده بود، عوض شود، اما از هرگونه تعبیر و تفسیری در این باره خودداری کرد. من، درحالی‌که گوشه چشمی او را برانداز می‌کردم، نان‌شیرینی‌ها را با سروصدا می‌جویدم. او دو ماه پیش، پنجاه سالگی‌اش را جشن گرفته بود، اما به علت آن موهای سفید و چروک‌های صورتش، به راحتی ده پانزده سال را بیشتر نشان می‌داد. با این‌همه، منشی زیبا، خطوط چهره منظم و چشم‌های آبی آسمانی‌اش را که به پل نیومن مشابهت داشت، حفظ کرده بود. آن روز صبح کت و شلوار مارک‌دار و کفش‌های راحتی سفارشی‌اش را کنار گذاشته و به جای آن، یک شلوار قدیمی خاکی رنگ، یک پلوور ساییده شده شبیه پلوور راننده‌های کامیون و یک جفت کفش سنگین چرمی ضخیم مانند کفش‌های کارگران ساختمانی پوشیده بود.

او، همچنان که قهوه تلخ دوست‌داشتنی‌اش را فرو می‌داد، گفت: «چوبدستی‌ها و طعمه‌ها توی ماشینه. اگه همین حالا راه بیفتیم، تا ظهر به برج فانوس دریایی می‌رسیم. زود یک چیزی می‌خوریم و بعد می‌تونیم تمام بعدازظهر سربه‌سر ماهی‌های طلایی بذاریم. اگه خوب ماهی بگیریم، وقت برگشتن سری به خونه من می‌زنیم. ماهی‌ها رو با گوجه‌فرنگی، سیر و روغن زیتون توی کاغذ فویل کباب می‌کنیم.»

طوری با من حرف می‌زد که انگار همین دیشب همدیگر را دیده بودیم. یک جای کار می‌لنگید، اما پیشنهاد او بد نبود. درحالی‌که قهوه‌ام را جرعه‌جرعه می‌چشیدم، به ذهنم رسید این فکر گذراندن وقت همراه با من ناگهان از کجا به ذهنش خطور کرده بود.

در این سال‌های اخیر، رابطه ما تقریبآ به صفر نزدیک شده بود. من کوچک‌ترین فرزند خانواده‌ای با دو پسر و یک دختر بودم و چندی دیگر بیست‌وپنج ساله می‌شدم. خواهر و برادرم، با موافقت نیکخواهانه پدرم، به اداره شرکت خانوادگی‌مان، ــ یک دفتر کوچک تبلیغاتی در منهتن ــ که پدربزرگم آن را تأسیس کرده بود، ادامه دادند و آن را به جایی رساندند که حالا امیدوار بودند تا چند هفته دیگر بتوانند به یک گروه بزرگ ارتباطی بفروشند.

اما من، همیشه خود را از جریان امور آنان کنار کشیده بودم. من جزو این خانواده بودم، اما «از دور» چیزی شبیه به یک عموی خوشگذران که برای زندگی به کشوری دیگر رفته است و تنها در مراسم صرف غذای جشن شکرگزاری می‌توان بدون ناراحتی او را دید. واقعیت این بود که من، به محض پیدا کردن نخستین فرصت، برای تحصیل به دورترین جای ممکن از بوستون رفتم: یک دوره پیش‌دانشگاهی برای رشته پزشکی در داک، واقع در کارولینای شمالی؛ چهار سال در دانشکده پزشکی برکلی و یک سال کارورزی (انترنی) در شیکاگو. بنابراین، تنها چند ماهی می‌شد که به بوستون برگشته بودم تا دومین سال کارورزی‌ام را در شاخه فوریت‌های پزشکی به پایان ببرم. اکنون در حدود هشتاد ساعت در هفته کار می‌کردم، اما این شغل و حالت آرامش‌بخش آن را دوست داشتم. مردم را دوست داشتم، کار کردن در بخش فوریت‌های پزشکی و به دوش کشیدن بار واقعیت در ناگهانی‌ترین حالت ممکن آن را دوست داشتم بقیه وقتم را به کشیدن بار اندوهم به کافه‌های نورث‌اِند می‌گذراندم، حشیش می‌کشیدم و با دختران نه‌چندان متعهدی حشرونشر داشتم که مانند ورونیکا یلنسکی احساساتی نبودند.

معرفی نویسنده
عکس گیوم موسو
گیوم موسو

گیوم موسو نویسنده‌ی معاصر فرانسوی است. کتاب‌های او اکنون به بیش از سی‌وشش زبان ترجمه شده‌اند و در مجموع میلیون‌ها تیراژ دارند.

Fateme Soltani
۱۴۰۱/۰۷/۱۵

داستان خیلی عجیب بود و خوب پیش رفت اما یهو تهش یجوری شد ، اصلا همه چی بهم پیچید ! اصلا از ترجمه راضی نبودم پر از غلط بود):

زهرا
۱۴۰۰/۰۳/۳۱

چقدرررر غلط تایپی داشت ، ترجمه اذیت کننده ، داستان بد نبود

کاربر ۱۴۲۰۶۰۹
۱۴۰۰/۱۲/۰۳

داستان وتعلیق داستان جذابه وتشویقتون میکنه به خوندن،ولی مبهم تموم میشه و خواننده در همون تعلیق میمونه،ترجمه خوب نبود غلط املایی داشت،چندکتاب از نویسنده خوندم وانتظار بیشتری از این داستان داشتم.

ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
۱۴۰۰/۰۹/۰۳

زمانی که عاشق می‌شویم همه‌ی سعی خود را می‌کنیم تا این عشق به تحقق واقعی برسد. از هیچ تلاشی کم نمی‌گذاریم و همه‌ی نیروی‌مان را برای رسیدن می‌گذاریم. اما همیشه همه‌چیز آن‌طور که ما تصور می‌کنیم پیش نمی‌رود. این خاصیت

- بیشتر
جواد
۱۴۰۰/۰۶/۲۰

برخلاف سایر آثار نویسنده کتاب خیلی ضعیف وبی سروتهی بود و سرشار از غلط املایی

گلناز
۱۴۰۰/۰۵/۰۷

برخلاف سایر کتابهای گیوم موسو،این یکی جالب نبود به نظرم

mah
۱۴۰۰/۰۵/۰۴

کتاب، بی سر و تهه و اصلا شبیه یه رمان نیست، بدون هیچ دلیل عقلی یا حتی توضیح ساده تموم میشه. هیچکدوم از گره هارو باز نمیکنه. کتاب‌های دیگه این نویسنده رو نخوندم، ولی با خوندن این کتاب، فکر نکنم

- بیشتر
کاربر ۱۴۷۷۱۸۲
۱۴۰۲/۱۱/۰۲

خیلی بی معنی بود

معصوم
۱۴۰۲/۱۰/۲۰

گیوم موسو نویسنده اییه که تو کتابهاش از بازیهای روانشناختی زمانهای موازی و سفر در زمان استفاده میکنه این کتاب هم مستثنی نیست و به نظرتون میرسه یک کتاب تخیلی سفر در زمان رو میخونید اما به پایان که میرسید

- بیشتر
کاربر ۱۸۴۶۱۳۵بانو
۱۴۰۲/۰۷/۲۶

کتاب جذابی هست با کتاب‌های دیگرش تفاوت دارد

به اینکه خود را تنها حس کنم عادت داشتم، اما نفرت از خویشتن، از تنهایی بسیار بدتر است. جان ایروینگ
مریم
این یک واقعیته: به محض اونکه آدم صاحب فرزند می‌شه، بابت از دست دادنش واهمه داره. همین که بچه‌دار می‌شه، استحکاماتش فرو می‌ریزند. خلع سلاح و شکننده می‌شه. اگر کسی بخواد به اون آسیب برسونه، دیگه به حمله کردن نیازی ندارد. بنابراین، انسان به هدفی دست‌یافتنی تبدیل می‌شه.
معصوم
در آن هنگام با خود فکر کردم آنچه خشونت‌بار است، زمان در حال گذر نیست، بلکه محو شدن احساسات و عاطفه‌هاست. گویی آن‌ها هرگز وجود نداشته‌اند.
میمی
به یاد داشته باش زمان قمارباز حریص است که هر بار بی‌تقلب می‌برد. این قانون بازی است.
Fateme Soltani
با خود فکر می‌کنم گذشته چه چیزی برای ما دارد. فرانسوار ساگان
Fateme Soltani
داستان ترس‌های ما قصه زندگی ما، قصه ترس‌های ماست.
Fateme Soltani

حجم

۲۳۴٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۳۲۰ صفحه

حجم

۲۳۴٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۳۲۰ صفحه

قیمت:
۴۰,۰۰۰
تومان