کتاب دختری از بروکلین
معرفی کتاب دختری از بروکلین
کتاب دختری از بروکلین داستانی پر رمز و راز است که نمیتوان پایانی برای آن حدس زد. گیوم موسو با هنرمندی استادانه خود، ماجرای رازی را نوشته است که فاش شدنش، زندگی آنا و رافائل را نابود میکند.
این کتاب که بر اساس داستان زندگی ناتاشا کامپوش نوشته است، موفق شد تا عنوان پرفروشترین رمان ۲۰۱۶ فرانسه را از آن خود کند. نشر البرز این کتاب را با ترجمه آریا نوری منتشر کرده است.
درباره کتاب دختری از بروکلین
اگر کار وحشتناکی انجام داده باشم، باز هم مرا دوست خواهی داشت؟
این جمله، آغاز تکان دهنده کتاب دختری از بروکلین است. داستانی که مخاطبانش را همراه خود میکند و تا پایان داستان هم رهایشان نمیکند. رافائل بارتلمی که ازدواجی ناموفق داشته است حالا با پسر کوچکش زندگی میکند. او نویسنده کتابهای پلیسی و بسیار مشهور است. اما بیماری پسرش باعث میشود تا با پزشکی به نام آنا آشنا شود. هرچند این رابطه به سرعت رنگ و بوی عاشقانه به خودش میگیرد ولی چیزی در میان است که آن را خراب کند.
رافائل، اصرار دارد که از گذشته آنا آگاه شود و این آگاهی، گویی هردویشان را در دوزخی بیپایان فرو میبرد و آنها را به کام خود میکشاند...
کتاب دختری از بروکلین را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
همه دوستداران رمانهای پر ماجرا، رازآلود و پر تعلیق از خواندن کتاب دختری از بروکلین لذت میبرند.
درباره گیوم موسو
گیوم موسو (Guillaume Musso) در سال ۱۹۷۴ میلادی در فرانسه چشم به جهان گشود. او از کودکی به نوشتن علاقه داشت و نوشتن را خیلی زود آغاز کرد. در نوزده سالگی به آمریکا سفر کرد اما چند وقت بعد دوباره به وطنش برگشت. چون به نیویورک علاقه داشت تصمیم گرفت داستانی بنویسد که در آن جا رخ میدهد و به این ترتیب کتاب ماجرای ناپدید شدن ونکا راکول متولد شد.
گیوم موسو نویسندهای است که کتابهایش در فهرست پرفروشهای نیویورک تایمز قرار دارند. در سال ۲۰۰۳ در پی تصادفی شدید داستان «و بعد» را نوشت. ماجرای این کتاب درباره مردی است که از مرگ برگشته است. این رمان موفق شد در فرانسه بیش از یک میلیون بفروشد و به بیست و سه زبان ترجمه شود. از روی آن فیلمی نیز با بازی جان مالکوویچ و اوانجلین لیلی ساخته شد.
گیوم موسو در سال ۲۰۰۹ به عنوان دومین نویسنده پرفروش شناخته شد و در سال ۲۰۱۱ سومین نویسنده پرفروش فرانسه بود. رمانهای او به بیش از سی و چهار زبان در دنیا ترجمه شدهاند. از میان آثار او میتوان به کتابهای «ماجرای ناپدیدشدن ونکا راکول»، «دختری از بروکلین»، «فردا»، «دختر کاغذی»، «آوای فرشته» و «دست سرنوشت» اشاره کرد.
بخشی از کتاب دختری از بروکلین
پنجشنبه، اول سپتامبر سال ۲۰۱۶
«زن من هرشب با شما میخوابه! البته نه اینکه خیال کنین حسودی میکنما!» راننده پاریسی که از شوخی خودش به وجد آمده بود، چشمکی به من زد. سپس به خیابانی که به فرودگاه اورلی راه داشت پیچید.
«البته بگم که خود منم دو سه تا از کتابهای شما رو خوندهم و واقعآ لذت بردهم. البته خشونت و قتلی که تو کتابهاتون میآرین یک کمی برای من زیاده! به نظر من، شما دید بدی درمورد انسانیت دارین آقای بارتلمی. اگه قرار بود زندگی واقعی هم همینقدر که شما توی داستاناتون نشون میدین بد باشه که دیگه باید کاسه کوزهمونو جمع میکردیم میرفتیم!»
آخرین چیزی که آن روز دوست داشتم در موردش حرف بزنم ادبیات داستانی بود! حواسم به گوشیام بود و تقریبآ چیزی از حرفهای راننده را متوجه نمیشدم.
حقیقت این بود که من به بیماری نویسندگان مبتلا نبودم، بلکه از همان دوران نوجوانی خیلی خوب میتوانستم بنویسم، قضیه این بود که دو سه سالی میشد زندگی فرصت نوشتن به من نمیداد. از همان نوجوانی، نوشتن را به سان راهی برای رهایی از دنیای اطرافم میدیدم. هرجایی که امکان داشت قلم و کاغذ به دست میگرفتم. در مدرسه، خانه، کافه و... به خلق شخصیتهایم میپرداختم و سعی میکردم با آنان همدردی کنم. همین هم باعث میشد دلبستگی شدیدی به آنان پیدا کنم. خیلی وقتها وارد دنیایشان میشدم و از دنیای واقعی خارج. به همین ترتیب بود که وارد دنیایی شدم که میتوانستم هر زمانی که بخواهم به آن پناه ببرم.
از سال ۲۰۰۳ به بعد که نخستین رمانم منتشر شده بود، هر سال یک کتاب جدید منتشر میکردم. در ژانر پلیسی ــ جنایی مینوشتم. هر کتابم با توفیقی چشمگیر مواجه میشد و پس از مدتی به یکی از محبوبترین نویسندههای فرانسه تبدیل شدم. در یکی از مصاحبههایم گفته بودم که فقط روز تولدم و شب سال نو از نوشتن دست برمیدارم. این جمله را از استیون کینگ۱۰ یاد گرفته بودم، ولی خیلی خوب میدانستم این حرفم
صحت ندارد. هیچ دلیلی نمیدیدم چرا نباید شب سال نو و روز تولدم قلم به دست بگیرم؟
علت این بود که هیچ کاری را بهتر از وقت گذراندن با شخصیتهای داستانهایم نمیدیدم.
حجم
۲۰۸٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۳۳۳ صفحه
حجم
۲۰۸٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۳۳۳ صفحه
نظرات کاربران
یادمه پنج شش سال پیش آثار گیوم موسو رو دنبال میکردم و چون حس کنجکاوی و هیجانم رو اقناع میکردند، باز هم به دنبال بقیه ی کتابهاش میرفتم. این کتابو بعد از رمان فردا خوندم و یادمه چندان برام خوشایند
در توصیفش همینو بگم که تصور کنین عاشق سرعت و ارتفاعین و سوار یه قطار تو شهربازی میشین اوج میگیره سرعتش بیشتر میشه هیجان و میبره بالا و یهو تو اوج ماجرا ریل قطع میشه و کات... بووووم با سر
۲۸)تقریباً میشه گفت خوب برای یبار خوندن البته... توی این کتاب آدمای زیادی وجود دارن که خواننده رو گیج میکنه رو جلدش نوشته وقتی بازش کردین دیگه نمیتونین کنار بزارینش ولی خوندنش یه هفته طول کشید و اصلا هم درگیری ذهنی برام
خطر اسپویل بدک نبود، اما قسمتهای مهمی از داستان مبهم بود. مثلا کلر کارلایل چطور از محله هارلم امریکا سر از فرانسه دراورده بود؟ چرا مادرش فرستاده بودش فرانسه؟ یا قسمت مربوط به هیز کیفر که نامشخص باقی موند. اینکه آتیش سوزی و جزغاله
داستان جذاب وپرکششی بود اما تکلیف چند تا نکته معلوم نشد، مثل این که آتش سوزی کار چه کسی بود! پایان بندی هم اصلا جالب نبود انگار چند صفحه دیگه لازم داشت تا تمام شود.
داستان درمورد دختریه که ناپدید میشه و رافائل، نامزدش سعی میکنه با تحقیق درمورد گذشته ش پیداش کنه... کتاب معمایی پلیسیه، ولی نکته ای که به نظرم منفیه اینه که تعداد اسامی که توو داستان اومده اونقدررررر زیاده که آدم گیج
از خوندن این کتاب لذت بردم. ژانر جنایی هیجانی و متن روانی داره تنها مشکل این بود که از اسامی زیادی استفاده کرده بود اما اگه با حضور ذهن بخونید قاطی نمیکنید.
من کتاب رو دوست داشتم پیچیدگی های جذابی داشت تقریبا هر ده پانزده صفحه یه راز جدید آشکار میشد
داستان بدی نیست ولی داستان پردازی اش برای من جذاب نبود. یک معما و پیگیری سرنخ ها ولی... اینکه چه شد که این شد یا آخرش چی.
ژانر به شدت جذابه هیجان و غیر منتظره بودنش هم که عااالی بود. چندجایی مشکل ویراستاری داشت که تاثیری توی خوانش نداشت در کل متوسط روبه بالا بود یه چندجایی هم تکلیف شخصیت هارو نامشخص رها کرده بود.