کتاب پیش از آنکه باران ببارد
معرفی کتاب پیش از آنکه باران ببارد
کتاب پیش از آنکه باران ببارد داستانی جنایی، عاشقانه و رازآلود از کمیل دی مایو با ترجمه فرزانه صائبی مطلق است. این داستان درباره پیرزنی است که میخواهد پرده از راز یک جنایت خانوادگی قدیمی بردارد.
درباره کتاب پیش از آنکه باران ببارد
کمیل دی مایو در این کتاب از زنی نوشته است که هفتاد سال از عمرش را در زندان سپری کرده است؛ دلا لی تروخیو در دهه چهل میلادی، خواهرش یولا لی را به قتل میرساند. خبر این جنایت در شهر کوچک محل زندگی آنها، پرتو پسار بسیار سر و صدا میکند. دلا در دادگاه به حبس ابد محکوم میشود اما بعد از هفتاد سال با آزادی مشروط میتواند از زندان خارج شود. او به شهر محل زندگیاش برمیگردد و میخواهد در مدت زمانی که از عمرش باقی مانده است، راز این جنایت خانوادگی را آشکار کند. در همین حین خبرنگاری به شهر آنها میآید تا خبری را پوشش بدهد. شایعه شده است که تابلوی چهره یولا اشک میریزد....
دلا و مایک به همراه دختری به نام پالوما باهم آشنا میشوند. همه آنها در تلاشند تا یک معمای خانوادگی را حل کنند و همین سه نفرشان را بهم میرساند و آنها را با هم آشنا میکند. داستان در دو زمان موازی پیش میرود. یکی دهه چهل میلادی و زمانی که دلا، خواهرش را به قتل رساند و دیگری در زمان حاضر...
کتاب پیش از آنکه باران ببارد را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
خواندن داستان پیش از آنکه باران ببارد را به دوست داران داستانهای عاشقانه، رازآلود و رمانهای خارچی پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب پیش از آنکه باران ببارد
دلا لی تروخیو روی صندلی کوتاهش نشست، میله آن پشتش را میآزرد. رطوبت آرامآرام پشت زانوانش مینشست و دستبند، مچهایش را بیحس کرده بود. مرگ خواهرش، یولا لی، برای هفتهها در صدر تیترهای خبری بود.
پرنده زیبای آوازهخوان پورتو پسار به قتل رسید!
این شهر کوچک مرزی برای دومینبار به دست خانواده لی برآشفته شده بود.
میدانست که تامس پشت سرش در ردیف اول نشسته است و انگشتهایش بر اثر چنگ انداختن به نردهها در طول مباحثات پوستهپوسته شده است. او همان محصولات و احشام ناچیز باقیمانده در مزرعه را رها کرده و هر روز و هر لحظه آنجا بود. میتوانست نفوذ نگاه او را در موهای چسبناک خود حس کند. تنها چهار ساعت از ازدواجشان گذشته بود که آن اتفاق افتاد، آینده تازه سرگرفته آنها را یک کارد دستهعاجی به دونیم کرده بود.
تامس گفته بود درک میکند چرا او این کار را کرده است.
درِ ورودی دادگاه با نالهای باز شد. ناظر اعلام کرد: «برپا.»
دلا تقلا کرد بایستد، به کمک آرنجهایش خودش را از دستههای صندلی جدا کرد. وکیل تسخیریاش هیچ کمکی نکرده بود؛ تمام محاکمه همینطور پیش رفته بود. در مقابل، دادستان طوری رفتار میکرد گویی قتل هتکحرمت به شخص او بوده، تا این حد برای برنده شدن عزمش جزم بود.
اندام قاضی فوئگو تمام حجم ردای مشکیاش را پر کرده بود، که اگر اینطور نبود ردا موج برمیداشت. پیشانیاش را با دستمالی پاک کرد و در صندلی چرمی خود فرورفت.
غژغژ. غژغژ. پنکه سرعتش را با ضربان قلب دلا هماهنگ کرده بود. چشمهایش را بست و به خاطر آورد.
لباس عروسی. روبان. حلقههای بلند و قهوهای موهای یولا بادبزنیشکل آویخته بودند. لایهای از رنگ قرمز روی رنگ سفید را پوشانده بود و بزرگ و پخش میشد.
قاضی پرسید: «آیا هیئتمنصفه به رأی نهایی رسیده است؟»
حجم
۳۰۰٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۳۵۲ صفحه
حجم
۳۰۰٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۳۵۲ صفحه
نظرات کاربران
سلام دلا و یولا دو خواهر زیبا و خوش صدا ... یک قرن پیش، عقاید مذهبی نقش پررنگی در جامعه بشری داشت. حتی در آمریکا بویژه شهر کوچک مرزی که داستان آنجا شکل گرفت و همانجا هم به سرانجام رسید. داستان شگفت انگیزی است از
کتاب خوبی بود من که راضی بودم ازش. اوایل کمی گنگ به نظر میاد و با چند شخصیت بیگانه از هم شروع میشه اما بعدا همه شخصیت ها به هم گره میخورن و ربط پیدا میکنن. بعضی جاها کمی توضیح اضافی داشت
اصلا رازآلود و جنایی نبود خیلی توضیحات اضافه داشت
داستان جذابی داشت با ترجمه ایی خوب با اینکه کلمات اسپانیایی زیادی داشت.داستان تلخی بود ولی نتیجه ایی شیرین داشت
واقعا عالی بود
داستان زیبا و جذابی داشت. یه نفس خوندم
عالی