دانلود و خرید کتاب صوتی چند نامه برای ریمیدیوس
معرفی کتاب صوتی چند نامه برای ریمیدیوس
کتاب صوتی «چند نامه برای ریمیدیوس» نوشتهٔ ابراهیم رها با گویندگی عباس نباتی در واوخوان منتشر شده است. «چند نامه برای ریمیدیوس» دربردارنده ۸ نامه با نگاهی انتقادی و طنز میان دو شخصیت به نامهای پدرو و ریمیدیوس در دهه ۷۰ میلادی در شیلی است.
درباره کتاب چند نامه برای ریمیدیوس
آدمها برای ارتباط با یکدیگر روشهای مختلفی به کار می بندند. حدود چهل، پنجاه سال پیش روش غالب نامه بوده. در این کتاب هم همه چیز بر محور نامه می گردد. در دهه هفتاد میلادی در کشور شیلی یک آدم عاشقی به اسم پدرو یک تعداد نامه برای معشوقش به اسم ریمیدیوس نوشته. چون شیلی در آن زمان فضای آزادی نداشته و دیکتاتوری بوده، پدرو به اعدام فنا رفته، چند سال بعد ریمیدیوس هم به زندان افتاده و در یک سوله که به جای صد نفر در آن سه هزار نفر ریخته بودند، نامه ای برای عشق از دنیا رفته اش نوشته. به ما هم ربطی ندارد کی شبیه کی است و چی به چی می ماند. ما این نامه ها را اینجا آورده ایم. همین و خلاص!
کتاب چند نامه برای ریمیدیوس را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب به علاقهمندان به آثاری با زبان طنز و درونمایهٔ انتقادی پیشنهاد میشود. همچنین اگر قالب نامهنگاری را برای روایت داستان، میپسندید، چند نامه برای ریمیدیوس نیز برای شما خوشایند خواهد بود.
بخشی از کتاب چند نامه برای ریمیدیوس
ریمیدیوس، ریمیدیوس، نمیدانی دیروز چه چیز جالبی دیدم. یک چرخ و فلک خیلی بزرگ که داشت میچرخید ولی فقط یک نفر توی آن نشسته بود! از متصدی چرخ و فلک پرسیدم چرا برای یک نفر این غول آهنی را میچرخانید؟ متصدی لبخند زد. به عکس رئیسجمهور سابق که نمیدانم چرا هنوز بعد چند سال روی میزش بود نگاهی انداخت و گفت توی این دنیا کلی اتفاقات خیلی مهمتر با دلایل خیلی مسخرهتر میافتد. فکر میکنی دو بار همه دنیا با هم سر چی میجنگیدن؟ من گفتم از جنگ سردرنمیآورم فقط از ریمیدیوس سردرمیآرم (از این جملهام خوشت اومد ریمیدیوس؟ من واقعاً اینو گفتم). راستی این رو هم یادم رفت بگم که یکی از هماتاقیهای من اسمش دیهگوست، پسر خوبیه. تو داره، اونم از همین عکسهای رئیسجمهور سابق داره. حرفهایی میزنه که من حالیم نمیشه. دیروز غروب از رد پایههای میز چرخخیاطی روی فرش اتاق یک خانواده کارگر حرف میزد. فکر میکنم مشکلش اینه که باید فرشها رو طوری ببافند که روشون رد نیفته! فقط نمیدونم چرا اینقدر با احساسات راجع به این مسئله حرف میزد. آدمها توی سانتیاگو عجیب و غریب میشن ریمیدیوس. اینو دیگه خوب فهمیدم. وقتی اون این حرفها رو میزد من حواسم باز هم پیش تو بود.
سومین هماتاقیم اسمش خوانه. خوان گابریل دلاسرنا. یک عوضی تمام عیاره. اگه پولمون میرسید هیچوقت با اون همخونه نمیشدیم. اما راستش نصف پول خونهرو اون داده. مشروبهای گرون میخوره. حرفهای زشت میزنه. کارهای خلاف میکنه و با زنهای بد در ارتباطه. البته من حواسم هست که باهاش همنشینی نکنم و به جای زنهای بد فقط به تو فکر میکنم ریمیدیوس.
زمان
۱ ساعت و ۳۳ دقیقه
حجم
۱۲۷٫۸ مگابایت
قابلیت انتقال
ندارد
زمان
۱ ساعت و ۳۳ دقیقه
حجم
۱۲۷٫۸ مگابایت
قابلیت انتقال
ندارد