دانلود و خرید کتاب پیش از آنکه باران ببارد کمیل دی‌مایو ترجمه فرزانه صائبی ‌مطلق
تصویر جلد کتاب پیش از آنکه باران ببارد

کتاب پیش از آنکه باران ببارد

ویراستار:سارا بحری
دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۹از ۱۷ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب پیش از آنکه باران ببارد

کتاب پیش از آنکه باران ببارد داستانی جنایی، عاشقانه و رازآلود از کمیل دی‌ مایو با ترجمه فرزانه صائبی مطلق است. این داستان درباره پیرزنی است که می‌خواهد پرده از راز یک جنایت خانوادگی قدیمی بردارد. 

درباره کتاب پیش از آنکه باران ببارد

کمیل دی‌ مایو در این کتاب از زنی نوشته است که هفتاد سال از عمرش را در زندان سپری کرده است؛ دلا لی تروخیو در دهه چهل میلادی، خواهرش یولا لی را به قتل می‌رساند. خبر این جنایت در شهر کوچک محل زندگی آن‌ها، پرتو پسار بسیار سر و صدا می‌کند. دلا در دادگاه به حبس ابد محکوم می‌شود اما بعد از هفتاد سال با آزادی مشروط می‌تواند از زندان خارج شود. او به شهر محل زندگی‌اش برمی‌گردد و می‌خواهد در مدت زمانی که از عمرش باقی مانده است، راز این جنایت خانوادگی را آشکار کند. در همین حین خبرنگاری به شهر آن‌ها می‌آید تا خبری را پوشش بدهد. شایعه شده است که تابلوی چهره یولا اشک می‌ریزد....

دلا و مایک به همراه دختری به نام پالوما باهم آشنا می‌شوند. همه آن‌ها در تلاشند تا یک معمای خانوادگی را حل کنند و همین سه نفرشان را بهم می‌رساند و آن‌ها را با هم آشنا می‌کند. داستان در دو زمان موازی پیش می‌رود. یکی دهه چهل میلادی و زمانی که دلا، خواهرش را به قتل رساند و دیگری در زمان حاضر...

کتاب پیش از آنکه باران ببارد را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم 

خواندن داستان پیش از آنکه باران ببارد را به دوست داران داستان‌های عاشقانه، رازآلود و رمان‌های خارچی پیشنهاد می‌کنیم.  

بخشی از کتاب پیش از آنکه باران ببارد

دلا لی تروخیو روی صندلی کوتاهش نشست، میله آن پشتش را می‌آزرد. رطوبت آرام‌آرام پشت زانوانش می‌نشست و دست‌بند، مچ‌هایش را بی‌حس کرده بود. مرگ خواهرش، یولا لی، برای هفته‌ها در صدر تیترهای خبری بود.

پرنده زیبای آوازه‌خوان پورتو پسار به قتل رسید!

این شهر کوچک مرزی برای دومین‌بار به دست خانواده لی برآشفته شده بود.

می‌دانست که تامس پشت سرش در ردیف اول نشسته است و انگشت‌هایش بر اثر چنگ انداختن به نرده‌ها در طول مباحثات پوسته‌پوسته شده است. او همان محصولات و احشام ناچیز باقی‌مانده در مزرعه را رها کرده و هر روز و هر لحظه آنجا بود. می‌توانست نفوذ نگاه او را در موهای چسبناک خود حس کند. تنها چهار ساعت از ازدواجشان گذشته بود که آن اتفاق افتاد، آینده تازه سرگرفته آن‌ها را یک کارد دسته‌عاجی به دونیم کرده بود.

تامس گفته بود درک می‌کند چرا او این کار را کرده است.

درِ ورودی دادگاه با ناله‌ای باز شد. ناظر اعلام کرد: «برپا.»

دلا تقلا کرد بایستد، به کمک آرنج‌هایش خودش را از دسته‌های صندلی جدا کرد. وکیل تسخیری‌اش هیچ کمکی نکرده بود؛ تمام محاکمه همین‌طور پیش رفته بود. در مقابل، دادستان طوری رفتار می‌کرد گویی قتل هتک‌حرمت به شخص او بوده، تا این حد برای برنده شدن عزمش جزم بود.

اندام قاضی فوئگو تمام حجم ردای مشکی‌اش را پر کرده بود، که اگر این‌طور نبود ردا موج برمی‌داشت. پیشانی‌اش را با دستمالی پاک کرد و در صندلی چرمی خود فرورفت.

غژغژ. غژغژ. پنکه سرعتش را با ضربان قلب دلا هماهنگ کرده بود. چشم‌هایش را بست و به خاطر آورد.

لباس عروسی. روبان. حلقه‌های بلند و قهوه‌ای موهای یولا بادبزنی‌شکل آویخته بودند. لایه‌ای از رنگ قرمز روی رنگ سفید را پوشانده بود و بزرگ و پخش می‌شد.

قاضی پرسید: «آیا هیئت‌منصفه به رأی نهایی رسیده است؟»

hamtaf
۱۴۰۰/۰۵/۲۰

سلام دلا و یولا دو خواهر زیبا و خوش صدا ... یک قرن پیش، عقاید مذهبی نقش پررنگی در جامعه بشری داشت. حتی در آمریکا بویژه شهر کوچک مرزی که داستان آنجا شکل گرفت و همانجا هم به سرانجام رسید‌. داستان شگفت انگیزی است از

- بیشتر
reyhaneh
۱۴۰۱/۰۴/۲۳

کتاب خوبی بود من که راضی بودم ازش. اوایل کمی گنگ به نظر میاد و با چند شخصیت بیگانه از هم شروع میشه اما بعدا همه شخصیت ها به هم گره میخورن و ربط پیدا میکنن. بعضی جاها کمی توضیح اضافی داشت

- بیشتر
روشنک
۱۳۹۹/۰۹/۲۱

اصلا رازآلود و جنایی نبود خیلی توضیحات اضافه داشت

داتیس
۱۴۰۳/۰۲/۲۶

داستان جذابی داشت با ترجمه ایی خوب با اینکه کلمات اسپانیایی زیادی داشت.داستان تلخی بود ولی نتیجه ایی شیرین داشت

کاربر ۴۷۹۲۲۱۹
۱۴۰۲/۱۰/۱۳

واقعا عالی بود

LeNa
۱۴۰۱/۰۴/۲۹

داستان زیبا و جذابی داشت. یه نفس خوندم

صدف
۱۴۰۱/۰۳/۳۰

عالی

وقتی مسیرت را هموار کرده باشند، سخت است بفهمی واقعاً در کاری خوب هستی یا نیستی.
n re
«قطره‌های باران در سنگ نفوذ می‌کنند، نه از شدت بارش؛ بلکه به سبب بارش مداوم.»
نسیم رحیمی
«این نردبون بلنده. سقوطش هم حسابیه.»
n re
«همیشه همه‌چیز اون‌جوری نیست که به‌نظر می‌آد
نسیم رحیمی
«بعضی‌وقت‌ها بهترین کار اینه که یک زن رازهاش رو برای خودش نگه داره.»
نسیم رحیمی
چطور بدی‌های زندگی می‌توانند رشد کنند و دوام بیاوردند درحالی‌که خوشی‌ها بی‌هیچ امیدی از بین می‌روند.
نسیم رحیمی
عشق در محدودهٔ زمان نمی‌گنجد. عشق می‌توانست در یک هفته اتفاق بیفتد یا در هفتاد سال. این قلب آدمی بود که تعیین می‌کرد
نسیم رحیمی
داستان خونه‌خراب‌کن یک نفر، داستان آینده‌ساز یک نفر دیگه‌ست
نسیم رحیمی
تضاد تلخی بود که گیاهان هرز می‌توانستند در این خشکسالی این‌طور راحت دوام بیاورند، درحالی‌که هر گیاه دیگری برای بقا می‌جنگید. شبیه استعاره‌ای بود از زندگی
n re
الان فقط از اینکه اینجا کنار تو نشسته‌م خوشحالم و سعی می‌کنم از این گرما ذوب نشم.
n re
فداکاری کردن راهی برای پذیرش توبه است. فضیلت قرار دادن نیازهای دیگران پیش از نیازهای خودت
نسیم رحیمی
یک مرد هیچ‌وقت نمی‌فهمید لگد زدن بچه به شکم چه حسی دارد. یک مرد هیچ‌وقت شوق خارج شدن رگه‌های شیر از سینه برای تغذیهٔ موجودی دیگر را حس نمی‌کرد. هیچ‌چیز جای ارتباط مادرفرزندی را نمی‌گرفت.
نسیم رحیمی
بعضی کارها رو آدم به‌خاطر درست بودنشون انجام می‌ده نه به این خاطر که راحتن.
نسیم رحیمی
وقتی مسیرت را هموار کرده باشند، سخت است بفهمی واقعاً در کاری خوب هستی یا نیستی.
نسیم رحیمی
زندگی‌اش ازاین‌به‌بعد دست خودش نبود و مجبور بود به هرجایی که او را می‌برند برود.
n re
احساس می‌کرد کوچک و تنهاست و دارد درون گودالی که او را می‌بلعد غرق می‌شود.
n re
محکومیت من زندگی بدون داشتن توست
LeNa
اگه خودت نباشی هدیه‌ها فایده ندارن.
hamtaf
روزنامه‌نگاران و سیاست‌مداران درست مثل هم بودند. بیشترشان برای دلایل بشردوستانه وارد عرصه می‌شدند؛ که صدای بی‌صدایان باشند اما برق قدرت، پول و غرور، تمام عیوب اصلی، وسوسه‌برانگیز بودند. آنها که به‌واقع خوش‌قلب بودند از میدان به در می‌شدند. آنها که بازی را یاد می‌گرفتند باقی می‌ماندند.
hamtaf
برخلاف آنچه سیاست‌مداران می‌خواستند مردم باور کنند، اما خاطرات خوب هم وجود داشت؛ آدم‌های خوب
hamtaf

حجم

۳۰۰٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۳۵۲ صفحه

حجم

۳۰۰٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۳۵۲ صفحه

قیمت:
۵۹,۵۰۰
۴۱,۶۵۰
۳۰%
تومان