دانلود و خرید کتاب هشدار کاترین کرافت ترجمه فرانک سالاری
تصویر جلد کتاب هشدار

کتاب هشدار

انتشارات:نشر البرز
دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۱از ۴۰ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب هشدار

هشدار یا فکر می‌کنی می‌دانی چه اتفاقی برای پسرت افتاده اما اشتباه می‌کنی رمانی نوشته کاترین کرافت است که ماجرایی اسرار آمیز درباره مرگ فرزند کوچک یک خانواده را به تصویر می‌کشد.

 درباره کتاب هشدار

ایتان پسر قهرمان داستان به اسم زویی، سه سال قبل همراه دوستش جاش در رودخانه می‌افتد و غرق می‌شود. مرگ ایتان و جاش یک فاجعه غم‌بار و تلخ بوده است. زویی همراه پسر بزرگتر و همسرش ازمحل زندگی خود نقل مکان می‌کنند تا زندگی تازه‌ای را شروع کنند. اما روزی خیلی ناگهانی زویی ایمیلی دریافت می‌کند که در آن نوشته شده مرگ پسرش تصادفی نبوده است. زویی بی‌نهایت بهم می‌ریزد و جست‌وجویی سخت را برای پیدا کردن حقیقت آغاز می‌کند. اما همسرش حاضر نیست به او کمک کند و مادر جاش هم حرفش را باور نمی‌کند.

خواندن کتاب هشدار را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

علاقه‌مندان به رمان‌های معمایی و جنایی را به خواندن این کتاب دعوت می‌کنیم

 بخشی از کتاب هشدار

از زمانی‌که ایمیل را دریافت کردم یک هفته گذشته است. هفت روز است که زندگی‌ام دچار تلاطم شده است. به هیچ نتیجه‌ای نرسیدم، اما فهمیدم به آدم‌های زیادی نمی‌توانم اعتماد کنم. جیک را درک می‌کنم، ولی نمی‌فهمم چرا لین به من پشت کرد. اول باید به خودم می‌گفت که دربارهٔ حرف‌های آن روز نگران است.

در سالن ناهارخوری محل کارم نشسته‌ام. معمولاً اینجا نمی‌آیم. بیشتر ترجیح می‌دهم وقتی غذا می‌خورم سرگرم کارهای دفتر باشم، اما امروز حس متفاوتی دارم. امیدوارم سروصدا و همهمهٔ این فضا کمکم کند که بهتر فکر کنم. تنهایی فقط کلافه می‌شوم.

«سلام زویی. اشکالی نداره اینجا بشینم؟» دکتر اندرسون بالای سرم ایستاده است. سینی غذایش در دستش است. بشقابی از پاستا و آب‌پرتقال. «نمی‌خواستم مزاحمت بشم، ولی تنها جای خالی همین میزه.»

«البته.» کمی جابه‌جا شدم تا او هم بنشیند.

به‌رغم اینکه تازه به اینجا آمده است، اما من و دکتر اندرسون رابطهٔ خوبی داریم. دکترهای دیگر وقت زیادی برای معاشرت با ما ندارند، ولی او همیشه سعی می‌کند با ما حرف بزند و جویای حالمان باشد.

گفت: «بیرون خیلی هوا گرمه، نه؟ باورم نمی‌شه از اول ماه ژوئن با این حجم هوای گرم روبه‌رو شدیم.»

لبخندی زدم. شروع بحث دربارهٔ آب‌وهوا، گفت‌وگو را عادی و طبیعی جلوه می‌دهد.

پرسیدم: «این کلینیک در مقایسه با کلینیک قبلی‌تون چطوره؟» لئو هفت سال در کلینیک بین‌المللی اسپانیا کار کرده است. برای همین این جابه‌جایی تغییر بزرگی برای اوست.

گفت: «هر دو جا رو دوست دارم. دیگه وقتش رسیده بود تغییری ایجاد کنم.»

اگرچه همیشه از گپ‌زدن با او لذت می‌برم، اما الآن دلم نمی‌خواهد زیاد حرف بزنم. وقتی حرف می‌زند نمی‌توانم تمرکز کنم، آن‌هم حالا که دلم می‌خواهد به فرستندهٔ ایمیل فکر کنم و اینکه چرا این کار را کرده است، به‌خصوص اینکه ساعت ناهاری تنها زمانی‌ست که با فراغ بال می‌توانم فکر کنم. بقیهٔ ساعت‌ها باید در خدمت مردم باشم و تمام تمرکزم روی کارم باشد.

لبخندی به او زدم. «درسته ما هم به همین دلیل به لندن اومدیم. منظورتون رو می‌فهمم.» ساندویچم را برداشتم. ناگهان حالم بد شد. ایتان. باید به این حس عادت کنم.

لئو دربارهٔ کلینیک قدیمی مشغول حرف‌زدن است. سعی کردم خودم را غرق حرف‌هایش کنم. سرم را تکان می‌دادم. لبخند می‌زدم. به‌رغم اینکه خیلی از جزئیاتی را که می‌گفت نمی‌فهمیدم.



shayestehbanoo
۱۴۰۰/۰۶/۰۵

کتاب چند راوی داره که به جز زویی شخصیت اصلی که نوع بیانش اول شخصه ما بقی دانای کل هستن زویی مادر ایتان که سه سال پیش طی حادثه ای به همراه دوستش جاش توی رودخونه خفه شده ، ایمیل

- بیشتر
شیلا در جستجوی خوشبختی
۱۴۰۱/۰۱/۱۴

شاید اسپویل 🚫 تموم شخصیت ها مطلقه بودن چرا🙄 از همون اول مثلا میخواست شخصیتهای داستان رو متحم کنه و هر بار یکیشون رو زیر سوال میبرد دیگه دست اینجور کتابا برای من رو شده، بنظرم آخرش نویسنده نمیدونست چجوری داستان رو

- بیشتر
mahboob
۱۴۰۱/۰۲/۲۶

ریتم داستان اوایلش خوبه اما از اواخرش غیرمنطقی میشه روند داستان. آدم جدیدی وارد قصه میشه و پایانش هم اصلا جالب درنیومده. توصیه ش نمیکنم.

SARA
۱۴۰۱/۰۲/۱۹

خوب بود ولی یک سری از قسمت ها اضافه بود که اگر حذف میشد خیلی بهتر بود.

میلاد براتی
۱۴۰۰/۱۱/۱۴

داستان درباره تلاشهای خستگی ناپذیر یک مادر برای کشف حقیقت درباره مرگ فرزندشه. اگر کتاب رو 3 قسمت کنیم.2قسمت اولش کند پیش میره و تکرار میشه و اتفاق خاصی نمی افته ولی یک سوم پایانی طوفانیه و کولاک میکنه. رمان شخصیت پردازی

- بیشتر
zohreh
۱۴۰۱/۰۴/۱۶

۸۲. مادری که پسرش ۳ سال پیش بر اثر حادثه‌ای غرق شده با ایمیل‌های عجیبی مواجه میشه که میگه مرگ پسرش در واقع قتل بوده. این پیامها زندگیشو زیر و رو میکنه و به دنبال کشف حقیقت با رازهای دیگه‌ای روبرو

- بیشتر
erinne
۱۴۰۰/۰۷/۱۹

داستان کتاب شروع جالبی داره با یک موضوع جدید، ولی در نهایت پایان بی مزه و سر هم بندی شده ایی داره. انگار نویسنده خودش هم نمیدونسته کتاب رو چطور تموم کنه که جالب باشه.

موفنری
۱۴۰۰/۱۱/۰۱

خوب بود؛ معمای به نسبت پرکششی تو دل داستان بود، و اینکه چون داستان از زبان و دید چندنفر گفته شده بود جذاب ترش کرده بود. "البته موضوعشم که راجب خانواده و رازهای کشف نشده‌ی گذشته بود برای من جالب

- بیشتر
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
۱۴۰۰/۰۹/۰۴

کتاب هشدار اثر کاترین کرافت جزو کتاب‌های معمایی-جنایی است که از ابتدا تا انتها مخاطب را درگیر داستان پیچیده و پر رمز و راز خود می‌کند.سه سال قبل زویی جسد پسر خود ایتان را همراه جنازه دوستش جاش را در

- بیشتر
هکاته در صبح
۱۴۰۱/۰۹/۲۵

داستان جالب و پر کششی داشت، ولی پایان داستان انگار کاملا سرهم بندی شده بود

تو یکی از قوی‌ترین زن‌هایی هستی که من تابه‌حال دیدم. می‌دونم باور نمی‌کنی، اما ببین چه سختی‌هایی کشیدی و هنوز اینجایی و داری برای زندگی‌ت می‌جنگی. بی‌خیال زن! باید یه کم به خودت احترام بذاری و اعتبار قائل بشی.
zohreh
کلمات مرتب در مغزش بالا و پایین می‌روند. دلش می‌خواهد راحت حرف بزند، اما چیزی در درونش مرده است.
sharareh
همه باید ذهنی روشن داشته باشیم و در هر موقعیتی بلافاصله قضاوت نکنیم. «من که دیگه از هرچی دروغ و رازه حالم به‌هم می‌خوره. چرا نباید آدم روراست و صادق باشه؟»
zohreh
گاهی بعضی چیزها ترمیم‌شدنی نیستند. آن‌قدر قدرت خرابی زیاد است که به‌راحتی نمی‌شود ترمیم و درمانش کرد.
zohreh
همه‌چیز نابود شده است و او نمی‌داند چقدر طول می‌کشد تا دوباره خودش را جمع‌وجور کند.
zohreh
اگر می‌توانست جاش را با انضباط بیشتری بزرگ کند قضیه فرق می‌کرد. اگر یک بار به او نه می‌گفت، شاید مسیر دیگری در زندگی انتخاب می‌کرد، اما واضح بود که پسر شیطان و پردردسری بود. به همین سادگی.
zohreh
برای اینکه همین آدمی باشم که هستم، باید صبور باشم.
zohreh
«به‌نظرم بهتره همیشه ذهن بازی داشته باشیم.
z.gh
گاهی بعضی چیزها ترمیم‌شدنی نیستند. آن‌قدر قدرت خرابی زیاد است که به‌راحتی نمی‌شود ترمیم و درمانش کرد.
مَهی
ما همهٔ تلاشمان را برای فرزندانمان کردیم. بهترین چیزهایی که می‌خواستند بیاموزند به آنها آموزش دادیم، بعد رهایشان کردیم به این امید که تصمیم درست را بگیرند.
zohreh
همه باید ذهنی روشن داشته باشیم و در هر موقعیتی بلافاصله قضاوت نکنیم.
zohreh
گذشته هیچ‌وقت پنهان نمی‌ماند.
sharareh
«می‌دونم خیلی سخته. بعضی روزا همه‌چی خوب و راحته و با همه‌چیز کنار می‌آی، اما یکهو بوووم. یه مشتی به صورتت می‌خوره، انگار همین الآن اتفاق افتاده و همه‌چیز از اول دوباره شروع می‌شه.»
sharareh
ما همهٔ تلاشمان را برای فرزندانمان کردیم. بهترین چیزهایی که می‌خواستند بیاموزند به آنها آموزش دادیم، بعد رهایشان کردیم به این امید که تصمیم درست را بگیرند.
zohreh
ما اونا رو به دنیا می‌آریم و بزرگ می‌کنیم. تا وقتی روی پای خودشون بایستن و خوب و بد رو تشخیص بدن و تصمیم بگیرن. شما مسئول کاری که پسرت کرده نیستی.
zohreh
هیچ‌چیز برای همیشه دوامی ندارد.
zohreh
همیشه دوست داری توی حباب کوچیک خودت زندگی کنی و وانمود کنی که اون بیرون هیچ خبری نیست.
zohreh
او دیگر آدم سابق نیست و هرگز هم نمی‌تواند باشد، اما می‌تواند روزهای ازدست‌رفته را جبران کند.
zohreh
هیچ تماس ازدست‌رفته‌ای نیست، هیچ پیامی دریافت نکرده است. هیچ‌کس دلش برای او تنگ نمی‌شود. هیچ‌کس به او نیاز ندارد.
zohreh
اگه قرار باشه بشه حتماً می‌شه.
zohreh

حجم

۲۵۸٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۳۱۴ صفحه

حجم

۲۵۸٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۳۱۴ صفحه

قیمت:
۷۱,۰۰۰
تومان