کتاب آنا کارنینا
معرفی کتاب آنا کارنینا
کتاب آنا کارنینا نمایشنامهای از مهدی میرباقری و بازخوانی رمان معروف آنا کارنینا نوشته لئو تولستوی است.
درباره کتاب آنا کارنینا
آنا کارنینا رمان معروفی از لئو تولستوی است. داستان زن جوانی که از سن پترزبورگ به مسکو میآید تا رابطه میان برادر و زن برادرش را که به علت خیانت شکرآب شده است، ترمیم کند، اما در آنجا با مردی جوان به نام کنت ورونسکی آشنا میشود. مرد جوانی که در نظر آنا همهچیز تمام است و تمام خلاهای همسر آنا را برای او پر میکند. عشق بیفرجامی که میان آنها شکل میگیرد و رابطه میان این دو نفر و البته افراد دیگری که در این داستان هستند، درونمایه این رمان است.
مهدی میرباقری در این کتاب، به بازخوانی رمان آنا کارنینا پرداخته است و نمایشنامهای را بر این اساس نوشته است.
کتاب آنا کارنینا را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
خواندن کتاب آنا کارنینا را به تمام دوستداران ادبیات نمایشی پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب آنا کارنینا
صدای آنّا: انگار زندگی از اون روزی شروع شد که من تو رو دیدم ورونسکی، ایستگاه قطار پر از دود مسکو، که دود کمکم و کمکم صورت تو رو برام هویدا کرد، انگار همه آدمها دود شده بودن و تو ایستاده بودی روبهروی من.
صدای ورونسکی: ... انگار همهٔ آدمها دود شده بودن و تو ایستاده بودی روبهروی من، من با دیدن تو فقط با یک نگاه عاشقت شدم.
صدای آنّا: تو اون زمانی کوتاهی که مسکو بودم، مسکو برای من شده بود تو، هر جا بودم دوست داشتم تو هم باشی، انتظار اومدنت رو میکشیدم.
صدای ورونسکی: انتظار دیدنت رو میکشیدم، هر جایی تو بودی خودم رو میرسوندم، فقط برای اینکه تو رو ببینم...
صدای آنّا: روز برگشتن به سنپترزبورگ رسیده بود و من تو خیال اون چند روز غمگین و افسرده بودم، راهی ایستگاه قطار شدم و نشستم روی یه صندلی تنها، روبهروی جنگل برفگرفته، بغض داشتم و دوست داشتم گریه کنم که چرا دیر به تو رسیدم، تو نامزد داشتی و بدتر ازون من ازدواج کرده بودم و شوهر و پسرم تو خونه انتظارم رو میکشیدن، و من دیدن تو رو آرزو میکردم...
صدای ورونسکی: از دور دست میدیدمت و با خودم میگفتم چرا چرا بدترین زمان ممکن به تو رسیدم، اومدم دنبالت و دیدم روی یه تکصندلی بین مه و دود نشستی روبهروی یه جنگل برفی و داری گریه میکنی، باد موهات رو میرقصوند روی پیشونیات، من باید با تو می اومدم سنپترزبورگ.
آنّا و ورونسکی از کنار هم میگذرند. موسیقی قطع میشود.
آنّا: نه، این اشتباهه، تو نباید بیای، چرا میخوای بیای؟
ورونسکی: باید جایی باشم که تو هستی.
آنّا: این حرف رو تکرار نکن، برگرد پیش نامزدت کیتی، برگرد و با کیتی ازدواج کن، اون عاشق توئه.
ورونسکی: مهم اینه که من عاشق کیام.
آنّا: این حرف رو تکرار نکن، برگرد پیش نامزدت کیتی، برگرد و با کیتی ازدواج کن، اون عاشق توئه.
ورونسکی: مهم اینه که من عاشق کیام.
آنّا: ما نباید همو دوباره ببینیم، این بهترین کاره.
ورونسکی: چشمات اینو نمیگه.
آنّا: چرا میخوای نامزدت رو ترک کنی؟
ورونسکی: چون عاشق شما شدم.
آنّا: این حرفی که زدی شایسته نیست و من ازت میخوام مثل یک مرد شریف چیزی رو که گفتی فراموش کنی.
ورونسکی: نمیتونم.
آنّا: اونچه شما ازون صحبت میکنی عشق نیست، اشتباهه. اگه راست میگی و منو دوست دارید کاری کنید که من دوست دارم. به مسکو برید، پیش کیتی، برو پیش نامزدت و منو فراموش کن.
حجم
۴۰٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۱۰۵ صفحه
حجم
۴۰٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۱۰۵ صفحه
نظرات کاربران
آنا که زنی جذاب، خوشسیما و البته محکوم است اگر مهمترین شخصیت زن در دنیای ادبیات نباشد بدون تردید یکی از مهمترینها است. عصیان و ایستادگی او در برابر سنتهای جامعه و سختیهایی که متوجه او میکند باعث شده آنا
من اینو کتاب رو خیلی دوست دارم. کسایی که ادبیات کلاسیک رو درک نمیکنن نخونن. لطفا محتوا هم در تظر بگیرید و چیزی که از کل داستان درک کردید و متوجه شدید بعد نظر کلی خودتون رو بگید.من خیلی خوشم
کتاب رو بخونید , فیلمش رو هم ببینید. تکه ای از زندگی رو جلوی چشم میاره.
جالب بود.....
چندان نپسندیدم
برای من اصلا جالب نبود همش درهم برهم انگار نویسنده هم حالش خوب نبود هر چی تو ذهنش بود نوشت
تو هیچ فرهنگی خیانت توجیه نداره... به نظر من فقط ابتذال بود
مزخرفترین کتابی که تا بحال خوندن😷
نویسنده پریشان بود...احتمالا بخشی از واقعیات زندگی نویسنده رو خوندم و دلم براش سوخت...البته واقعیت مردها همینه ب داشته هاشون قانع نیستن و نمیبینن ...