دانلود و خرید کتاب دیوانه‌ای بالای بام عزیز نسین ترجمه ارسلان فصیحی

معرفی کتاب دیوانه‌ای بالای بام

عزیز نسین(1995-1915)، نویسنده و طنزپرداز ترکیه‌ای است. در یکی از داستان‌های طنز این مجموعه داستان کوتاه به نام «کتک‌کاری مزه می‌ده» می‌خوانیم: «خب دیگه فهمیده بودم تو استادیوم لگد زدن و لگد خوردن عیب نیست... چون همه داشتن به همدیگه لگد می‌زدن. تازه همه هم غیرعمد... کسی قصدی این کارو نمی‌کنه... نمی‌شناسدت، باهات دشمنی هم نداره، فقط از روی هیجان به جای توپ به تو می‌زنه. باید باشی و ببینی شرف‌الدین بیک... آخه، توپ یه کیلومتر اون‌ورتره، اون وقت چه‌جوری می‌خوای از این فاصله با پات بزنیش؟! خلاصه شروع کردیم به لگدپرونی... اونا به من لگد می‌زدن، منم به اونا لگد می‌زدم. اما هیچ کدوم تو قلبمون هیچی نیست. آدم اون موقع از بس هیجان داره درد لگدایی هم که می‌خوره، احساس نمی‌کنه. بعدش آقا، یه توپ رفت تو دروازه ما. داور بی‌همه‌چیز این توپو گفت گل شده. این دفعه دیگه طاقت نیاوردم. دیدم بازم داور داره بی‌انصافی می‌کنه. با صدای بلند داد زدم: «شیر سماور!...» نمی‌تونستم جلو خودمو بگیرم. دست و پاهام تیریک‌تیریک می‌لرزید. بغل دستم یه پسره نوشابه‌فروش وایستاده بود. شیشه نوشابه‌ها رو ورداشتم و به طرف داور پرت کردم. حالا خوبه کنارم شیشه نوشابه بود و چیز دیگه‌ای نبود. مثلاً اگه نارنجک بود، طرف داور نارنجک پرت می‌کردم. بلبشویی شد که بیا و ببین. تماشاچی‌ها افتادن به جون همدیگه. یه عده می‌گفتن گل بود، یه عده می‌گفتن گل نبود. خوب همدیگه رو لت و پار کردیم. منم تو اون هیر و ویر یه بچه ده‌ساله رو گرفته بودم و داشتم خفه‌ش می‌کردم. واسه خاطر هیچ و پوچ کم مونده بود آدم بکشم. خدا رو شکر بچه‌هه گفت: «عموجون، به خدا منم از طرفدارای تیم شمام.» اینو که گفت ولش کردم. تا بچه‌هه رو ولش کردم، یه یارو مثل غول بیابونی یقه‌مو گرفت؛ حالا نزن، کی بزن... همون جور که زیر مشت و لگد بودم، با چشم دنبال پسرم گشتم... پسر کجا بود؟! دیدم پریده وسط زمین چمن و داره حق داورو می‌ذاره کف دستش.»
cartoonist
۱۳۹۷/۰۹/۱۸

شوخی‌ها در حد لطیفه و جک‌اند، نه طنز -- نه پیچیده‌اند، نه ظرافتی دارند و نه حتی خنده‌دارند.جز دو یا سه بخش اگه بخوایم منصفانه باشیم. ولی با توجه به تعداد داستان‌ها آمار جالبی نیست. بعید هم هست که تمام

- بیشتر
🌻سپیده 🌻
۱۳۹۵/۱۱/۲۵

از عزیز نسین چه می دانید؟؟؟!!! وی نویسنده و طنزپرداز ترکیه ای است. در یکی از داستان های این مجموعه می خوانیم: "دیدم بازم داور داره بی انصافی می کنه،با صدای بلند داد زدم............ نمی تونستم جلو خودمو بگیرم.دست و پاهام تیریک تیریک

- بیشتر
آیدا
۱۳۹۵/۰۷/۱۲

کی خوندش

با آن‌که سال‌ها از آن موقع گذشته، اما هنوز هم در روزنامه‌ها خبرهایی می‌نویسند که مثلاً پرونده آدم زنده در ثبت‌احوال مهر باطل خورده و آدم مرده از نظر ثبت‌احوال زنده است. به نظرم این بلبشو از موقعی شروع شده که من محض این‌که کار خیری کرده باشم، شناسنامه‌ها را یکی پنج لیره میان عمله‌ها پخش کردم. اگر کسان دیگری هم بوده‌اند که مثل من کار خیر کرده‌اند، در آن صورت مسئولان مربوطه نباید بیخود وقتشان را برای سر و سامان دادن به امور تلف کنند.
شلاله
دوستان، ما وقتی توی جلسه حزبی هستیم با همدیگه چطور صحبت می‌کنیم، با مردم هم همون‌طور حرف می‌زنیم. عین خیالمون هم نیست که مردم از حرف‌هامون سر در می‌آرن یا نه.
ادریس
یکی از اعضای کمیسیون که عضو اتاق بازرگانی بود، کالاهایی را که قرار بود به نمایشگاه بفرستند، شمرد: «فندق، توتون، انجیر خشک، پنبه، چغندر، شاه‌بلوط... » یکی از اعضای اتاق صنایع گفت: «این چیزهایی که اسم بردین پیش از میلاد هم تو این اراضی درمی‌اومد. ما باید محصولات صنعتیمون رو بفرستیم. »
شلاله
20 آوریل... 19 اوامر عالی جهت بازگشت دریافت شد. اما از آن‌جا که اعضای هیئت تجاریمان در این مدت به آب و هوای این کشور عادت کرده‌اند، امکان بازگشتمان وجود ندارد. می‌خوریم، می‌آشامیم، می‌زنیم، می‌کوبیم، تفریح می‌کنیم. از این رو با احترام به استحضار می‌رساند همگی با هم تصمیم گرفته‌ایم تابعیتمان را عوض کنیم و در این کشور زیبا ماندگار شویم.
شلاله
خواب ابدی در سایه خنک درخت‌های سرو بهتر از زندگی کردن است.
پویا پانا

حجم

۱۲۰٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۲۲۴ صفحه

حجم

۱۲۰٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۲۲۴ صفحه

قیمت:
۵۹,۰۰۰
تومان